specifications

/ˌspesəfɪˈkeɪʃn̩z//ˌspesɪfɪˈkeɪʃn̩z/

معنی: مشخصات، خصوصیات
معانی دیگر: خصوصیات، مشخصات

جمله های نمونه

1. specifications for a new building
مشخصات ساختمان جدید

2. rigid specifications
مشخصات دقیق

3. the carpet's specifications are clearly stipulated in the contract
مشخصات فرش در قرارداد فروش به وضوح قید شده است.

4. The yachts are built to the highest specifications.
[ترجمه گوگل]قایق های تفریحی با بالاترین مشخصات ساخته شده اند
[ترجمه ترگمان]قایق ها با بالاترین مشخصات ساخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Builders will then be sent the specifications and asked to submit a tender for the work.
[ترجمه گوگل]سپس مشخصات برای سازندگان ارسال می شود و از آنها خواسته می شود که مناقصه کار را ارائه دهند
[ترجمه ترگمان]پس از آن ساختمان باید مشخصات را ارسال نموده و تقاضا کرد که برای این کار مناقصه ارسال نماید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The airport building had been constructed to FAA specifications.
[ترجمه گوگل]ساختمان فرودگاه مطابق با مشخصات FAA ساخته شده بود
[ترجمه ترگمان]ساختمان فرودگاه به مشخصات FAA ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All products are made exactly to the customer's specifications.
[ترجمه گوگل]تمامی محصولات دقیقا مطابق با مشخصات مشتری ساخته می شوند
[ترجمه ترگمان]همه محصولات دقیقا مطابق با مشخصات مشتری انجام می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The manager has drafted job specifications for each of the positions.
[ترجمه گوگل]مدیر پیش نویس مشخصات شغلی را برای هر یک از موقعیت ها تهیه کرده است
[ترجمه ترگمان]مدیر برای هر یک از این موقعیت ها، مشخصات کار را تهیه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The house has been built exactly to our specifications.
[ترجمه گوگل]خانه دقیقا مطابق مشخصات ما ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]این خانه دقیقا مطابق با مشخصات ما ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The aircraft have to meet the strict specifications laid down by the FAA.
[ترجمه گوگل]این هواپیما باید مشخصات دقیق تعیین شده توسط FAA را رعایت کند
[ترجمه ترگمان]این هواپیما باید مشخصات سختگیرانه ای که توسط سازمان هواپیمایی فدرال تعیین شده بود را برآورده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our work must answer the specifications laid down.
[ترجمه گوگل]کار ما باید به مشخصات تعیین شده پاسخ دهد
[ترجمه ترگمان]کار ما باید به مشخصات مندرج در آن پاسخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Traditionally, systems were validated by users agreeing functional specifications.
[ترجمه گوگل]به طور سنتی، سیستم ها توسط کاربرانی که با مشخصات عملکردی موافق بودند تأیید می شدند
[ترجمه ترگمان]به طور سنتی، سیستم ها توسط کاربران با ویژگی های عملکردی تایید شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The worker builds to two different specifications.
[ترجمه گوگل]کارگر با دو مشخصات متفاوت می سازد
[ترجمه ترگمان]کارگران با دو ویژگی متفاوت ساخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Release and check specifications as determinants of shelf-life.
[ترجمه گوگل]انتشار و بررسی مشخصات به عنوان عوامل تعیین کننده ماندگاری
[ترجمه ترگمان]مشخصه های انتشار و بررسی به عنوان عوامل تعیین کننده زندگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشخصات (اسم)
specification, characteristic, specifications, characteristics, specs

خصوصیات (اسم)
friendship, feature, particular, specifications, intimacy, peculiarity, particularity

تخصصی

[حسابداری] ویژگیها،مشخصات
[عمران و معماری] مشخصات - مختصات
[حقوق] مشخصات
[نساجی] ویژگیهای فنی
[ریاضیات] خصوصیات

انگلیسی به انگلیسی

• detailed and precise written requirements of materials and dimensions and quality of work for something that will be manufactured or installed or built; specific written requirements forwarded to a designer or artist or manufacturer; information regarding a software program or hardware device or a program language that describes the features of the product and how it operates (computers)

پیشنهاد کاربران

جزئیات ضروری ویژه ای که برای یک طراح، هنرمند یا سازنده ارسال می شود.
قابلیتها
خصایص، جزئیات
مقررات
آیین نامه
الزامات
مشخصات فنی

بپرس