lampoon

/læmˈpuːn//læmˈpuːn/

معنی: کنایه، هجو، هجو کردن
معانی دیگر: (از راه طنز و نکوهش نامه) تاختن بر، هجویه، نکوهش نامه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an attack through ridicule, as in an essay, cartoon, or comedy; satire.
مترادف: satire
مشابه: burlesque, mockery, parody, ridicule, skit, spoof, squib, travesty

- The governor failed to appreciate the lampoon of her that appeared in Sunday's cartoon.
[ترجمه مهدی] فرماندار کنایه کاریکاتور نشریه ساندی به خود را درک نکرد.
|
[ترجمه گوگل] فرماندار از قدردانی از لمپن او که در کارتون روز یکشنبه ظاهر شد، کوتاهی کرد
[ترجمه ترگمان] فرماندار نتوانست از lampoon که در کارتون یکشنبه ظاهر شد قدردانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: lampoons, lampooning, lampooned
مشتقات: lampooner (n.), lampoonery (n.), lampoonist (n.)
• : تعریف: to ridicule, usu. in a piece of writing such as an essay or a play; satirize.
مترادف: satirize
مشابه: burlesque, mock, parody, ridicule, spoof, travesty

- The critic lampooned the famous director's new film, saying that Knife's Sharp Edge was just "deadly dull."
[ترجمه گوگل] این منتقد فیلم جدید کارگردان مشهور را با لحن گفت و گفت که لبه تیز چاقو فقط "کشنده کسل کننده" است
[ترجمه ترگمان] منتقد فیلم جدید کارگردان معروف را به سخره گرفت و گفت که لبه شارپ شارپ فقط \"کسل کننده\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The play lampooned the manners of the upper class.
[ترجمه گوگل] این نمایش آداب طبقه بالا را لمپن کرد
[ترجمه ترگمان] این نمایشنامه آداب و رسوم طبقه بالا را به ریشخند می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. His cartoon mercilessly lampoon the leading politician of the day.
[ترجمه گوگل]کارتون او بی‌رحمانه سیاستمدار پیشرو آن روز را لوس می‌کند
[ترجمه ترگمان]کارتون او بیرحمانه ترین سیاست مدار این روز را محکوم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Wayans insists the joke is meant to lampoon those who display unwarranted fear of Aids and is no way in poor taste.
[ترجمه گوگل]Wayans اصرار دارد که این شوخی برای تحقیر کسانی است که ترس بی دلیل از ایدز نشان می دهند و به هیچ وجه بد سلیقه نیست
[ترجمه ترگمان]Wayans اصرار دارد که این شوخی به معنای متقاعد کردن کسانی است که ترس غیرقابل توجیه از ایدز را نمایش می دهند و به هیچ وجه به سلیقه فقرا عمل نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He uses doggerel and lampoon as weapons against his captors.
[ترجمه گوگل]او از دگرل و لمپن به عنوان اسلحه علیه اسیرکنندگانش استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]او از doggerel و lampoon به عنوان سلاح علیه captors استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Auburn Street from the assertive Lampoon Building in Cambridge, is the very model of a modern minor public space.
[ترجمه گوگل]خیابان آبرن از ساختمان قاطع لمپون در کمبریج، الگوی یک فضای عمومی کوچک مدرن است
[ترجمه ترگمان]\"Auburn استریت Auburn\" (Auburn Building)از ساختمان assertive Lampoon در کمبریج، مدلی از فضای عمومی مدرن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Auburn Street from the assertive Lampoon Building, is the very model of a modern minor public space.
[ترجمه گوگل]خیابان Auburn از ساختمان قاطع لامپون، الگوی یک فضای عمومی کوچک مدرن است
[ترجمه ترگمان]\"Auburn استریت from\" از ساختمان assertive Lampoon، مدلی از یک فضای عمومی مدرن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To ridicule with a pasquinade; satirize or lampoon.
[ترجمه گوگل]مسخره کردن با پاسکیناد; هجو یا لمپن زدن
[ترجمه ترگمان]استهزا کردن با a یا هجو کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His cartoons mercilessly lampoon the leading politician of the day.
[ترجمه گوگل]کاریکاتورهای او بی‌رحمانه سیاستمدار پیشرو آن روز را لمپن می‌کنند
[ترجمه ترگمان]کارتون ها او بیرحمانه ترین سیاست مدار این روز را محکوم می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The style Shelley is using here is that of popular lampoon.
[ترجمه گوگل]سبکی که شلی در اینجا استفاده می کند، سبک لمپن محبوب است
[ترجمه ترگمان]روشی که شلی در اینجا از آن استفاده می کند این است که of محبوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To ridicule or satirize in or as if in a lampoon.
[ترجمه گوگل]تمسخر یا هجو در لمپن یا گویی در لمپن
[ترجمه ترگمان]برای مسخره کردن یا satirize کردن یا اینکه در یک lampoon
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Such gaffes and inexperience made Mr Kaczynski easy to lampoon.
[ترجمه گوگل]چنین گاف ها و بی تجربگی باعث شد آقای کاچینسکی به راحتی لمپن بزند
[ترجمه ترگمان]این اشتباه ات و inexperience باعث می شد که آقای Kaczynski به آسانی به lampoon دست یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کنایه (اسم)
allegory, allusion, innuendo, quip, metonymy, metaphor, quibble, jest, squib, dig, lampoon, metonym

هجو (اسم)
libel, lampoon

هجو کردن (فعل)
satirize, lampoon

انگلیسی به انگلیسی

• harsh satire, something which ridicules or makes fun of a person (or institution, etc.)
satirize, ridicule, mock
if you lampoon someone or something, you criticize them very strongly, but using humorous means.
a lampoon is a piece of writing or speech which criticizes someone or something very strongly, but using humorous means.

پیشنهاد کاربران

بپرس