traitor

/ˈtreɪtər//ˈtreɪtə/

معنی: خائن، خیانتکار، پیمان شکن
معانی دیگر: نابکار، وطن فروش، دغل باز، نارو زن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who betrays others, a cause, his or her country, or the like, esp. one who commits treason.
مترادف: betrayer
متضاد: patriot
مشابه: double agent, double-dealer, fifth columnist, informer, Judas, quisling, rat, rebel, renegade, snake, squealer, stool pigeon, tattler, turncoat

جمله های نمونه

1. a traitor of the deepest dye
خائن به تمام معنی،خبیث ترین خائن

2. a passing traitor
خائن به تمام معنی

3. to requite a traitor with death
خائن را با اعدام به کیفر رساندن

4. their scorn for the traitor drove him to suicide
تحقیرهای آنان خائن را به خودکشی واداشت.

5. anyone who criticized the leader was stigmatized as traitor
به هر کسی که از رهبر انتقاد می کرد داغ خیانت می زدند.

6. they characterize anyone who disagrees with them as a traitor
آنان هرکس را که با آنها مخالف باشد خائن توصیف می کنند.

7. The king banished the traitor from the realm.
[ترجمه گوگل]شاه خائن را از قلمرو بیرون کرد
[ترجمه ترگمان]پادشاه خائن رو از مملکت تبعید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. From then on he was branded as traitor.
[ترجمه گوگل]از آن به بعد او را به عنوان خائن معرفی کردند
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد او را خائن خطاب می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was publicly denounced as a traitor.
[ترجمه گوگل]او علناً به عنوان یک خائن محکوم شد
[ترجمه ترگمان]او علنا به عنوان خائن محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He turned traitor and joined the opposition.
[ترجمه گوگل]او خائن شد و به مخالفان پیوست
[ترجمه ترگمان]او خائن شد و به اپوزیسیون پیوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was arraigned for criminally abetting a traitor.
[ترجمه گوگل]او به جرم همکاری با یک خائن محاکمه شد
[ترجمه ترگمان]اون به جرم خیانت به یه خائن محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is seen as a traitor to the cause.
[ترجمه گوگل]او را خائن به آرمان می دانند
[ترجمه ترگمان]به عنوان خائن به هدف دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Some say he's a traitor to the working class.
[ترجمه گوگل]برخی می گویند او خائن به طبقه کارگر است
[ترجمه ترگمان]بعضی ها می گن که اون یه خائنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The traitor deserves ill of his country.
[ترجمه گوگل]خائن مستحق بدی کشورش است
[ترجمه ترگمان]اون خائن لیاقت کشورش را داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The traitor was at last unmasked.
[ترجمه گوگل]خیانتکار بالاخره نقابش برهنه شد
[ترجمه ترگمان]این خائن سرانجام پرده از پرده برداشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. There is a traitor in our midst.
[ترجمه گوگل]در میان ما یک خائن وجود دارد
[ترجمه ترگمان] یه خائن بین ما وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He was sold out by a traitor and arrested.
[ترجمه گوگل]او توسط یک خائن فروخته شد و دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]توسط یه خائن فروخته شد و دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He denounced her as traitor.
[ترجمه گوگل]او را به عنوان خائن محکوم کرد
[ترجمه ترگمان] اون به عنوان یه خائن بهش خیانت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Elliott unmasked and confronted the master spy and traitor Kim Philby.
[ترجمه گوگل]الیوت نقاب را بر هم زد و با استاد جاسوس و خائن کیم فیلبی روبرو شد
[ترجمه ترگمان]\"الیوت\" نقاب زد و با رئیس \"جاسوس\" و \"کیم Philby\" روبرو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خائن (اسم)
renegade, betrayer, traitor, ratter, quisling, recreant

خیانتکار (اسم)
betrayer, traitor, conspirator

پیمان شکن (اسم)
traitor, guilty of perjury

انگلیسی به انگلیسی

• betrayer, one who betrays another or his country, one who commits treason
a traitor is someone who betrays their country or the group which they belong to.

پیشنهاد کاربران

خائن، خیانتکار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : trait / traitor / traitorousness
صفت ( adjective ) : traitorous
قید ( adverb ) : traitorously
treason :::: خیانت
traitor::: خائن
خائن - خیانتکار
منظور این واژه بیشتر خائنی هست که به یک پادشاه یا یک فرد دیگه خیانت میکنه. خیانت زن و شوهری رو بیشتر با cheat بکار میبرن
🔴who is disloyal
🔴 a person who is not loyal to his or her own country, friends, etc. : a person who betrays a country or group of people by helping or supporting an enemy
...
[مشاهده متن کامل]

◀️She has been called a traitor to the liberal party's cause.
◀️He was a traitor who betrayed his country by selling military secrets to the enemy.
◀️ [He turned traitor. [=he became a traitor; he betrayed his country/friends
Trait یعنی ویژگی و خصیصه که یک چیز از دیگر چیزها متمایز میکنه

خائن

بپرس