پیشنهادهای nader rostami (٥٤٧)
در رابطه با باز جویی و توضیح خواستن: دقیق و به جزئیات. مثلا پلیس یا باز پرس به شاهد، متهم یا شاکی میگه: I need you to be specific یا please be speci ...
سر به راه، اهل
پیچیدگی حاصل پیوستگی زیاد
اقسام، انواع بی شمار. ( نه فقط بی شمار، اون میشه countless )
همه قریب به اتفاق
به ed آخر کلمه دقت بشه. این یعنی کس یا کسانی که با افراد بیشتری مواجه شده اند. یعنی جمعیتشون کمتره!
( اسم ) هر نوع ساختار طویل و منعطف ( غیر سخت ) و معمولا با مقطع استوانه ای. ( اصطلاح 1 ) Noodle around: یعنی کلنجار رفتن با چیزی. مثلا: He was nood ...
مربوط به تصویر = برفکی مثلا وقتی آنتن تلوزیون درست نمیگیره
مسابقه یا رقابت اصلی
1. به مرور دور شدن 2. به مرور کم شدن 3. به مرور ریختن جلوی موها
کسی که بیخیال بر آمدن از پس چیزی نمی شه.
دولّا شدن
نشان دهنده اتفاق بد
املای صحیح peel off
بیرون زدن ( با عجله ) عبارت مشابه دیگه storm out: بیرون زدن با عجله و خشم.
نقش زمین شدن / کردن
از کار ایستادن As the car engine cut off, two men emerged from the shadows
جیغ گوش خراش زدن
منتظر موندن برای حمله فیزیکی، طبق برنامه. کلمه شبیه دیگه: lurk که عمومی تره و هر نوع" انتظار برای وارد عمل شدن" رو شامل میشه.
حس گذر کند لحظات در برخورد با اتفاقات غیر منتظره احساسی
اتکاپذیری
نقطه زنانه ( در بابطه با حملات )
همین طور مثال:The park was a perfect destination for locals and tourists alike پارک مقصدی عالی برای محلی ها و "همینطور" توریست ها بود.
قرار دادن چیزی به طور ایستاره در راستای چیزی دیگر. he lined up his first target
ور رفتن باچیزی ( بی هدفانه ) مثلا: tinkering with clock mechanisms
آش و لاش
مغتنم
هر کس یا هرچیز که شبیه به شخص یا چیز دیگه ای در گذشته باشد. چیزی که به علت شباهت شما را به یاد گذشته بیندازد. مثلا زمانی که شما با دیدن چهره ی یک ب ...
کسی را جستن به هر دلیلی ( علاقه، کمک خاستن، پیگیری کردن، حق گرفتن و . . . )
حس رضایت حاصل از به انجام رساندن کاری.
( اسم ) موقعیتی که فردی به خاطر کوتاهی دیگری مایوس شده. ( فعل ) مایوس کردن کسی با کوتاهی کردن. مثلا: he won't let you down
( اسم ) موقعیتی که فردی به خاطر کوتاهی دیگری مایوس شده. ( فعل ) مایوس کردن کسی با کوتاهی کردن.
در برخی موارد "گیر آوردن" هم میتونه معنی بده.
disappointing vs frustrating disappointing: نا امید، به علت ناتوانی در تحقق دادن به ایده یا هدفی. frustrating: ناامید، به علت عدم تطابق واقعیت با ا ...
سهل انگاری، کم دقتی کردن. این کلمه رو با oversaw اشتباه نگیرید، اون میشه نظارت.
نظارت. این کلمه رو با oversight اشتباه نگیرید، اون میشه سهل انگاری یا کم دقتی.
1_سرمایه گذاری 2_سرمایه مثال: this is my store, and I expected you to treat it like the investment it is 3_چیزی که ارزش خرید داشته باشه. مثال: A mic ...
ایجاد صدای "هِی" با کشیدن هوا به داخل، در اثر تعجب یا ترس.
خیس شدن یا خیس خوردن. کلمه شبیه دیگه drench هست، که یعنی یکباره خیس شدن.
خیس شدن به طور ناگهانی. کلمه شبیه دیگه soak هست، که یعنی به مرور خیس شدن ( نه یکباره )
باز کردن در هم پیچیدگی در هر ساختار فیبر مانند مثل مو، کابل، نخ، طناب و . . .
دست پا چلفتی بازی درآوردن هنگام انجام کاری، یا ریپ زدن موقع حرف زدن ( کسی که نمی تونه کلمه مناسب رو به زبان بیاره )
در رابط با افراد: تک و توک a trickle of customers یعنی مشتری های تک و توک
نشت ا = نشتا ( کلمه ساختم 😊 )
"به من چه" طور، شانه ها را بالا انداختن.
شرایط یا چیزی که در هر لهظه پتانسیل آسیب رسانی دارد.
شکوفا شدن فرقش با bloom: از bloom برای شکوفایی سریع با ماندگاری کوتاه، ولی از bloom برای شکوفایی ای با زحمات بیشتر و ابدی تر استفاده میشه.
راه ندادن کسی / چیزی به جایی
1_آسیب پذیری. 2_عدم تمایل به نشان دادن ضعف. 3_عدم تمایل به ریسک در شکست عاطفی.
فشاری که به کسی یا چیزی وارد میشه تا وادار به انجام کار خاصی بشه. اجبار مثلا the truck is under duress