abhor

/æbˈhɔːr//əbˈhɔː/

معنی: تنفر داشتن از، بیم داشتن از، ترس داشتن از، ترساندن، ترسیدن، منزجر شدن از
معانی دیگر: تنفر داشتن، منزجر بودن، نفرت داشتن، بیزار بودن، احتراز کردن، پرهیز کردن، دوری کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: abhors, abhorring, abhorred
• : تعریف: to regard with intense loathing or horror; detest.
مترادف: abominate, despise, detest, execrate, hate, loathe
متضاد: admire, love
مشابه: deride, disdain, dislike, scorn, spurn

- They abhor the practice of dog fighting and are trying to put a stop to it.
[ترجمه گوگل] آنها از تمرین سگ جنگی متنفرند و سعی دارند جلوی آن را بگیرند
[ترجمه ترگمان] آن ها از عمل جنگ سگ ها بدشان می آید و تلاش می کنند تا جلوی آن را بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He abhorred the work he had to do at the slaughterhouse.
[ترجمه گوگل] او از کاری که باید در کشتارگاه انجام می داد متنفر بود
[ترجمه ترگمان] او از کاری که در کشتارگاه داشت نفرت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She abhorred visiting her old aunt in the nursing home, but she forced herself to do it.
[ترجمه گوگل] او از دیدن عمه پیرش در آسایشگاه متنفر بود، اما خودش را مجبور به انجام این کار کرد
[ترجمه ترگمان] از دیدن عمه پیرش در خانه سالمندان نفرت داشت، اما خودش را مجبور کرد این کار را بکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. i abhor the smell of garlic
من از بوی سیر بیزارم.

2. the university should abhor mediocrity
دانشگاه باید از پایین بردن سطح آموزش اجتناب کند.

3. I abhor all forms of racism.
[ترجمه سیدعقیقی] من ازنژادپرستی به هرشکلی که باشد متنفرم
|
[ترجمه گوگل]من از هر گونه نژادپرستی متنفرم
[ترجمه ترگمان]از همه انواع تبعیض نژادی متنفرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I abhor the dull routine of existence.
[ترجمه گوگل]من از روال کسل کننده وجود بیزارم
[ترجمه ترگمان]از روال یکنواختی زندگی بیزارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They abhor all forms of racial discrimination.
[ترجمه گوگل]آنها از هر گونه تبعیض نژادی بیزارند
[ترجمه ترگمان]آن ها از همه اشکال تبعیض نژادی بدشان می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I abhor discrimination of any kind.
[ترجمه گوگل]من از هر نوع تبعیضی بیزارم
[ترجمه ترگمان]از تبعیض نژادی متنفرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many people abhor the extremity of this view.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم از افراط و تفریط این دیدگاه متنفرند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از این منظره نفرت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nature is said to abhor a vacuum; human beings abhor complexity.
[ترجمه گوگل]طبیعت از خلاء متنفر است انسان از پیچیدگی متنفر است
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که طبیعت از خلا نفرت دارد؛ بشر از پیچیدگی بیزارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I abhor smugness, passivity, caste system. write with recent photo.
[ترجمه گوگل]من از خودپسندی، انفعال، سیستم کاست متنفرم با عکس اخیر بنویس
[ترجمه ترگمان]از نخوت، passivity، سیستم طبقاتی بیزارم در حال نوشتن با عکس اخیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They applaud the free movement of capital; they abhor the free movement of labour.
[ترجمه گوگل]آنها حرکت آزاد سرمایه را تحسین می کنند آنها از حرکت آزاد نیروی کار متنفرند
[ترجمه ترگمان]آن ها جنبش آزاد سرمایه را تحسین می کنند؛ آن ها از حرکت آزادانه کار نفرت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. (I abhor to tell lies.
[ترجمه گوگل](من از دروغ گفتن بیزارم
[ترجمه ترگمان]از دروغ گفتن بیزارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. (Most people abhor cruelty to children.
[ترجمه گوگل](بیشتر مردم از ظلم به کودکان بیزارند
[ترجمه ترگمان](اغلب مردم از خشونت نسبت به کودکان بیزار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. (I hate and abhor falsehood but I love your law.
[ترجمه Mina.mehranfard] من از فریبکاری متنفرم و دوری میکنم ازش ولی قانون تورو دوست دارم.
|
[ترجمه گوگل](من از دروغ متنفرم و بیزارم، اما شریعت تو را دوست دارم
[ترجمه ترگمان](من از دروغ متنفرم و از دروغ متنفرم اما قانون تو رو دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. (Abhor: To regard with horror or loathing; abominate.
[ترجمه گوگل](بیزاری: با وحشت یا نفرت تلقی کردن؛ نفرت داشتن
[ترجمه ترگمان]نسبت به وحشت و نفرت نسبت به من نفرت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنفر داشتن از (فعل)
abhor, detest, hate

بیم داشتن از (فعل)
abhor

ترس داشتن از (فعل)
abhor

ترساندن (فعل)
bash, abhor, scare, frighten, intimidate, terrorize, deter, fray, shock, fright, shore, huff, awe, appal, appall, spook, tremble, daunt, threaten, buffalo, bullyrag, cow, horrify

ترسیدن (فعل)
bash, abhor, scare, fear, dread, quail

منزجر شدن از (فعل)
abhor

انگلیسی به انگلیسی

• hate, detest, dislike
if you abhor something, you hate it very much; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : abhor
اسم ( noun ) : abhorrence
صفت ( adjective ) : abhorrent
قید ( adverb ) : _
Abhor درجه تنفرش از hate بالاتره
Abhor=hate very much
اینکه از چیزی یا کسی بدمون بیاد

بپرس