cottage

/ˈkɑːtədʒ//ˈkɒtɪdʒ/

معنی: کلبه، خانه روستایی
معانی دیگر: کاشانه، خانه ی ییلاقی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small or modest detached home, usu. for one family.

- The caretaker lived in a cottage behind the main house.
[ترجمه گوگل] سرایدار در کلبه ای پشت خانه اصلی زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان] سرایدار در کلبه ای پشت خانه اصلی زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our family owns a cottage in Maine where we stay every summer.
[ترجمه محمود امینی] خانواده ما صاحب کلبه ای در مین، جایی که تابستان در آن اقامت دارند، می باشند.
|
[ترجمه گوگل] خانواده ما یک کلبه در مین دارند که هر تابستان در آن اقامت می کنیم
[ترجمه ترگمان] خانواده ما صاحب یه کلبه توی \"مین\" - ه که هر تابستون اینجا می مونیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a small, detached dwelling, used for temporary periods, as at a resort, school, hospital facility, or the like.
مشابه: cabin, lodge

- We stayed in one of the hotel's cottages close to the lake.
[ترجمه گوگل] در یکی از کلبه های هتل نزدیک به دریاچه اقامت کردیم
[ترجمه ترگمان] در یکی از کلبه های مهمانخانه نزدیک دریاچه ماندیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a cottage chimney smokes
دودکش یک کلبه دود بیرون می دهد.

2. a cottage on the shore
کلبه ای در ساحل

3. a cottage perched on the cliff
کلبه ای بر روی صخره قرار داشت.

4. a humble cottage became their abode
کلبه ی محقری منزلگه آنها شد.

5. a remote cottage in snow-covered mountains
کلبه ای دورافتاده در کوه های پوشیده از برف

6. they own a cottage on the coast of the caspian sea
آنها در کرانه ی دریای خزر یک خانه ی ییلاقی دارند.

7. a footpath linked the cottage with the river
راه باریکی کلبه را به رودخانه وصل می کرد.

8. he dwells in a cottage
او در کلبه ای زندگی می کند.

9. he happened on a cottage hidden in the forest
او به کلبه ای برخورد که در جنگل از نظر پنهان بود.

10. a pine forest surrounds the cottage
جنگل درختان کاج کلبه را در برگرفته است.

11. a narrow blacktop leads to the cottage
جاده ی باریک و آسفالته ای به کلبه منتهی می شود.

12. There is a cottage on the hilltop.
[ترجمه گوگل]یک کلبه در بالای تپه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک کلبه روی تپه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is the cottage where the bandits once holed up.
[ترجمه گوگل]این کلبه ای است که زمانی راهزنان در آن چاله کرده بودند
[ترجمه ترگمان]این همون کلبه ای هست که دزدها یه بار اونجا بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was a cottage garden at the front and a white picket fence.
[ترجمه گوگل]یک باغ کلبه در جلو و یک حصار سفید رنگ وجود داشت
[ترجمه ترگمان]یک باغ کوچک در جلو و یک نرده چوبی سفید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Please accept the use of our cottage as a quid pro quo for lending us your car.
[ترجمه گوگل]لطفاً استفاده از کلبه ما را به‌عنوان پیش‌فرض برای قرض دادن ماشین خود به ما بپذیرید
[ترجمه ترگمان]لطفا استفاده از کلبه ما را به عنوان یک پوند برای قرض دادن به ما بپذیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Grandma lives in a quaint old cottage.
[ترجمه گوگل]مادربزرگ در یک کلبه قدیمی عجیب زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]مامان بزرگ تو یه کلبه قدیمی و عجیب زندگی میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. They have a summer cottage by the seacoast.
[ترجمه گوگل]آنها یک کلبه تابستانی در کنار ساحل دارند
[ترجمه ترگمان]یک کلبه ییلاقی کنار ساحل کنار دریا دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I'd like to buy a run-down cottage that I can do up.
[ترجمه گوگل]من می خواهم یک کلبه فرسوده بخرم که بتوانم آن را بالا ببرم
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم یه کلبه کوتاه بخرم که بتونم انجامش بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کلبه (اسم)
lodge, hull, shack, hutch, cabana, hut, cabin, cottage, shanty, hovel, cote, kraal

خانه روستایی (اسم)
cottage

انگلیسی به انگلیسی

• small house
a cottage is a small house in the country.

پیشنهاد کاربران

کتام. [ ک َ ] ( اِ ) تالار باشد و آن عمارتی است که از چوب و تخته سازند. ( برهان ) . تالاری که از چوب و تخته سازند و آن را در تبرستان ناپار گویند. ( آنندراج ) . تالار را گویند. ( فرهنگ جهانگیری ) . اطاقکی
...
[مشاهده متن کامل]
که در جالیزها و مزارع از تخته و شاخه درختان و حصیر سازند و آن جایگاه نگهبان مزرعه و جالیز است. ( فرهنگ فارسی معین ) . کُتام ( در لهجه مردم گیلان ) .

نام نوعی پنیر، ترشحات پنیری کوتیج مانندواژن
خانه باغ، کلبه کوچک ( اغلب چوبی ) که معمولاً در دل طبیعت قرار دارد.
Noun - countable :
a small house in the country
خانه کوچک در اطراف ( حومه ) شهر
به عنوان مثال :
It was with these thoughts that I returned alone to the cottage
cottage
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/cottage
کلبه یا خانه ای کوچک در روستا که در آن خوک نگهداری می شود.
کلبه ( خانه ی کوچک )
خانه ( کوچک و معمولا در حومه شهر )
خونه چوبی

بپرس