پیشنهادهای nader rostami (٦١٨)
وافر
خرمن مثلا: a mound of freshly turned earth یعنی: خرمنی از خاک تازه کنده شده.
به نظرم می شه گفت pore over فرم فعل از صفت thorough هست.
‼️دوستان مالیدن معنی نمیده. ‼️ یعنی قرار دادن و برداشتن ( بدون مالیدن ) مثلا وقتی آب روی میز میریزه، یه دستمال رو چندلایه می کنید، میذارید روی خیسی ...
1 - لمس کردن بدون مالیدن به طور متوالی ( وقتی میخاید یه آلودگی رو از لباس طوری بردارید که پخش نشه ) مثلا pat off the grease stain carefully 2 - پشت ...
وابستگی های اعتباری
دو کلمه شبیه: worn - out یعنی ( شخصی ) خسته یا ( چیزی ) مستهلک. ولی shabby یعنی چیزی که ظاهرش نیاز به رسیدگی داره و شاید هنوز کارآمد باشه.
لخت به صورت یکی بود یکی نبود مثلا وقتی میخان بگن این خونه مثل مسجد می مونه ( مبلمان و تزئینات نداره و خالیه )
پولکی
به مرور تصرف کردن یا در بر گرفتن
backdrop: زمینه ( فیزیکی ) background: زمینه ( هم فیزیکی هم فرضی )
background: زمینه ( هم فیزیکی هم فرضی ) backdrop: زمینه ( فیزیکی )
قطع شدن طوری که دیگه نشه وصلش کرد. مصلا شاخه ای که از درخت میشکنه.
بند آمدن
اتصال به همراه محدودیت.
خالی از کیفیت بی روح، بی رنگ، بی نشاط.
رها کردن یا کنار گذاشتن. کلمه شبیه دیگه abandon و اما تفاوت: forsake یعنی رها کردن، بر اساس منطقه و به منظور سود بیشتر یا آسیب کمتر. مثلا وقتی کسی ...
درخواست همراهی همراه با تحمل.
املای صحیح: excess
ورزدادن، آرام مالوندن. برخی از موارد استفاده: ماساژ شستوشو ساختن خمیر
املای صحیح : kneading
ساییدن همون wipe هستش فقط با فشار و زور بیشتر.
خیلی بد ( در رابطه با شرایط، اوضاع و شخصیت )
انداختن چیزی به جهتی خاص برای رسیدن به چیزی خاص. به آب انداختن. مثلا: he cast it back into the sea
برزگ و با شکوه
سه کلمه نزدیک reciprocate: پاسخ دادن به عمل خوب ( مثل محبت، توجه و . . . ) requite: پاسخ دادن با حس ایجاد برابری و انصاف ( بد و خوب ) retaliate: مق ...
سه کلمه شبیه به هم هر سه به معنی "تقلا" و تفاوت ظریفشون باهم: grapple: درگیری و تقلا زدن زهنی ( فکری، احساسی و عاطفی ) struggle: تقلای فیزیکی ( می ت ...
دوکلمه شبیه: contemplation و reflection هر دو به معنی تامل کردن، و اما تفاوت: contemplation طولانی تر و متمرکز تره. ( مثل مدیتیشن ) reflection آنی ت ...
دوکلمه شبیه: contemplation و reflection هر دو به معنی تامل کردن، و اما تفاوت: contemplation طولانی تر و متمرکز تره. ( مثل مدیتیشن ) reflection آنی ت ...
خصلت ظاتی
برق مثلا برق چشماش
کسی که فکر میکنه همه رفتار های خودش منطقیه و بقیه اشتباه میکنن.
باز داشتن
چیزی یا کاری را بدست گفتن و با تسلط کامل انجام دادن. یا کسی را گرفتن و بر زمین زدن ( به دلایل مختلف مثل بررسی کردن و . . . )
نشاندن نسخه جدید ( که بهتره ) به جای قبلی
باز رشدی
رقص دونفره آرام ( اسم و فعل )
حل کردن یک جامد در مایع.
تمام شدنی
چاله ی مایعات آلوده
دنیای گلستان ( خیالی )
پیامبر هم میتونه معنی بده. کسی که از جانب خدا پیام میاره.
از جنس کلمه betray هست
غیض
استفاده از نبوغ برای منحرف کردن مثلا شمشیر رو طوری ببری بالا که انگار میخای بزنی تو سر حریف، ولی بزنی تو پاش.
در حالت اسم و نه modal verb اقتدار کلمه ای ادبی و رسمی است. معنی نزدیکی به strength، capability و power داره. با این تفاوت که آمیخته شده با شکوه و ...
املا صحیح: dumbbell
جریان یک مایع طوری که انگار تکون نمیخوره مثلا وقتی که آب از شیر خیلی منظم میریزه
خاموش کردن چیزی که حرارت یا نور دارد