پیشنهادهای nader rostami (٥٤٧)
هر سه کلمه زیر به معنی "غریب الوقوع هستند: looming به مرور و همراه با نگرانی impending نزدیک و اضطراری imminent هر لحظه ممکنه پیش بیاد، اظطرار شدید و ...
angry: عصبانی ( کلمه ای عمومی برای توصیف صرفا خشمگین بودن ) Furious: خشمگین ( شدید ) irate: خشمگین همراه با داد و هوار. fierce: خشمگین ( اشاره به ...
به میان کشیدن مثلا وقتی تو یه صحبت کسی، کس دیگه ای رو وسط میکشه یا یه ماشین، ماشین دیگه رو طی فعالیت خودش درگیر میکنه یا یه دستور ( در برنامه نویسی ...
غریب الوقوع ( با اشاره به اضطراری بودن ) کلمه شبیه دیگه: looming و اما تفاوت. غیرب الوقوع ( با اشاره به نگرانی و کم کم نزدیک شدن )
تزلزل ناپذیر صفت شبیه دیگه: unwavering و اما تفاوت: unshakable: محکم و غیر قابل ریزش ( متمرکز بر حفظ استحکام ) unwavering: محکم و غیر قابل تغییر ( م ...
اشتباه سهوی کلمه شبیه دیگه cock up که اشاره به اشتباه بزرگ تری میکنه.
تحقق دادن به هدفی مثال: He decided to see through his goal of running a marathon
کُفر کسی را در آورد
چند کلمه شبیه به هم همگی به معنای "حمله یا هجوم" assail : مکرر و مداوم و طولانی مدت ( فیزیکی، ذهنی ) assault: آسیب عمدی ( فیزیکی، ذهنی، شفاهی ) att ...
چند کلمه شبیه به هم همگی به معنای "حمله یا هجوم" assail : مکرر و مداوم و طولانی مدت ( فیزیکی، ذهنی ) assault: آسیب عمدی ( فیزیکی، ذهنی، شفاهی ) att ...
چند کلمه شبیه به هم همگی به معنای "حمله یا هجوم" assail : مکرر و مداوم و طولانی مدت ( فیزیکی، ذهنی ) assault: آسیب عمدی ( فیزیکی، ذهنی، شفاهی ) att ...
چند کلمه شبیه به هم همگی به معنای "حمله یا هجوم" assail : مکرر و مداوم و طولانی مدت ( فیزیکی، ذهنی ) assault: آسیب عمدی ( فیزیکی، ذهنی، شفاهی ) att ...
خوره وار
سه کلمه شبیه به هم. respect: احترام پایه ای ( لزوما نیازی به دلیل خاص نداره و میتونه فقط از روی ادب باشه ) esteem: احترام خاص ( به علت داشتن شخصیت ...
1 _ آدم شر خر 2 _ آدم کله خراب این کلمه هیچ ربطی به phrasal verb دیگه go on به معنی ادامه دادن نداره.
مخفی کردن به طور عمدی با هدف خاص
حسرت داشتن یا به دست آوردن ( نه از دست دادن )
کم کردن فاصله تا چیزی
در حالت فعل: بسیار سریع و غیر قابل کنترل حرکت کردن به طرفی
این کلمه خیلی شبیه به eager هست. پس به راحتی نمی شه گفت "مشتاق". کسی رو توصیف میکنه که اصطلاحا "توپش پره" و دنبال بهونه برای وارد شدن به عمله.
کشیدن یا پیچاندن به طور ناگهانی ( و دردناک )
زدن به طور ریتم وار مثل کسی که خودکارشو مداوم روی میز میزنه موقع فکر کردن. یا کسی که به طور خاصی در میزنه. یا کسی که برای پشت سر هم بوق زدن دستش رو ...
کهنه و پاره پوره کلمه شبیه دیگه tattered تفاوتشون: ragged صرفا این معنی رو میرسونه که چیزی فقط پاره پوره ـــست. اما tattered چیزیه که پس از استفاده ...
کهنه و پاره پوره کلمه شبیه دیگه ragged تفاوتشون: tattered این معنی رو میرسونه که چیزی پس از استفاده طولانی مدت وضعیت پاره پوره داره. اما ragged صرفا ...
بدبخت
گشت زدن ( به طور فراغانه ) کلمه شبیه دیگه wander ( که یعنی بی هدف گشت زدن یا پرسه زدن )
دو کلمه هر دو به معنی "مجلل" opulent: به معنی مجلل در رابطه با هر نوع دارایی و سبک زندگی. lavish: مجلل در رابطه با مراسم ها.
به قاطعیت رد کردن. کلمه شبیه دیگه decline یعنی محترمانه رد کردن.
وافر
خرمن مثلا: a mound of freshly turned earth یعنی: خرمنی از خاک تازه کنده شده.
به نظرم می شه گفت pore over فرم فعل از صفت thorough هست.
‼️دوستان مالیدن معنی نمیده. ‼️ یعنی قرار دادن و برداشتن ( بدون مالیدن ) مثلا وقتی آب روی میز میریزه، یه دستمال رو چندلایه می کنید، میذارید روی خیسی ...
1 - لمس کردن بدون مالیدن به طور متوالی ( وقتی میخاید یه آلودگی رو از لباس طوری بردارید که پخش نشه ) مثلا pat off the grease stain carefully 2 - پشت ...
وابستگی های اعتباری
دو کلمه شبیه: worn - out یعنی ( شخصی ) خسته یا ( چیزی ) مستهلک. ولی shabby یعنی چیزی که ظاهرش نیاز به رسیدگی داره و شاید هنوز کارآمد باشه.
لخت به صورت یکی بود یکی نبود مثلا وقتی میخان بگن این خونه مثل مسجد می مونه ( مبلمان و تزئینات نداره و خالیه )
پولکی
به مرور تصرف کردن یا در بر گرفتن
background: زمینه ( هم فیزیکی هم فرضی ) backdrop: زمینه ( فیزیکی )
backdrop: زمینه ( فیزیکی ) background: زمینه ( هم فیزیکی هم فرضی )
قطع شدن طوری که دیگه نشه وصلش کرد. مصلا شاخه ای که از درخت میشکنه.
بند آمدن
اتصال به همراه محدودیت.
خالی از کیفیت بی روح، بی رنگ، بی نشاط.
رها کردن یا کنار گذاشتن. کلمه شبیه دیگه abandon و اما تفاوت: forsake یعنی رها کردن، بر اساس منطقه و به منظور سود بیشتر یا آسیب کمتر. مثلا وقتی کسی ...
درخواست همراهی همراه با تحمل.
املای صحیح: excess
ورزدادن، آرام مالوندن. برخی از موارد استفاده: ماساژ شستوشو ساختن خمیر