تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چند کلمه شبیه به هم همگی به معنی "مخفی" و اما تفاوت ظریفشون با هم. clandestine مخفی نگهداشتن موضوعی از قانون یا یک مسئول stealth مخفی نگهداشتن خود ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلماتی که برای مراجعه به بو استفاده می شوند. ( از خوب به بد ) aroma ( خوب، معمولا برای خوردنی ها - بو های نوستالوژی ( که حاضر نیستند ) ) scent رایح ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلماتی که برای مراجعه به بو استفاده می شوند. ( از خوب به بد ) aroma ( خوب، معمولا برای خوردنی ها - بو های نوستالوژی ( که حاضر نیستند ) ) scent رایح ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کلماتی که برای مراجعه به بو استفاده می شوند. ( از خوب به بد ) aroma ( خوب، معمولا برای خوردنی ها - بو های نوستالوژی ( که حاضر نیستند ) ) scent رایح ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلماتی که برای مراجعه به بو استفاده می شوند. ( از خوب به بد ) aroma ( خوب، معمولا برای خوردنی ها - بو های نوستالوژی ( که حاضر نیستند ) ) scent رایح ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلماتی که برای مراجعه به بو استفاده می شوند. ( از خوب به بد ) aroma ( خوب، معمولا برای خوردنی ها - بو های نوستالوژی ( که حاضر نیستند ) ) scent رایح ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کلماتی که برای مراجعه به بو استفاده می شوند. ( از خوب به بد ) aroma ( خوب، معمولا برای خوردنی ها - بو های نوستالوژی ( که حاضر نیستند ) ) scent رایح ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوام آوری برای مدتی کوتاه مثلا: The brevity of fashion trends دوام آوری کوتاه مد های رایج

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حس محافظت در آشکار سازی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کج

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

she overheard a fragment of their conversation او پاره ای از سخنان آنها شنید.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

فعل precede به سه صورت کلی میتواند مورد استفاده قرار گیرد. ( با proceed اشتباه نگیرید ) 1. پیشی گرفتن. ( دقت کنید که با پیشی به معنی "گربه ملوس" کار ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو کلمه شبیه به هم: هر دو به معنی "در آستانه". at the verge of: در آستانه _ زمینه کاربرد: در آستانه وقوغ وقایع طبیعی یا غیر قابل اجتناب، آستانه احسا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو کلمه شبیه به هم: هر دو به معنی "در آستانه". at the verge of: در آستانه _ زمینه کاربرد: در آستانه وقوغ وقایع طبیعی یا غیر قابل اجتناب، آستانه احسا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نو ترقی ( شخص، تشکل یا چیزی که تازه ترقی را آغار کرده )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چند کلمه شبیه به هم هنگی به معنای "سکونتگاه". abode: منزل ( فروتنانه - ادبی ) residence: سکونتگاه ( رسمی ) یا سکونت dwelling: اقامتگاه {اسم} ( علمی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چند کلمه شبیه به هم هنگی به معنای "سکونتگاه". abode: منزل ( فروتنانه - ادبی ) residence: سکونتگاه ( رسمی ) یا سکونت dwelling: اقامتگاه {اسم} ( علمی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چند کلمه شبیه به هم هنگی به معنای "سکونتگاه". abode: منزل ( فروتنانه - ادبی ) residence: سکونتگاه ( رسمی ) dwelling: اقامتگاه {اسم} ( علمی ) _ {فع ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

cottage: کلبه ( میتونه بیش از یک اتاق داشته باشه، همراه با لوله کشی آب و برق - گرچه ابتدایی ) hut: آلونک ( معمولا یه اتاقه، امکانات رفاهی نداره )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

چند کلمه شبیه به هم همگی دخیل در "خوردن" و "قورت دادن": swallow: قورت دادن ( صرفا متمرکز بر فرستادن مواد مصرفی از دهان به معده ) engulf: قورت دادن ( ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چند کلمه شبیه به هم همگی دخیل در "خوردن" و "قورت دادن": swallow: قورت دادن ( صرفا متمرکز بر فرستادن مواد مصرفی از دهان به معده ) engulf: قورت دادن ( ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قانون یا برنامه موجود را به کار گرفتن. برای مفهوم "وضع کردن" از devise، contrive و scheme بیشتر استفاده میشه.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترغیب: با اعطای پاداشی کسی را در جهتی خاص تشویق کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سه کلمه شبیه به هم به معنی "دور شدن از سوژه" wander off: دور شدن به طور فیزیکی از جهت، محلی یا تصمیمی به طور غیر عمدی. stray: دور شدن از یک موضوع ی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

