پیشنهادهای nader rostami (٦١٦)
فعل ply با apply رابطه معنایی داره ( هر دو به معنی به کار گرفتن ) فعل ply به کار گرفتن ( حرفه یا تخصص یا راهکار به طور متمرکز ) مثلا: fishermen pli ...
مطرح کردن ( با قصد قبولاندن ) مثلا: an executive came to pitch a series of worrying observations یک مجری آمد تا مجموعه ای از مشاهدات نگران کننده را ...
معنی نزدیکی نسبت به enhance داره. با این تفاوت که augment متمرکز بر "بسط دادن ویژگی و کارایی هاست" و enhance متمرکز بر "بیشتر کردن کیفیت" است. مثلا ...
به خود فرو رفتن مثلا: he, finally humbled, repented his sins او سرانجام به خود فرو رفت، از گناهانش توبه کرد
دو کلمه شبیه به هم هر دو به معنی "تحقیر" و "بی احترامی" و اما تفاوتشون: scorn: تحقیر یا مسخره کردن به طور آشکار و مستقیم. contempt : تحقیر به طور غی ...
دو کلمه شبیه به هم هر دو به معنی "تحقیر" و "بی احترامی" و اما تفاوتشون: scorn: تحقیر یا مسخره کردن به طور آشکار و مستقیم. contempt : تحقیر به طور غی ...
دو کلمه شبیه به هم هر دو به معنی "پوز خند" و اما تفاوتشون: scoff: پوزخند _ از روی مسخرگی یا محال بودن موضوع. smirk: پوزخند _ از روی حس بر تری نسبت ب ...
دو کلمه شبیه به هم هر دو به معنی "پوز خند" و اما تفاوتشون: scoff: پوزخند _ از روی مسخرگی یا محال بودن موضوع. smirk: پوزخند _ از روی حس بر تری نسبت ب ...
دو کلمه شبیه به هم هر دو به معنی از خود راضی و اما تفاوتشون. cocky: از خود راضی همراه با حس غرور و برتری از دیگران. complacent: از خود راضی، بدون آ ...
دو کلمه شبیه به هم هر دو به معنی از خود راضی و اما تفاوتشون. complacent: از خود راضی، بدون آگاهی از نقاط ضعف ( کسی که فکر می کنه دیگه نیاز به پیشرفت ...
به عنوان فعل کنار انداختن
به عنوان فعل: کج کردن / شدن چیزی ( توسط باد ) مثل آدم که وقتی باد شدید بهش می وزه، دیگه روی کف پاهاش نمیتونه وایسه و میره رو پاشنه هاش. چون در این حا ...
دوام آوردن
surveillance و survey هر دو از یک ریشه هستند surveillance به معنی تحت مشاهده داشتن و survey به معنی مشاهده با تمرکز بر نتایج.
surveillance و survey هر دو از یک ریشه هستند surveillance به معنی تحت مشاهده داشتن و survey به معنی مشاهده با تمرکز بر نتایج.
حرکت مداوم دنباله دار به طور پویا. مثلا حرکت پرچم در باد. البته تو شنا هم یک نوع حرکت پا هست به اسم flutter kick که شناگر با پاهاش همین اثر رو در دن ...
هم معنی با stuff هم می تونه باشه، اما بیشتر پر کردن با هوا یا باد رو معنی میده. مثلا وقتی پرچم، بادبان یا بالون با باد، گاز یا هوا از حالت افتاده در ...
نگرانی مداوم که فرد رو از فعالیت باز می داره
سر هم کردن _ به طور سریع، با عجله چیزی فراهم کردن. مثلا: People were trying to clap together a new semblance of life.
دشت - ناحیه ای گسترده خیلی چمنزار معنی نمی ده، چون چمنزار کوچکتره و میشه meadow
معنی اول: گرداندن ( مثلا برگ هایی که با باد در حال گردش هستند یا افرادی که دور مکه دارند می گردند ) معنی دوم: گردش فکر ( از یک موضوع به موضوع دیگر )
آزار دادن
دو کلمه ( تا حدودی ) نزدیک به هم: graft: زد و بند ( سؤ استفاده از موقعیت با تاثیر مالی یا غیر مالی ) embezzle: اختلاص ( سؤاستفاده از امانت داری و با ...
dwell on: اضافه فکر گذاشتن یا صحبت کردن راجع به چیزی. ( به اصطلاح عامیانه پارو زدن یا اسفناج تفت دادن ) dwell: ساکن بودن در جایی.
dwell on: اضافه فکر گذاشتن یا صحبت کردن راجع به چیزی. ( به اصطلاح عامیانه پارو زدن یا اسفناج تفت دادن ) dwell: ساکن بودن در جایی.
زار زدن فرقش با cry در شدتشه. از کلمه cry حتی برای اشک شادی هم میشه استفاده کرد.
"مسخره کردن" کلمه های شبیه: mock ( ساده، مستقیم، بداهه ای ) ridicule ( بدجنسانه، به قصد احمق جلوه دادن ) Lampoon ( ادبی، رسمی طعنه وار و حتی هنری )
"مسخره کردن" کلمه های شبیه: mock ( ساده، مستقیم، بداهه ای ) ridicule ( بدجنسانه، به قصد احمق جلوه دادن ) Lampoon ( ادبی، رسمی طعنه وار و حتی هنری )
"مسخره کردن" کلمه های شبیه: mock ( ساده، مستقیم، بداهه ای ) ridicule ( بدجنسانه، به قصد احمق جلوه دادن ) Lampoon ( ادبی، رسمی طعنه وار و حتی هنری )
تهمت کلمه نزدیک دیگه accusation هست که میشه اتهام. دقت کنید که اتهام پایه و اساس داره ولی تهمت چیزیه که هیچ شاهد ملموسی براش نیست. ( مثل حرف مفت ) ...
پایین آمدن ( دوره ) رکود معنی ِاشتباه است، که میشه recess که یعنی ثابت و بی حرکت ( نه رو به پایین )
به عنوان فعل: پر کردن جایی که محل انجام مسئولیتی خاص است ( با فرد ( از جمله خود ) یا افراد )
دوره زمانی ( که مفعول باید بی توقف مشغول به کاری باشد، اغلب طاقت فرسا )
تقلیل یا تضعیف یافتن
تخریب به صورت عمدی کلمه نزدیک دیگه: devastate ( که لزوما عمدی نیست و می تونه حاصل فاجعه های مختلف باشه )
در امان ماندن مثلا: The hikers were holed up in the cabin during the blizzard
لمبر دادن ( در رابطه با مایعات )
پاشیدن ذرات ریز با شدت بالا
املای صحیح: crude تو انگلیسی کلمه ای به اسم crood وجود نداره. انیمیشنی که به اسم croods ساخته شده، این کلمه رو از خودش درآورده.
املا صحیح : brief
فرو نشاندن
غیرتی
تو بهر ( چیزی ) رفتن
تو بهر ( چیزی ) رفتگی
استراحت گزیدن از زحمت ( به دلایل مختلف مثل بیماری، خستگی، سپری کردن دوره کار )
"محول کردن" "تو پاچه کسی کردن" "خواه، نا خواه گردن کسی انداختن" مثلا: So again, you throw your mistakes at my feet like they're blessings معنی: پس با ...
پاسخ به اتهام دادن.
wither / wither away تحلیل رفتن
جدا کردن / در آورد چیزی پوست مانند از بدنه ای. He peeled off his socks