underhanded

/ˈʌndərˈhændəd//ˈʌndəhændɪd/

مخفیانه، زیر جلی، در نهان، فریبکارانه، نابکار، نابکارانه، ترفند آمیز، محیلانه، وابسته به پرتاب از زیر، رجوع شود به: short-handed

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: underhandedly (adv.), underhandedness (n.)
• : تعریف: intentionally deceptive; sneaky.
متضاد: aboveboard, square
مشابه: dastardly, devious, scheming, sneaky, underhand

جمله های نمونه

1. an underhanded throw
پرتاب (توپ) از زیر

2. his underhanded comments
اظهارات محیلانه ی او

3. that article contained some underhanded libel
آن مقاله حاوی تهمت های ناجوانمردانه ای بود.

4. He played an underhanded trick on me.
[ترجمه گوگل]او با من یک حقه غیرمجاز انجام داد
[ترجمه ترگمان] اون داشت کلک بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Tom had just brokered an underhanded deal with Jerry.
[ترجمه گوگل]تام به تازگی یک معامله پنهانی با جری انجام داده بود
[ترجمه ترگمان]تام تازه با جری کنار گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I have laid the biddy off for her underhanded performance.
[ترجمه گوگل]من مزایده را به خاطر اجرای نادرست او کنار گذاشته ام
[ترجمه ترگمان]من the را برای اجرای او آماده کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I have laid the nanny off for her underhanded performance.
[ترجمه گوگل]من دایه را به خاطر اجرای نابخردانه اش اخراج کرده ام
[ترجمه ترگمان]من پرستار بچه رو برای بازی underhanded آماده کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Like Rick Barry's old underhanded free throw, the hook shot is utterly uncool.
[ترجمه گوگل]مانند پرتاب آزاد با دست قدیمی ریک بری، شوت هوک کاملاً بی‌نظیر است
[ترجمه ترگمان]مثل این که کلک قدیمی \"ریک بری\" رو بندازی دور، تیر خلاص کاملا بی uncool
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The store is underhanded in busy season.
[ترجمه گوگل]فروشگاه در فصل شلوغ زیر دست است
[ترجمه ترگمان]فروشگاه در فصل شلوغ، underhanded است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Besides, sometimes some players don't behave decently, too many underhanded actions.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، گاهی اوقات برخی از بازیکنان رفتار شایسته ای از خود نشان نمی دهند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، گاهی اوقات برخی از بازیکنان به نحو شایسته ای رفتار نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But in softball, the pitcher must throw the ball underhanded.
[ترجمه گوگل]اما در سافت بال، پرتاب کننده باید توپ را با دست پرتاب کند
[ترجمه ترگمان]اما در سافت بال، اون پارچ آب، باید توپ رو پرت کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• underhand; clandestine, secret, sly, crafty; not having enough people, short-handed

پیشنهاد کاربران

بپرس