( درخواست، پیشنهاد یا اقدام برای ) خواست "خود" را به نتیجه رساندن. کلمه ای قابل بکارگیری در زمینه پیشنهادات خرید، دستورات ، انجام اقدامات دلخواه و . ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هم خانواده با کلمه army به معنی ارتش

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معادل دقیق نیست همینه که این کلمه انقدر راحت وارد فارسی شده.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو معنی دارد: 1. انجام عملی به طور جمعی ( The team made concerted efforts ) 2. انجام عملی با پشتکار ( her concerted efforts )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو کلمه شبیه به هم هردو به معنی سرخوردگی یا دلسردی: disillusionment: دلسردی ( متمرکز بر عدم تطبیق انتظارات با واقعیت ) despondency: دلسردی ( متمرکز ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو کلمه شبیه به هم هردو به معنی سرخوردگی یا دلسردی: despondency: دلسردی ( متمرکز بر حالت نداشتن روحیه ) disillusionment: دلسردی ( متمرکز بر عدم تطبی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معادل فارسی: خَر ( چیزی مسخره از شدت بزرگی )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوعی فریم در وسایل نقلیه سنگین ( قطار، تانک، کامیون های ارتشی ) که چند چرخ همگی به آن متصل هستند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرخی متصل به فریمی که چند چرخ دیگر به آن متصل اند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محلی سگر مانند، شبیه به آلونک، نسبتا کوچک، محصور که سربازان در آن استقرار داشته و از آنجا به دشمن شلیک می کنند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"سگی" ( طوری که اصطلاحا میگن یارو پاچه میگیره ) در توصیف یک فرد یا طرز گفتار او

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اخراج کردن ( بار منفی کمتری نسبت بهfire داره )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

سوءبهره بردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آسییبی ناشناخته ( توسط سازندگان یه ساز و کار کامپیوتری ) که از روز انتشار به بعد رخ می دهد. از این رو zero - day نامیده میشود که سازنده هیچ زمانی برا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همون bankrupt به طور غیر رسمی. الهام گرفته شده از تصویر ماهی ای که مرده و روی آب مونده و شکمش بیرون آبه.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رها کردن ( از کار یا مسئولیتی )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اصالت سنجی ( برای جلوگیری از تقلبی بودن )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سه کلمه شبیه هم همگی به معنی "دقیق": rigorous: بر رسی کردن به طور دقیق ( بر اساس استاندارد ها و الگو ها ) meticulous: دقیق ( متمرکز بر جزئیات ریز ) ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سه کلمه شبیه هم همگی به معنی "دقیق": rigorous: بر رسی کردن به طور دقیق ( بر اساس استاندارد ها و الگو ها ) meticulous: دقیق ( متمرکز بر جزئیات ریز ) ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

سه کلمه شبیه هر دو به معنی "طرح کردن": contrive: متمرکز بر هوشمندانه طرح کردن. devise: متمرکز بر دقیق و با استراتژی وضع کردن. scheme: متمرکز بر سود ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سه کلمه شبیه هر دو به معنی "طرح کردن": contrive: متمرکز بر هوشمندانه طرح کردن. devise: متمرکز بر دقیق و با استراتژی وضع کردن. scheme: متمرکز بر سود ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سه کلمه شبیه هم همگی به معنی "تعقیب کردن": dog: دنبال کردن به طرزی آزار دهنده. chase: تعقیب کردن به منظور آگاه بودن. pursue: تعقیب کردن به منظور دس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سه کلمه شبیه هم همگی به معنی "تعقیب کردن": dog: دنبال کردن به طرزی آزار دهنده. chase: تعقیب کردن به منظور آگاه بودن. pursue: تعقیب کردن به منظور دس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

سه کلمه شبیه هم همگی به معنی "تعقیب کردن": dog: دنبال کردن به طرزی آزار دهنده. chase: تعقیب کردن به منظور آگاه بودن. pursue: تعقیب کردن به منظور دس ...