foresee

/fɔːrˈsiː//fɔːˈsiː/

معنی: پیش بینی کردن، از پیش دانستن، قبلا تهیه دیدن
معانی دیگر: پیش نگری کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: foresees, foreseeing, foresaw, foreseen
• : تعریف: to know or realize beforehand; predict or expect.
مترادف: predict
مشابه: anticipate, divine, expect, forebode, foreknow, foretell, prophesy, see

- Many scientists had foreseen this disaster.
[ترجمه گوگل] بسیاری از دانشمندان این فاجعه را پیش بینی کرده بودند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از دانشمندان این فاجعه را پیش بینی کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Some in the company foresaw the merger long before it happened.
[ترجمه گوگل] برخی از شرکت‌ها این ادغام را مدت‌ها قبل از وقوع پیش‌بینی کرده بودند
[ترجمه ترگمان] برخی در شرکت پیش بینی می کردند که این ادغام مدتی پیش از وقوع آن اتفاق خواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We can't foresee how this will all end.
[ترجمه گوگل] ما نمی توانیم پیش بینی کنیم که این همه چگونه به پایان می رسد
[ترجمه ترگمان] ما نمی تونیم پیش بینی کنیم که این همه چی تموم می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: foreseeable (adj.), foreseeability (n.), foreseer (n.)
• : تعریف: to make provision for the future; use foresight.
مشابه: anticipate, plan

جمله های نمونه

1. i did not foresee that you would be unkind and fickle
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

2. It is difficult to foresee the consequences that may arise from this action.
[ترجمه گوگل]پیش بینی عواقب ناشی از این اقدام دشوار است
[ترجمه ترگمان]پیش بینی عواقب ناشی از این اقدام دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He did not foresee any problems.
[ترجمه گوگل]او هیچ مشکلی را پیش بینی نمی کرد
[ترجمه ترگمان]او هیچ گونه مشکلی را پیش بینی نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is impossible to foresee the future.
[ترجمه گوگل]پیش بینی آینده غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]پیش بینی آینده غیر ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. No one can foresee what will happen in the future.
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند پیش بینی کند که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی تواند پیش بینی کند که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We do not foresee any problems.
[ترجمه گوگل]ما هیچ مشکلی را پیش بینی نمی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما هیچ گونه مشکلی را پیش بینی نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Those who can foresee difficulties on their way to success may keep calm when they really appear.
[ترجمه گوگل]کسانی که می توانند مشکلات را در مسیر موفقیت پیش بینی کنند، ممکن است وقتی واقعاً ظاهر شوند، آرامش خود را حفظ کنند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که می توانند مشکلات را در راه موفقیت پیش بینی کنند، ممکن است زمانی که ظاهر می شوند، آرام باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We could foresee no difficulties with these proposals.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانستیم هیچ مشکلی را با این پیشنهادها پیش بینی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما بدون هیچ مشکلی با این پیشنهادها نمی توانیم پیش بینی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Trying to foresee the future is a pointless exercise.
[ترجمه گوگل]تلاش برای پیش بینی آینده تمرینی بیهوده است
[ترجمه ترگمان]سعی می کنم پیش بینی کنم که آینده یه تمرین بی هوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We do not foresee any major changes in our way of life in the years ahead.
[ترجمه گوگل]ما هیچ تغییر عمده ای در شیوه زندگی خود در سال های آینده پیش بینی نمی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما هیچ تغییر بزرگی را در زندگی ما در ساله ای پیش رو پیش بینی نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I don't foresee any difficulties so long as we keep within budget.
[ترجمه گوگل]من هیچ مشکلی را پیش‌بینی نمی‌کنم تا زمانی که بودجه را حفظ کنیم
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که به بودجه برسیم، هیچ مشکلی را پیش بینی نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Who could foresee the sonic boom when the needle finally hit the groove on my cheap record changer?
[ترجمه گوگل]چه کسی می تواند بوم صوتی را پیش بینی کند که سرانجام سوزن به شیار تبدیل کننده رکورد ارزان من برخورد کرد؟
[ترجمه ترگمان]کی می تونه انفجار صوتی رو پیش بینی کنه وقتی که عقربه بالاخره به روی changer رکورد من ضربه زد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No wonder the men failed to foresee what a forceful leader she would be.
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که مردان نتوانستند پیش بینی کنند که او چه رهبر قدرتمندی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]تعجبی نداشت که مردان نمی توانستند پیش بینی کنند که چه رهبر نیرومندی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some experts foresee a future in which nobody would buy a spreadsheet program or word processor.
[ترجمه گوگل]برخی از کارشناسان آینده ای را پیش بینی می کنند که در آن هیچ کس برنامه صفحه گسترده یا پردازشگر کلمه را خریداری نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]برخی متخصصان یک آینده را پیش بینی می کنند که در آن هیچ کس یک برنامه گسترده یا پردازشگر کلمه را نخواهد خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Heseltine declares that he can not foresee the circumstances in which he would challenge her for the leadership.
[ترجمه گوگل]هسلتین اعلام می کند که نمی تواند شرایطی را که در آن او را برای رهبری به چالش می کشد، پیش بینی کند
[ترجمه ترگمان]Heseltine اعلام می کند که نمی تواند شرایطی را پیش بینی کند که در آن او را برای رهبری به چالش بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیش بینی کردن (فعل)
foreshow, previse, antedate, foretaste, dope, anticipate, prognosticate, augur, foresee, forecast

از پیش دانستن (فعل)
foresee, foreknow

قبلا تهیه دیدن (فعل)
foresee

انگلیسی به انگلیسی

• predict, prophesy, foretell
if you foresee something, you believe that it is going to happen.

پیشنهاد کاربران

حس کردن احتمال وقوع یک حادثه
تفاوت anticipate و foresee طبق فرهنگ وبستر:
Although the words anticipate and foresee have much in common, anticipate implies taking action about or responding emotionally to something before it happens.
آینده نگری کردن
to see ( something, such as a development ) beforehand . Mer
to think something is going to happen in the future; to know about something before it happens. Ox

بپرس