پیشنهادهای nader rostami (٦١٦)
( اسم ) موقعیتی که فردی به خاطر کوتاهی دیگری مایوس شده. ( فعل ) مایوس کردن کسی با کوتاهی کردن. مثلا: he won't let you down
در برخی موارد "گیر آوردن" هم میتونه معنی بده.
disappointing vs frustrating disappointing: نا امید، به علت ناتوانی در تحقق دادن به ایده یا هدفی. frustrating: ناامید، به علت عدم تطابق واقعیت با ا ...
سهل انگاری، کم دقتی کردن. این کلمه رو با oversaw اشتباه نگیرید، اون میشه نظارت.
نظارت. این کلمه رو با oversight اشتباه نگیرید، اون میشه سهل انگاری یا کم دقتی.
1_سرمایه گذاری 2_سرمایه مثال: this is my store, and I expected you to treat it like the investment it is 3_چیزی که ارزش خرید داشته باشه. مثال: A mic ...
ایجاد صدای "هِی" با کشیدن هوا به داخل، در اثر تعجب یا ترس.
خیس شدن یا خیس خوردن. کلمه شبیه دیگه drench هست، که یعنی یکباره خیس شدن.
خیس شدن به طور ناگهانی. کلمه شبیه دیگه soak هست، که یعنی به مرور خیس شدن ( نه یکباره )
باز کردن در هم پیچیدگی در هر ساختار فیبر مانند مثل مو، کابل، نخ، طناب و . . .
دست پا چلفتی بازی درآوردن هنگام انجام کاری، یا ریپ زدن موقع حرف زدن ( کسی که نمی تونه کلمه مناسب رو به زبان بیاره )
در رابط با افراد: تک و توک a trickle of customers یعنی مشتری های تک و توک
نشت ا = نشتا ( کلمه ساختم 😊 )
"به من چه" طور، شانه ها را بالا انداختن.
شرایط یا چیزی که در هر لهظه پتانسیل آسیب رسانی دارد.
شکوفا شدن فرقش با bloom: از bloom برای شکوفایی سریع با ماندگاری کوتاه، ولی از bloom برای شکوفایی ای با زحمات بیشتر و ابدی تر استفاده میشه.
راه ندادن کسی / چیزی به جایی
1_آسیب پذیری. 2_عدم تمایل به نشان دادن ضعف. 3_عدم تمایل به ریسک در شکست عاطفی.
فشاری که به کسی یا چیزی وارد میشه تا وادار به انجام کار خاصی بشه. اجبار مثلا the truck is under duress
به خیر گذروندن The company was able to weather the recession
چیزی که به علت کم بودن سخت دیده، شنیده یا حس بشه.
طوفان ( بیشتر مربوط به دریا ) حالت ادبی کلمه ی Storm tempest نسبت به storm بیشتر جنبه تخریبی داره. هر دو میتونن برای نمایش آشفتگی ( غیر از شرایط آب ...
به عنوان فعل: کوبیدن چیزی طوری که ایجاد صدا کند، تبل زدن به عنوان اسم: طبل، بشکه
پایین آمدن / پایین آمدن روی چیزی a heavy silence descended upon the gathering
پرخاشگری ( بحث عصبانیت ) این کلمه به معنی بحث ساده نیست چون بحث میتونه منطقی و بدون عصبانبت باشه.
در بر گرفتن از کلمه ی gulf ( به معنی خلیج یا آبی که محیطی رو فرا گرفته ) میاد. مثلا: a power outage engulfed the room in darkness قطعی برق اتاق را ب ...
صدای حاصل از لق زدن
چیزی که به طور پنهاد نگهداری شده ( اسم ) emergency stash of food نگهداشتن چیزی به طور مخفی ( فعل )
گذشته فعل wind به معنی پیچید / پیچیدند. مثلال: they wound through the narrow roads یعنی: می پیچیدند در مسیر های نازک ( پیچ در پیچ )
پیچیدن مثال 1: as a gust of icy wind whipped through his jacket وزش باد سرد پیچید به داخل ژاکتش. or مثال 2: Her hair whipped around her face مو هاش ...
سخت و زمان بر
1_ نقش بازی کردن ( طوری که کسی خودشو متفاوت با چیزی که هست جا بزنه ) 2_ یکی بازی با هدف فهموندن چیزی با نقش بازی کردن
مسئول ساخت اسکلت یا بدنه و سوار کردن تجهیزات یا عوامل به طور پیوسته در یک سازه یا ساختار هدفمند. در رابطه با سازه: هر سازه مکانیکی یا دیجیتال ( CG ) ...
determination : پا برجا ماندن در حفظ تصمیم گرفته شده. کلمه شبیه دیگه: resolve : عزم راسخ برای انجام یا شروع به انجام کاری کسی که determination نداشت ...
resolve : عزم راسخ برای انجام یا شروع به انجام کاری کلمه شبیه دیگه: determination : پا برجا بون در حفظ تصمیم گرفته شده. کسی که resolve نداشته باشه ت ...
صرف زور ناگهانی برای جابجا کردن فردی یا چیزی سنگین.
شونه خالی کردن
حرکت دادن به طور روان و نرم
تحت فشار فیزیکی / غیر فیزیکی گذاشتن / بودن ( فشار از نوع له کننده )
سر هم بودن That bridge is barely holding together as it is اون پل همین جوریش به زور سرهمه.
راست و حسابی
درزا _ گشاد _ پر درز
غیر قابل مدیریت ( چیزی که جمع و جور کردنش سخت باشه )
بیار یا آمادن کن مثلا grab the tools
معادل محاوره ای فارسی: دَر رفتن. ( نه به معنی فرار ) به معنی از جا در آمدن. مثلا می گن پای یارو در رفته. یا آچار موقع سفت کردن پیچ در رفت.
زیر لب چیزی گفتن ( از روی ترس یا خجالت ) . کلمه mutter هم شبیه به همینه ولی یعنی زیر لب غر زدن.
زیر لب غر زدن. کلمه mumble هم شبیه به همینه ولی یعنی زیر لب از روی ترس و خجالت چیزی گفتن.
نعره کشیدن
بخشی ( از یک سفر ) The first leg of their journey
قواعد اخلاقی با کلمه ethnic اشتباه نگیرید که میشه " نژادی ".