domain

/doʊˈmeɪn//dəʊˈmeɪn/

معنی: زمین، حوزه، دامنه، قلمرو، دایره، ملک، املاک خالصه
معانی دیگر: حدود، حیطه، زمینه، (ریاضی و فیزیک) دامنه، زمین ملکی، ملک طلق، مالکیت مطلق

جمله های نمونه

1. domain of variables
میدان (یا دامنه ی) تغییرات

2. his domain extended from baghdad to balkh
قلمرو او از بغداد تا بلخ گسترش داشت.

3. integral domain
دامنه ی درست

4. the domain of science
زمینه ی دانش،قلمرو علم

5. he expanded the domain of the papal states
او مرزهای ایالت های پاپ را بسط داد.

6. this problem belongs to the domain of philosophy
این مسئله مربوطه به رشته ی فلسفه است.

7. This question comes into the domain of philosophy.
[ترجمه راضی] این سوال مربوط به حوزه فلسفه است.
|
[ترجمه گوگل]این پرسش وارد حوزه فلسفه می شود
[ترجمه ترگمان]این سوال در حوزه فلسفه مطرح می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The kitchen is my wife's domain; she doesn't like me going into it.
[ترجمه راضی] آشپزخانه قلمرو هسمرم است، او دوست ندارد من به آنجا بروم.
|
[ترجمه گوگل]آشپزخانه حوزه همسرم است او دوست ندارد من وارد آن شوم
[ترجمه ترگمان]آشپزخانه قلمرو همسرم است؛ او از من خوشش نمی اید بروم داخل آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Register a domain name if you want people to find your website.
[ترجمه محمد] اگر میخواهید افراد وبسایت شما را پیدا کنند، نام مالک اصلی سایت را ثبت کنید
|
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید افراد وب سایت شما را پیدا کنند، یک نام دامنه ثبت کنید
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید افراد وب سایت شما را پیدا کنند، نام دامنه را ثبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This problem is outside the domain of medical science.
[ترجمه گوگل]این مشکل خارج از حوزه علم پزشکی است
[ترجمه ترگمان]این مشکل خارج از حوزه علم پزشکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Military history is really outside my domain.
[ترجمه گوگل]تاریخ نظامی واقعاً خارج از حوزه من است
[ترجمه ترگمان]تاریخ نظامی واقعا خارج از محدوده من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This information is all in the public domain.
[ترجمه گوگل]این اطلاعات همه در حوزه عمومی است
[ترجمه ترگمان]این اطلاعات در حوزه عمومی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Public domain software is sometimes called shareware.
[ترجمه گوگل]نرم افزارهای حوزه عمومی را گاهی به نام Shareware می گویند
[ترجمه ترگمان]نرم افزار دامنه عمومی گاهی اوقات shareware نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The information has been placed in the public domain.
[ترجمه گوگل]اطلاعات در حوزه عمومی قرار داده شده است
[ترجمه ترگمان]اطلاعات در حوزه عمومی قرار داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Arctic remains the domain of the polar bear.
[ترجمه گوگل]قطب شمال همچنان قلمرو خرس قطبی است
[ترجمه ترگمان]قطب شمال، دامنه خرس قطبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She treated the business as her private domain.
[ترجمه گوگل]او با کسب و کار به عنوان حوزه خصوصی خود رفتار می کرد
[ترجمه ترگمان]او با این کسب وکار به عنوان حوزه خصوصی خود رفتار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زمین (اسم)
ground, acre, land, earth, field, soil, vale, globe, domain, zone, terrain, territory, glebe, terrene

حوزه (اسم)
extent, range, circle, area, ambit, sphere, domain, realm, scope, precinct, apanage, appanage, zone, district, department, compass

دامنه (اسم)
amplitude, foot, domain, hillside, skirt, sidehill, brae

قلمرو (اسم)
region, dominion, circle, sphere, domain, scope, zone, bourn, territory, bourne, orbit, regality, milieu

دایره (اسم)
section, field, rhomb, circle, sphere, domain, roundel, department, tambourine, bureau, disk, disc, compass, rondel

ملک (اسم)
dominion, domain, estate, territory, hacienda, realty, fief

املاک خالصه (اسم)
domain

تخصصی

[عمران و معماری] محدوده - حوزه - زمینه - میدان
[کامپیوتر] قلمرو
[برق و الکترونیک] حوزه، میدان، دامنه
[حقوق] قلمرو، منطقه نفوذ، حیطه کنترل، قلمرو حکومت، ملک مطلق، مالکیت مطلق زمین
[ریاضیات] حیطه، زمینه، ناحیه، دامنه ی تعریف، حدود، دامنه، قلمرو، میدان، حوزه
[خاک شناسی] دامنه
[پلیمر] قلمرو، دامنه، محدوده
[آمار] حوزه

انگلیسی به انگلیسی

• field; sovereignty, autonomy; division of the internet according to country and type of organization (computers)
someone's domain is the area where they have control or influence; a formal word.
a domain is also a particular area of activity or interest; a formal word.

پیشنهاد کاربران

دوستان به تلفظش توجه کنین:
/doʊˈmeɪn/
یعنی /دو. مِین/ تلفظ میشه نه /دا. مِین/
سیطره
لایه
قلمرو
domain ( زیست شناسی - پروتگان شناسی )
واژه مصوب: حبه
تعریف: قطعه ای بس پپتیدی که به یک واحد ساختاری منفردِ دارای هستۀ آبگریز تابیده شده است
ناحیه منطقه مترادف region
Domain در علم زیست مولکولی به همان معنی حوزه است نه قسمتی از یک پروتیین
مقوله
حوزه
حیطه
محیط
[المان محدود] آن چیزی ( مسئله ای ) که شما حل می کنید ( مثل مسئله انتقال حرارت یا تنش - کرنش در یک تیر )
ساختار سومین پروتئین
دومین ( یک واحد ساختاری پروتئین )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس