تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

( اسم ) موقعیتی که فردی به خاطر کوتاهی دیگری مایوس شده. ( فعل ) مایوس کردن کسی با کوتاهی کردن. مثلا: he won't let you down

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

در برخی موارد "گیر آوردن" هم میتونه معنی بده.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

disappointing vs frustrating disappointing: نا امید، به علت ناتوانی در تحقق دادن به ایده یا هدفی. frustrating: ناامید، به علت عدم تطابق واقعیت با ا ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

سهل انگاری، کم دقتی کردن. این کلمه رو با oversaw اشتباه نگیرید، اون میشه نظارت.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظارت. این کلمه رو با oversight اشتباه نگیرید، اون میشه سهل انگاری یا کم دقتی.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

1_سرمایه گذاری 2_سرمایه مثال: this is my store, and I expected you to treat it like the investment it is 3_چیزی که ارزش خرید داشته باشه. مثال: A mic ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ایجاد صدای "هِی" با کشیدن هوا به داخل، در اثر تعجب یا ترس.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیس شدن یا خیس خوردن. کلمه شبیه دیگه drench هست، که یعنی یکباره خیس شدن.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

خیس شدن به طور ناگهانی. کلمه شبیه دیگه soak هست، که یعنی به مرور خیس شدن ( نه یکباره )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

باز کردن در هم پیچیدگی در هر ساختار فیبر مانند مثل مو، کابل، نخ، طناب و . . .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

دست پا چلفتی بازی درآوردن هنگام انجام کاری، یا ریپ زدن موقع حرف زدن ( کسی که نمی تونه کلمه مناسب رو به زبان بیاره )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

در رابط با افراد: تک و توک a trickle of customers یعنی مشتری های تک و توک

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشت ا = نشتا ( کلمه ساختم 😊 )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"به من چه" طور، شانه ها را بالا انداختن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرایط یا چیزی که در هر لهظه پتانسیل آسیب رسانی دارد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکوفا شدن فرقش با bloom: از bloom برای شکوفایی سریع با ماندگاری کوتاه، ولی از bloom برای شکوفایی ای با زحمات بیشتر و ابدی تر استفاده میشه.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

راه ندادن کسی / چیزی به جایی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1_آسیب پذیری. 2_عدم تمایل به نشان دادن ضعف. 3_عدم تمایل به ریسک در شکست عاطفی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فشاری که به کسی یا چیزی وارد میشه تا وادار به انجام کار خاصی بشه. اجبار مثلا the truck is under duress

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

به خیر گذروندن The company was able to weather the recession

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

چیزی که به علت کم بودن سخت دیده، شنیده یا حس بشه.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طوفان ( بیشتر مربوط به دریا ) حالت ادبی کلمه ی Storm tempest نسبت به storm بیشتر جنبه تخریبی داره. هر دو میتونن برای نمایش آشفتگی ( غیر از شرایط آب ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به عنوان فعل: کوبیدن چیزی طوری که ایجاد صدا کند، تبل زدن به عنوان اسم: طبل، بشکه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

پایین آمدن / پایین آمدن روی چیزی a heavy silence descended upon the gathering

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرخاشگری ( بحث عصبانیت ) این کلمه به معنی بحث ساده نیست چون بحث میتونه منطقی و بدون عصبانبت باشه.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در بر گرفتن از کلمه ی gulf ( به معنی خلیج یا آبی که محیطی رو فرا گرفته ) میاد. مثلا: a power outage engulfed the room in darkness قطعی برق اتاق را ب ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

صدای حاصل از لق زدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیزی که به طور پنهاد نگهداری شده ( اسم ) emergency stash of food نگهداشتن چیزی به طور مخفی ( فعل )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گذشته فعل wind به معنی پیچید / پیچیدند. مثلال: they wound through the narrow roads یعنی: می پیچیدند در مسیر های نازک ( پیچ در پیچ )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پیچیدن مثال 1: as a gust of icy wind whipped through his jacket وزش باد سرد پیچید به داخل ژاکتش. or مثال 2: Her hair whipped around her face مو هاش ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سخت و زمان بر

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_ نقش بازی کردن ( طوری که کسی خودشو متفاوت با چیزی که هست جا بزنه ) 2_ یکی بازی با هدف فهموندن چیزی با نقش بازی کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسئول ساخت اسکلت یا بدنه و سوار کردن تجهیزات یا عوامل به طور پیوسته در یک سازه یا ساختار هدفمند. در رابطه با سازه: هر سازه مکانیکی یا دیجیتال ( CG ) ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

determination : پا برجا ماندن در حفظ تصمیم گرفته شده. کلمه شبیه دیگه: resolve : عزم راسخ برای انجام یا شروع به انجام کاری کسی که determination نداشت ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

resolve : عزم راسخ برای انجام یا شروع به انجام کاری کلمه شبیه دیگه: determination : پا برجا بون در حفظ تصمیم گرفته شده. کسی که resolve نداشته باشه ت ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

صرف زور ناگهانی برای جابجا کردن فردی یا چیزی سنگین.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شونه خالی کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

حرکت دادن به طور روان و نرم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

تحت فشار فیزیکی / غیر فیزیکی گذاشتن / بودن ( فشار از نوع له کننده )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر هم بودن That bridge is barely holding together as it is اون پل همین جوریش به زور سرهمه.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راست و حسابی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درزا _ گشاد _ پر درز

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

غیر قابل مدیریت ( چیزی که جمع و جور کردنش سخت باشه )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیار یا آمادن کن مثلا grab the tools

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

معادل محاوره ای فارسی: دَر رفتن. ( نه به معنی فرار ) به معنی از جا در آمدن. مثلا می گن پای یارو در رفته. یا آچار موقع سفت کردن پیچ در رفت.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیر لب چیزی گفتن ( از روی ترس یا خجالت ) . کلمه mutter هم شبیه به همینه ولی یعنی زیر لب غر زدن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیر لب غر زدن. کلمه mumble هم شبیه به همینه ولی یعنی زیر لب از روی ترس و خجالت چیزی گفتن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

نعره کشیدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بخشی ( از یک سفر ) The first leg of their journey

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

قواعد اخلاقی با کلمه ethnic اشتباه نگیرید که میشه " نژادی ".