پیشامد

/piSAmad/

مترادف پیشامد: اتفاق، حادثه، رخداد، رویداد، سانحه، عارضه، ماجرا، واقعه

معنی انگلیسی:
accident, event, circumstance, contingent, development, happening, hazard, incident, circumstance(s), emergency, occurrence

لغت نامه دهخدا

( پیش آمد ) پیش آمد. [ م َ ] ( ن مف مرکب ) پیش آمده. || ( اِ مرکب ) واقعه.حادثه. قضیه. رویداد. سانحه. عارضه. رویداد. وقعه. نازله. اتفاق. || سلوک و رعایت. ( غیاث ).

فرهنگ فارسی

حادثه، واقعه، رویداد، کارناگهانی
( پیش آمد ) ( صفت اسم ) حادثه قضیه رویداد سانحه عارضه .

فرهنگ معین

( پیش آمد ) (مَ ) (اِمر. ) حادثه ، روی داد.

فرهنگ عمید

کاری که ناگهان پیش آید، حادثه، واقعه، رویداد.

فرهنگستان زبان و ادب

{event} [آمار، ریاضی] زیرمجموعه ای اندازه پذیر از فضای احتمال متناظر با یک آزمایش تصادفی
{incident} [مهندسی مخابرات] رویدادهایی که به طور بالقوه یا بالفعل بر سامانۀ ارتباطی اثر منفی می گذارند

دانشنامه عمومی

در نظریه ی احتمالات ، پیشامد مجموعه ای شامل برخی نتایج ممکن برای آزمایشی تصادفی است که زیرمجموعه ای از فضای نمونه می باشد. [ ۱] اگر برآمد ( نتیجه، خروجی ) یک آزمایش در پیشامد E وجود داشته باشد می گوییم پیشامد E رخ داده است. برآمد حاصل از یک آزمایش می تواند عضو پیشامدهای متعددی باشد. [ ۲] همچنین پیشامدهای مختلفی می توانند روی یک آزمایش تعریف شوند که لزوماً احتمال وقوع آن ها یکسان نیست؛ زیرا هر کدام می توانند شامل گروه های مختلفی از برآمدها باشند.
• پیشامد اینکه مجموع اعداد ظاهر شده ی حاصل از پرتاب ۲ تاس ۶ شود:
E 1 = { ( 1 , 5 ) , ( 2 , 4 ) , ( 3 , 3 ) , ( 4 , 2 ) , ( 5 , 1 ) }
• پیشامد اینکه عمر یک ترانزیستور کمتر از ۵ساعت باشد:
E 2 = { t : 0 < = t < 5 }
• پیشامد اینکه در پرتاب ۲ سکه اولی رو بیاید:
E 3 = { ( H , H ) , ( H , T ) }
• پیشامد اینکه یک بچه دختر باشد:
E 4 = { g } زمانی که همهٔ برآمدها احتمال وقوع یکسان داشته باشند، احتمال وقوع پیشامد A ( از فضای نمونهٔ S ) از فرمول زیر به دست می آید: P ( E ) = | A | | S |
برای هر ۲پیشامد E و F پیشامد E ∪ F اجتماع E و F نامیده می شود و شامل برآمدهایی است که دست کم در یکی از پیشامدهای E و F آمده باشند. به طور مشابه می توانیم راجع به اجتماع بیش از ۲ پیشامد بحث کنیم: ⋃ i = 1 n E i همچنین پیشامد E F ( یا E ∩ F ) اشتراک E و F تعریف می شود و شامل برآمدهایی است که عضو هر ۲ پیشامد E و F باشند. ( برای n پیشامد داریم  : ⋂ i = 1 n E i ) مثال: اگر پیشامد F را ۶ شدن حاصل ضرب اعداد ظاهر شده در پرتاب ۲ تاس تعریف کنیم ( F = { ( 1 , 6 ) , ( 2 , 3 ) , ( 3 , 2 ) , ( 6 , 1 ) } ) پیشامد E 1 ∩ F شامل هیچ عضوی نخواهد بود و پیشامد تهی ( E 1 ∩ F = ∅ ) نامیده می شود. [ ۳] در نهایت برای هر پیشامد E ، E c ( یا ′ E ) مکمل آن نام دارد و شامل همهٔ عضوهای فضای نمونه که در E نباشند می باشد. E c یکتا می باشد. در یک آزمایش تصادفی مجموع احتمال وقوع همهٔ برآمدها ( فضای نمونه ) برابر یک است. هر پیشامد و مکملش همهٔ اعضای فضای نمونه را شامل می شوند و هیچ عضو مشترکی ندارند بنابراین احتمال E c به صورت زیر محاسبه می شود: P ( A c ) = 1 − P ( A ) .
در نظریهٔ احتمالات یک پیشامد ساده نامیده می شود اگر تنها شامل یک عضو فضای نمونه باشد. در نظریه ی مجموعه ها پیشامد ساده یک مجموعه ی تک عضوی محسوب می شود. معمولاً برای سادگی به جای پیشامدهای ساده تنها برآمد آن ها نوشته می شود. مثال: در پرتاب متوالی ۲ سکه با فضای نمونهٔ S = { T T , T H , H T , H H } پیشامدهای { T T } ، { T H } ، { H T } ، { H H } ساده محسوب می شوند. [ ۴]
عکس پیشامد
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

پیشامَد (event)
در آمار، هر رویدادی که بتوان احتمالی را به آن نسبت داد. پیشامد ممکن است ساده (منفرد) باشد، مانند این که وقتی تاس می ریزیم ۶ بیاید یا آن که مرکب باشد، مانند عددهای حاصل از ریختن دو تاس. گاهی، ازجمله هنگام ریختن تاس سالم، احتمال وقوع پیشامدها یکی است.

مترادف ها

accidence (اسم)
تصادف، حادثه، پیش امد، اصول صرف و نحو

accident (اسم)
تصادف، حادثه، پیش امد، سانحه، اتفاق، واقعه ناگوار، پا، تصادف اتومبیل، مصیبت ناگهانی، صفت، صرف، عارضه، شیی ء

event (اسم)
حادثه، پیش امد، سانحه، اتفاق، عارضه، سرگذشت، روی داد، واقعه

happening (اسم)
پیش امد، اتفاق، پا، روی داد

circumstance (اسم)
پیش امد، شرح، امر، چگونگی، حال، شرایط محیط، تفصیل، اهمیت، روی داد

exigence (اسم)
پیش امد، ضرورت

occurrence (اسم)
تصادف، پیش امد، اتفاق، روی داد، واقعه، وقوع، رخداد

فارسی به عربی

حادث عرضی , حدث , ضرورة , ظرف
علم الصرف

پیشنهاد کاربران

اتفاق، حاصل
به ترکی "اولاجاق" میگویند از مصدر "اولماق" به معنی شدن
شرح حال
نایبه ، نائبه
تصادف
حادثه
اتفاق
حادث شدن, بختامد
اتفاق که به صورت حادثه پیش بیاییدو کمترین اراده در ان سهیم باشد

بپرس