تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

از این کلمه میشه زمانی استفاده کرد که مثلا یه نفر داره کتاب میخونه و راه هم میره و در این حین به جایی برخورد میکنه. She stumbled over the uneven pav ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از لحاظ کلامی زور زدن برای به کرسی نشاندن یک ادعا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دستبرد ( نه به معنی سرقت ) منظور دست بردن به کاری یا قصد کاری کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قرارداد کار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

امور اقتصادی گسترده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

نسبت دادن یک راه حل به یک موضوع یا معضل ( در یک سخنرانی برای گروهی از افراد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مواد روان گردان که شبیه تریاک هستند. مثلا شربت opium که کلینیک های ترک اعتیاد میفروشن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یکنواختی بی فایده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در رابطه با آب ( یا مایعات ) " زلال " هم معنی میده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تبدیل کردن باوری به خرافه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مبتذل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دستورالعمل ها و چارچوبی که یک فرد بالا دست در یک سازمان در اختیار مجریان یا صاحبت اختیاران مراتب پایین تر قرار می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کلمه ی recognize از جنس همین کلمه ــست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وارونگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی حیا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چیز یا ایده ای که شکست در آن آشکار است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی که توانایی ها و یا خدماتش به دستمزدی که میگیره می ارزه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

لباس خاص مخصوص مناسبتی خاص سخت میشه معادل خاصی واسه این کلمه تو زبون فارسی پیدا کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رو هوا زدن ( فرصت ها )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلقی شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با گردن کلفتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

fuel قُوا fueled تقویت شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیش دستانه پیش بینی برای اقدام بعدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

املای صحیح invade هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مختصر مفید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی هیاهو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مقدار تجلل جشن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خشک و خالی مثلا یه چشن خشک و خالی منظور چیزیه که ایراد نداره ولی پربار هم نیست. مثل شخصی که سلامت هست ولی لاغره و هیکل زیبا نداره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بستن راه it's always better if the driver in front knows whose truck they're cutting off همیشه بهتره راننده جلو بدونه ( راه ) کامیون کیو میبنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انتصاب ( چیزی/کسی را در جایی گماشتن/قرار دادن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به مشکل خوردن where a lot of people get tripped up is when try to think of some practical examples for the solution بسیاری از مردم در جایی که سعی می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو بازی snooker به توپ قرمز هم گفته میشه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1 - برخورد 2 - وارد آمدن ( بر چیزی ) ( ینی یه جورایی تاثیر ) مثلا برای تاثیری که ادویه بر طعم غذا وارد میکنه میشه از کلمه impact استفاده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

آسیب حاصل از فشار بیش از حد عموما برای اعضای بدن استفاده میشه ولی میتونه واسه غیر جاندار هم استفاده بشه. مثلا: The old bridge strained under the wei ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

قابل به کار گیری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

طرز کار کِشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضغیف در سرویس دهی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رونق دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مدارا در گفتار از لحاظ احترام مثلا he is not mincing his words یعنی: او کلماتش را محترمانه ( اصلاح ) نمیکند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

alter

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

چیزی که بعد از یک بار استفاده بیرون ریخته میشه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بیشتر پرداختن به چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برانداز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نیّت، مقصود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سپردن کار یا مسئولیتی به کسی یا چیزی دیگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

افراد هم فاز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راغب شدن