پیشنهادهای محدثه فرومدی (٤,٧٠٥)
be ( a ) party to sth = دست داشتن در، دخالت داشتن در، دخیل بودن در
be ( a ) party to sth = دست داشتن در، دخالت داشتن در، دخیل بودن در
be ( a ) party to = دست داشتن در، دخالت داشتن در، دخیل بودن در
مورد استفاده/به کاررفته/صرف شده برای
1 مورد استفاده، بکاررفته، بکارگرفته شده، بکاربرده شده 2 معمول 3 کاربرد داشتن
۱ ) مچ کسی را گرفتن they had been selling stolen cars for years before the police caught up with them = پیش از آن که پلیس مچشان را بگیرد سال ها داشت ...
مچ کسی را گرفتن
پرموفقیت
food for thought
نشخوار فکری، دلمشغولی، دغدغه خاطر، تشویش خاطر، درگیری ذهنی، دغدغه ذهنی، مشغله فکری
غایت گرایی، غایت گرایانه فرجام گرایی، فرجام گرایانه فرجام شناسی، فرجام شناسانه
غایت گرایی
از کنار چیزی عبور کردن
براندازی، واژگونی برانداز، واژگون کننده، واژگون ساز
فرستادن، گسیل/روانه کردن
پابرجا ماندن
پرهیزناپذیر، امساک ناپذیر
تا حدی، تا حدودی
چنین بودن، درست بودن، صحت داشتن، صدق کردن، صادق بودن this doesn't appear to be the case = به نظر نمی آید چنین باشد، به نظر نمی رسد صحت داشته باشد
1 سر برآوردن 2 ظاهرا، به ظاهر there appears to be some mistake = ظاهرا اشتباهی رخ داده است
ظاهرا، به ظاهر
قادر، توانا، برانگیزنده ممکن سازی، فعال سازی، میسرسازی، قادرسازی، امکان بخشی، زمینه سازی
تمامی هر In this book there are chapters on all three of Castells’ levels این کتاب فصولی در زمینه هر سه سطح کاستلز دارد
متعاقب، آتی، مابعد، بعدی this market made possible the economic growth that followed= این بازار ، رشد اقتصادی متعاقب را ممکن ساخت
به صورت انفجاری
رکود
فواصل، بازه ها
جویای چیزی بودن
درحال گسترش، در حال توسعه، روبه رشد، روبه رونق، درحال شکوفایی، درحال رونق، روبه گسترش توسعه دهنده، گسترش دهنده، رونق دهنده
the latter = مورد دوم، مورد آخر، مورد اخیرالذکر
مورد اخیرالذکر، مورد آخر، مورد دوم
سپردن، اختصاص دادن
به طور متناوب عوض شدن، به تناوب چرخیدن
واقع trade taking place in Italy = تجارت واقع در ایتالیا
اصلی
مستقر واقع located in the south =واقع در جنوب
1 بهتر است، می بایست، بایستی، رواست که 2 should = if اگر should you need anything, please dont hesitate to contact me = اگر به چیزی نیاز داشتی، لطفا ...
از هیچ، از صفر، از نیستی
همانند پنداشتن، یکی پنداشتن، همسان کردن، همانند کردن، برابر دانستن
تمایل داشتن
شهرمحور
کمی به تفصیل
بروز، پیدایش، پیدایی، طلوع، وقوع، تجلی، جلوه
فقط بعدهاست که. . . ، فقط بعدا است که. . .
رواج دادن، ترویج
ایجاد، تشکیل، تاسیس، شکل دهی، وضع، برپایی، برقراری، سازه
غَلَیان
پیشران
خلاف
ادراک