mixed

/ˈmɪkst//mɪkst/

معنی: مخلوط، مختلط، درهم، امیخته، ممزوج، درهم ریخته، ناجنس، قاتی
معانی دیگر: درآمیخته، آمیخته، دارای مواد خارجی، ناخالص، دارای اجزای ناجور یا ناهمسان، چند نژادی، (اجتماع) چند طبقه ای، جورواجور، وابسته به زن و مرد، قاتی پاتی، درهم و برهم، نابسامانی، سردرگمی

جمله های نمونه

1. mixed marriages
ازدواج های چند ملیتی (یا چند نژادی)

2. a mixed school
مدرسه ی مختلط

3. she mixed some sand with cement and then poured water on it
او قدری شن با سیمان را مخلوط کرد و سپس آب روی آن ریخت.

4. a mixed blessing
چیزی که دارای فواید و مضار است،هم خوب و هم بد

5. a racially mixed country
کشوری که از نظر نژادی همگون نیست.

6. sand is mixed with cement
ماسه را با سیمان می آمیزند.

7. a box of mixed nuts
یک جعبه آجیل مخلوط

8. a simple color mixed with another becomes a complex one
رنگ خالصی که بارنگی دیگر آمیخته شود تبدیل به رنگ مرکب می شود.

9. the editors' corrections mixed up the text's meaning
اصلاحات ویراستاری معنی متن را آشفته کرد.

10. this road is for mixed traffic
این جاده ویژه ی انواع مختلف وسایط نقلیه است.

11. good and ill are sometime mixed
نیکی و بدی گاهی در هم آمیخته اند.

12. watch your tongue, we are in mixed company!
جلو زبانت را بگیر اینجا هم زن هست و هم مرد!

13. Please don't get mixed up with him. You'll regret it if you do.
[ترجمه گوگل]لطفا باهاش ​​قاطی نشو اگر این کار را بکنید پشیمان خواهید شد
[ترجمه ترگمان]لطفا با اون قاطی نکن اگر این کار را بکنی پشیمان خواهی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I think he's a rather mixed up kid.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم او یک بچه نسبتاً مختلط است
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم اون یه بچه نسبتا قاطی کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She mixed the flour and water to a paste.
[ترجمه گوگل]آرد و آب را با هم مخلوط کرد و به شکل خمیر در آمد
[ترجمه ترگمان]او آرد و آب را با خمیر مخلوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She mixed up flour and water.
[ترجمه گوگل]آرد و آب را با هم مخلوط کرد
[ترجمه ترگمان]او آرد و آب را با هم مخلوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He mixed his guests a salad.
[ترجمه گوگل]او برای مهمانانش سالاد مخلوط کرد
[ترجمه ترگمان] He رو با سالاد مخلوط کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The roadworks mixed me up and I went the wrong way.
[ترجمه گوگل]کارهای جاده من را به هم ریخت و راه را اشتباه رفتم
[ترجمه ترگمان]The منو قاطی کرد و من راه اشتباهی رو انتخاب کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مخلوط (صفت)
blended, mixed, mingled

مختلط (صفت)
complex, medley, mixed, coeducational, motley, farraginous

درهم (صفت)
tangled, garbled, mixed, shaggy, indistinct, dramatic

امیخته (صفت)
medley, mixed, motley

ممزوج (صفت)
mixed

درهم ریخته (صفت)
mixed, wild and woolly

ناجنس (صفت)
mixed

قاتی (صفت)
mixed

تخصصی

[سینما] اصوات به هم آمیخته
[دندانپزشکی] مخلوط، آمیخته، درهم
[ریاضیات] مختلط، مرکب، مخلوط شده، آمیخته، مخلوط

انگلیسی به انگلیسی

• blended, combined; intermingled; varied
you can use mixed to describe feelings, reactions, or opinions which consist of both some good and some bad things.
mixed is used to describe something which includes or consists of different things of the same general kind.
mixed also means involving people from two or more different races.
mixed education or accommodation is intended for both males and females.
see also mix.

پیشنهاد کاربران

You have to do something to mixed feel aliveشماباید کاری کنی ک احساس زنده بودن بهت دست بده
مختلط
مبهم و نامشخص
درهم عجین
معنای نصفه نیمه و بگیر نگیر میدهد
مانند mixed success که در مقابل resounding success ( موفقیت چشمگیر و قابل توجه ) قرار میگیرد.
ترکیبی ، مختلط ، مخلوط ، قاتی شده ، درهم آمیخته
ترکیبی
مختلف
جورواجور
متناقض، گوناگون
ضد و نقیض
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس