تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

املای صحیح : kneading

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

ساییدن همون wipe هستش فقط با فشار و زور بیشتر.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی بد ( در رابطه با شرایط، اوضاع و شخصیت )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

انداختن چیزی به جهتی خاص برای رسیدن به چیزی خاص. به آب انداختن. مثلا: he cast it back into the sea

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

برزگ و با شکوه

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

سه کلمه نزدیک reciprocate: پاسخ دادن به عمل خوب ( مثل محبت، توجه و . . . ) requite: پاسخ دادن با حس ایجاد برابری و انصاف ( بد و خوب ) retaliate: مق ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٤

سه کلمه شبیه به هم هر سه به معنی "تقلا" و تفاوت ظریفشون باهم: grapple: درگیری و تقلا زدن زهنی ( فکری، احساسی و عاطفی ) struggle: تقلای فیزیکی ( می ت ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوکلمه شبیه: contemplation و reflection هر دو به معنی تامل کردن، و اما تفاوت: contemplation طولانی تر و متمرکز تره. ( مثل مدیتیشن ) reflection آنی ت ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دوکلمه شبیه: contemplation و reflection هر دو به معنی تامل کردن، و اما تفاوت: contemplation طولانی تر و متمرکز تره. ( مثل مدیتیشن ) reflection آنی ت ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

خصلت ظاتی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برق مثلا برق چشماش

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که فکر میکنه همه رفتار های خودش منطقیه و بقیه اشتباه میکنن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

باز داشتن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چیزی یا کاری را بدست گفتن و با تسلط کامل انجام دادن. یا کسی را گرفتن و بر زمین زدن ( به دلایل مختلف مثل بررسی کردن و . . . )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نشاندن نسخه جدید ( که بهتره ) به جای قبلی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باز رشدی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رقص دونفره آرام ( اسم و فعل )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

حل کردن یک جامد در مایع.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تمام شدنی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاله ی مایعات آلوده

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دنیای گلستان ( خیالی )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیامبر هم میتونه معنی بده. کسی که از جانب خدا پیام میاره.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

از جنس کلمه betray هست

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غیض

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استفاده از نبوغ برای منحرف کردن مثلا شمشیر رو طوری ببری بالا که انگار میخای بزنی تو سر حریف، ولی بزنی تو پاش.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در حالت اسم و نه modal verb اقتدار کلمه ای ادبی و رسمی است. معنی نزدیکی به strength، capability و power داره. با این تفاوت که آمیخته شده با شکوه و ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

املا صحیح: dumbbell

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جریان یک مایع طوری که انگار تکون نمیخوره مثلا وقتی که آب از شیر خیلی منظم میریزه

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خاموش کردن چیزی که حرارت یا نور دارد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نرم فرود آمدن. موارد استفاده: بارش باران به صورت غیر شدید ریختن سس یا هر ماده ای که " نرم فرود میاد "

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

شرایطی که هر کس یا هر چیز خود واقعیشو نشون میده و تاثیر ماندگاری به جا میذاره.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساختاری پیله طور که حشراتی مانند ملخ برای تخم گذاری می سازند.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

عالی کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( اسم ) مایه کیک یا چیزی که سیب زمینی و گوشت رو برای سوخاری کردن باهاش آغشته می کنند.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نگهداشتن چندین چیز با رد کردن چیزی طویل از میان آنها. مثلا: سیخ کردن، نخ کردن دانه های تسبیح

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بخشی مرکزی هسته که نرم هست و پوشش ( معمولا ) سختی داره. اسم مرتبط دیگه seed هست که معنیش میشه دانه ( همونی که کاشته میشه و دربر دارنده kernel هست ) ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

beach: ساحل ( میتونه جنبه تفریجی هم داشته باشه ) shore: دریا کنار ( محل تلاقی آب و خشکی ) bank: بستر آب ( ساختار کانال شکلی که آب را هدایت می کند )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

یعنی یهویی وارد فاز دیگه ای شدن. تفاوتش با dive اینه که به ناچار و ریسکی است در حالی که dive کنترل شده.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بی اختیار پراندن ( دست یا پا )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شدیدا . . . زده مثلا: Panic - stricken شدیدا وحشت زده

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

she leaned in to examine the lilies او خم شد ببینه ( گل های ) سوسن چجورین.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به زبون بی زبونی اشاره کردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فعل مشابه دیگه decorate هست. با این تفاوت که: decorate یعنی آراستن فضا یا منظره ای؛ در حالی که، از adorn بیشتر در رابطه با زیبا سازی شخصی استفاده میش ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با کسب اجازه از استاد عَجَمَندِه: زُلف

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توفیق شانسی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جواب محبت دادن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

از معانی دیگش "خبری را از کسی شنیدن" هست. مثلا: His world came crashing down as he learned that she had married someone else the night before

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درگیری ذهنی یا احساسی. فرم عمومی تر این کلمه struggle هست که هم بر درگیری ذهنی و هم فیزیکی دلالت میکنه.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

معنی اصلیش " تقطیع و تقسیم جمله به وسیله ی علائم دستوری" است. کاربرد استعاره ای: عاملی که عملی را به طور مکرر تقطیع می کند. مثلا: Their days were o ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرراست کردن