unquestioned
/ʌnˈkwestʃənd//ʌnˈkwestʃənd/
مورد بازپرسی قرار نگرفته، استنتاق نشده، بررسی نشده، بحث نشده
بررسی کلمه
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: accepted as true, justified, or valid without consideration of any other possibility; authoritative, undisputed, or undoubted.
- The leader's authority had previously been unquestioned.
[ترجمه گوگل] اقتدار رهبر قبلاً مورد تردید نبود
[ترجمه ترگمان] قدرت رهبر قبلا بلامنازع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قدرت رهبر قبلا بلامنازع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The son of a renowned artist, the young man had unquestioned talent.
[ترجمه گوگل] پسر یک هنرمند سرشناس، مرد جوان استعدادی بی چون و چرا داشت
[ترجمه ترگمان] پسر یک هنرمند مشهور استعداد بی چون و چرا داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پسر یک هنرمند مشهور استعداد بی چون و چرا داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The hobo's unquestioned guilt in the death of the child led townspeople to commit his murder.
[ترجمه گوگل] گناه بی چون و چرای هوبو در مرگ کودک، مردم شهر را به قتل او سوق داد
[ترجمه ترگمان] گناه بی چون و چرا آن کودک مردم شهر را به قتل رسانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] گناه بی چون و چرا آن کودک مردم شهر را به قتل رسانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: not interrogated or inquired of.
- The unquestioned suspect was released once the police confirmed his alibi.
[ترجمه گوگل] مظنون بدون شک پس از تایید النغوی او توسط پلیس آزاد شد
[ترجمه ترگمان] مظنون خارجی زمانی آزاد شد که پلیس عذرش رو تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مظنون خارجی زمانی آزاد شد که پلیس عذرش رو تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Her greatness as a writer is unquestioned.
[ترجمه گوگل]عظمت او به عنوان یک نویسنده تردیدی نیست
[ترجمه ترگمان]بزرگی او به عنوان یک نویسنده بی چون و چرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بزرگی او به عنوان یک نویسنده بی چون و چرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The play was an immediate and unquestioned success in London.
[ترجمه گوگل]این نمایشنامه در لندن یک موفقیت فوری و بی چون و چرا به دست آورد
[ترجمه ترگمان]این نمایش یک موفقیت فوری و بی چون و چرا در لندن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این نمایش یک موفقیت فوری و بی چون و چرا در لندن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Alexander is a man of unquestioned moral rectitude.
[ترجمه گوگل]اسکندر مردی است که اخلاقی بی چون و چرا دارد
[ترجمه ترگمان]آلکساندر مردی است با استحکام اخلاقی بی چون و چرا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آلکساندر مردی است با استحکام اخلاقی بی چون و چرا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. His commitment has been unquestioned.
[ترجمه گوگل]تعهد او بدون تردید بوده است
[ترجمه ترگمان]تعهد او بی چون و چرا بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تعهد او بی چون و چرا بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Royalty is regarded with unquestioned reverence.
[ترجمه گوگل]حق امتیاز با احترام بی چون و چرا در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]سلطنت با احترام بی چون و چرا در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سلطنت با احترام بی چون و چرا در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. An austere man of unquestioned moral rectitude, Nava inspired deep devotion in those who worked for him.
[ترجمه گوگل]ناوا که مردی سختگیر و دارای درستی اخلاقی بی چون و چرا بود، ارادت عمیقی را در کسانی که برای او کار می کردند الهام بخشید
[ترجمه ترگمان]او مردی سختگیر و درستکار بود و در کسانی که برای او کار می کردند وفاداری عمیقی برمی انگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او مردی سختگیر و درستکار بود و در کسانی که برای او کار می کردند وفاداری عمیقی برمی انگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The whole approach is based on unquestioned assumptions.
[ترجمه گوگل]کل رویکرد مبتنی بر مفروضات بدون تردید است
[ترجمه ترگمان]کل این رویکرد مبتنی بر مفروضات بلامنازع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کل این رویکرد مبتنی بر مفروضات بلامنازع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Stalin was the unquestioned ruler of the Soviet Union from the late 1920s until his death in 195
[ترجمه گوگل]استالین از اواخر دهه 1920 تا زمان مرگش در سال 195 فرمانروای بی چون و چرای اتحاد جماهیر شوروی بود
[ترجمه ترگمان]استالین حاکم بی چون و چرای شوروی از اواخر دهه ۱۹۲۰ تا مرگش در ۱۹۵ سالگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]استالین حاکم بی چون و چرای شوروی از اواخر دهه ۱۹۲۰ تا مرگش در ۱۹۵ سالگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Her authority is unquestioned.
[ترجمه گوگل]اقتدار او بدون تردید است
[ترجمه ترگمان]قدرت او بی چون و چرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]قدرت او بی چون و چرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Many find their child-free existence supported or unquestioned.
[ترجمه گوگل]بسیاری وجود بدون فرزند خود را مورد حمایت یا بدون تردید می دانند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها وجود آزادانه فرزند خود را یا بی چون و چرا پیدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها وجود آزادانه فرزند خود را یا بی چون و چرا پیدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. De jure censorship is an unquestioned evil in itself.
[ترجمه گوگل]سانسور قانونی به خودی خود شری بی چون و چرا است
[ترجمه ترگمان]سانسور به خودی خود یک شیطان بی چون و چرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سانسور به خودی خود یک شیطان بی چون و چرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The meanings and typifications of institutions are unquestioned in the course of everyday life for the people who use them.
[ترجمه گوگل]معانی و انواع نهادها در مسیر زندگی روزمره برای افرادی که از آنها استفاده می کنند بی چون و چرا است
[ترجمه ترگمان]در جریان زندگی روزمره مردم که از آن ها استفاده می کنند، معانی و typifications موسسات بلامنازع هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در جریان زندگی روزمره مردم که از آن ها استفاده می کنند، معانی و typifications موسسات بلامنازع هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Nevertheless, there is an unquestioned assumption that the pupils selected would have no difficulty in following a grammar-school course.
[ترجمه گوگل]با این وجود، این فرض بی چون و چرا وجود دارد که دانش آموزان انتخاب شده هیچ مشکلی در دنبال کردن یک دوره گرامر مدرسه ندارند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، یک فرضیه بی چون و چرا وجود دارد که دانش آموزانی که انتخاب شده اند، در پیروی از درس دستور زبان، هیچ مشکلی ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این وجود، یک فرضیه بی چون و چرا وجود دارد که دانش آموزانی که انتخاب شده اند، در پیروی از درس دستور زبان، هیچ مشکلی ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. His courage remains unquestioned.
[ترجمه گوگل]شجاعت او بی چون و چرا باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]شهامت او بی چون و چرا باقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شهامت او بی چون و چرا باقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
به انگلیسی
• not questioned; not inquired into; undisputed
something that is unquestioned is accepted by everyone, without anyone doubting or disagreeing.
something that is unquestioned is accepted by everyone, without anyone doubting or disagreeing.
پیشنهاد کاربران
قطعی
محرز، حتمی، بی تردید، غیرقابل تردید، تردیدناپذیر
بی چون و چرا
وحی مُنزَل گونه