enfeeble

/enˈfiːbl̩//ɪnˈfiːbl̩/

معنی: ضعیف کردن، سست کردن
معانی دیگر: از رمق انداختن، نزار کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: enfeebles, enfeebling, enfeebled
مشتقات: enfeeblement (n.)
• : تعریف: to take away the strength of; make feeble, as from age or disease.
متضاد: fortify, strengthen
مشابه: depress

جمله های نمونه

1. That bout of pneumonia enfeebled her.
[ترجمه گوگل]آن حمله ذات الریه او را ناتوان کرد
[ترجمه ترگمان]به خاطر سینه پهلو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. An enfeebled Lloyd's would harm the City of London's international standing.
[ترجمه گوگل]لویدز ضعیف می‌تواند به جایگاه بین‌المللی شهر لندن آسیب برساند
[ترجمه ترگمان]ضعف و ضعف لو ید به شهر لندن آسیب می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There was food for his enfeebled eyes.
[ترجمه گوگل]برای چشمان ناتوانش غذا بود
[ترجمه ترگمان]در چشمانش غذا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Destructiveness and self-doubt are preferable to the enfeebled body politic and the parasitic Church.
[ترجمه گوگل]ویرانگری و خودباوری بر بدن ضعیف جامعه و کلیسای انگلی ارجحیت دارد
[ترجمه ترگمان]شک و تردید نسبت به ضعف و ضعف جسمی و کلیسای انگل ترجیح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In California there was nothing new about enfeebled parties.
[ترجمه گوگل]در کالیفرنیا هیچ چیز جدیدی در مورد مهمانی های ضعیف وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]در کالیفرنیا، هیچ چیز جدیدی در مورد ضعف این دو حزب وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The contrast between these recommendations and the then enfeebled state of planning practice was striking.
[ترجمه گوگل]تضاد بین این توصیه‌ها و وضعیت ضعیف آن زمان برنامه‌ریزی چشمگیر بود
[ترجمه ترگمان]تقابل بین این توصیه ها و بعد ضعف عملکرد برنامه ریزی قابل توجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He finds himself politically enfeebled.
[ترجمه گوگل]او خود را از نظر سیاسی ضعیف می بیند
[ترجمه ترگمان]او خود را از لحاظ سیاسی ضعیف می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Despite her vehement protests, he hauled her enfeebled body inside and turned, laughing with delight.
[ترجمه گوگل]علیرغم اعتراض شدید او، او بدن ضعیف او را به داخل برد و برگشت و از خوشحالی خندید
[ترجمه ترگمان]با وجود اعتراض های شدید، بدن رنجور خود را به داخل کشید و برگشت و با خوشحالی خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It serves alwaystodistract the public councils and enfeeble the public administration.
[ترجمه گوگل]این همیشه در خدمت منحرف کردن شوراهای عمومی و تضعیف مدیریت عمومی است
[ترجمه ترگمان]این سازمان به alwaystodistract شورای مردمی خدمت می کند و مدیریت دولتی را تعطیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. By undue profoundity we perplex and enfeeble thought.
[ترجمه گوگل]با ژرفای بی مورد، ما افکار را گیج و ضعیف می کنیم
[ترجمه ترگمان]به بیت با لحنی بیش از حد به فکر فرو رفت و به فکر فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Enfeeble is usually a skill to get after Brain Sap and Nightmare to use on enemy heroes with high damage to reduce their damage capabilities severely.
[ترجمه گوگل]Enfeeble معمولاً مهارتی است که باید بعد از Brain Sap و Nightmare به دست آورید تا از قهرمانان دشمن با آسیب بالا استفاده کنید تا قابلیت آسیب آنها به شدت کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]enfeeble معمولا مهارتی است که بعد از برنامه ریزی مغز و کابوس برای استفاده از قهرمانان دشمن با صدمات بالا به منظور کاهش میزان آسیب آن ها به شدت استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This does not mean that you will instantly become enfeebled, relying on others to do everything for you.
[ترجمه گوگل]این بدان معنا نیست که شما فوراً ناتوان می شوید و به دیگران تکیه می کنید تا همه چیز را برای شما انجام دهند
[ترجمه ترگمان]این به این معنا نیست که شما در دم ضعیف می شوید و به دیگران تکیه می کنید تا همه کارها را برای شما انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One major factor, of course, was that the possible alternatives seemed enfeebled and lacking in conviction.
[ترجمه گوگل]البته یکی از عوامل اصلی این بود که گزینه های ممکن ضعیف و فاقد اعتقاد به نظر می رسیدند
[ترجمه ترگمان]البته یکی از عوامل مهم، این بود که جایگزین های ممکن، ضعیف و فاقد اعتقاد به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Indeed, it was out of the question given the dollar's enfeebled position.
[ترجمه گوگل]در واقع، با توجه به موقعیت ضعیف دلار، این موضوع دور از ذهن بود
[ترجمه ترگمان]در واقع، در حال حاضر در حال ضعف و ناتوانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضعیف کردن (فعل)
diminish, feeble, slack, emaciate, weaken, debilitate, infirm, impair, enfeeble, devitalize, loosen, relax, unloose

سست کردن (فعل)
slacken, slack, weaken, emasculate, enervate, enfeeble, discourage, loosen, relax, inactivate

انگلیسی به انگلیسی

• make feeble, weaken

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : enfeeble
✅️ اسم ( noun ) : feebleness
✅️ صفت ( adjective ) : feeble / enfeebled
✅️ قید ( adverb ) : feebly
undermine

بپرس