shabby

/ˈʃæbi//ˈʃæbi/

معنی: پست، دون، ژنده، نخ نما
معانی دیگر: (جامه) نخ نما، رنگ و رو رفته، مندرس، کهنه، پاره پوره، (کاشانی) وشگوا، نیمه ویرانه، نفله، ضایع، زهوار در رفته، مخروبه، قراضه، فرسوده، لق و پق، گداوار، ناچیز، کم ارزش، ناکس، دنی، پست فطرت، بی شرم، بی شرمانه، ناکسانه، بسیار بد، ژنده پوش، ن  نما

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: shabbier, shabbiest
مشتقات: shabbily (adv.), shabbiness (n.)
(1) تعریف: showing signs of wear; threadbare; run-down.
مترادف: beat-up, crummy, dingy, frayed, mangy, seedy, worn
متضاد: new
مشابه: bedraggled, dilapidated, disreputable, dowdy, grungy, ragged, ratty, run-down, squalid, threadbare, woebegone, woeful

- a shabby coat
[ترجمه شبنم] کت کهنه
|
[ترجمه Zahra] یک کت کهنه
|
[ترجمه گوگل] یک کت کهنه
[ترجمه ترگمان] کت کهنه ای به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a shabby building
[ترجمه گوگل] یک ساختمان فرسوده
[ترجمه ترگمان] ساختمانی محقر،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: seedily dressed; having an uncared-for appearance.
مترادف: frowzy, ragged, scraggly, scruffy, seedy, unkempt
متضاد: elegant, neat, spruce, well-groomed
مشابه: bedraggled, beggarly, blowzy, disheveled, disreputable, dowdy, grubby, grungy, mangy, slovenly, threadbare

- a shabby old drunkard
[ترجمه shiva_sisi‌] یک دآئم الخمـر قدیمییی: )
|
[ترجمه مرضیه خدامی] مست پیر بی ریخت
|
[ترجمه گوگل] یک مست پیر کهنه
[ترجمه ترگمان] یک دائم الخمر کهنه و کهنه،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: of poor quality; inferior.
مترادف: base, cheap, mean, poor, ragged, shoddy, sloppy, wretched
متضاد: elegant, good, quality, superior
مشابه: careless, coarse, imperfect, inferior, low, mediocre, secondary, slipshod, sorry, substandard, woeful

- They did a shabby job.
[ترجمه گوگل] آنها کار زشتی انجام دادند
[ترجمه ترگمان] آن ها کار کثیفی انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: hurtful or ungenerous for no just cause; unfair; despicable.
مترادف: contemptible, despicable, grubby, low, mean, shoddy, wretched
متضاد: decent, honorable
مشابه: base, coarse, crummy, disgraceful, hurtful, ignoble, ignominious, miserable, opprobrious, sorry, unfair, ungenerous

- shabby conduct
[ترجمه گوگل] رفتار زشت
[ترجمه ترگمان] رفتار shabby،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a shabby gift
هدیه ی ناقابل

2. a shabby old building
یک ساختمان قدیمی و لق و پلق

3. the shabby salary of a teacher
حقوق ناچیز یک معلم

4. a beggar in shabby clothes
یک گدا با لباس ژنده

5. guests complained about the shabby way in which they had been treated
مهمانان از رفتار بی شرمانه ای که نسبت به آنان شده بود شکایت داشتند.

6. You look rather shabby in those clothes.
[ترجمه یکتا] شما در ان لباس ها نسبتا کهنه به نظر می رسید .
|
[ترجمه گوگل]تو با اون لباسا خیلی کهنه به نظر میرسی
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد تو این لباس ها خیلی داغون به نظر میای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She wore shabby old jeans and a T-shirt.
[ترجمه سمیرا] او شلوار جین و تیشرت کهنه و قدیمی پوشیده بود
|
[ترجمه ضحا] او یک شلوار جین قدیمی و کهنه و یک تی شرت پوشیده بود
|
[ترجمه گوگل]او شلوار جین کهنه کهنه و یک تی شرت پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]شلوار جین و تی شرت کهنه پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The old house has grown shabby with age.
[ترجمه ayda] خانه قدیمی با بالا رفتن سن خراب شده است
|
[ترجمه گوگل]خانه قدیمی با افزایش سن کهنه شده است
[ترجمه ترگمان]خانه قدیمی در سنین پیری فرسوده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He wore a shabby old overcoat.
[ترجمه گوگل]او یک کت قدیمی کهنه پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]پالتوی کهنه کهنه ای به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This used to be a shabby house.
[ترجمه علیرضا جباریان] این خانه ی کهنه خسته کننده بود
|
[ترجمه گوگل]این قبلاً خانه ای کهنه بود
[ترجمه ترگمان] قبلا یه خونه قدیمی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She tried to make up for her shabby treatment of him.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد رفتار کثیف خود را با او جبران کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد که به خاطر روش shabby او را جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her shabby appearance drew sniggers from the guests.
[ترجمه گوگل]ظاهر کثیف او باعث جلب توجه مهمانان شد
[ترجمه ترگمان]ظاهرش هر هر هر هر هر هر هر هر هر هر هر هر هر هر هر هر هر هر هر هر هر هر هر هر هر هر هر هر هر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You shouldn't put up with such shabby treatment.
[ترجمه گوگل]شما نباید با چنین رفتارهای نامفهومی روبرو شوید
[ترجمه ترگمان]تو نباید با چنین روش کثیفی دست و پنجه نرم کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The town today is a shabby, down-at-heel place.
[ترجمه گوگل]شهر امروز یک مکان کهنه و فرسوده است
[ترجمه ترگمان]شهر امروز یه خونه قدیمی و down
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The other house got old and shabby, and that cut into the value.
[ترجمه گوگل]خانه دیگر کهنه و فرسوده شد و این ارزش را کاهش داد
[ترجمه ترگمان]خانه دیگر کهنه و کهنه شد و به ارزش آن رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پست (صفت)
humble, abject, base, ignoble, vile, poor, mean, contemptible, despicable, inferior, lowly, slight, small, little, subservient, base-born, brutish, infamous, villainous, vulgar, caddish, shoddy, bathetic, pimping, low, brummagem, cheap, menial, lousy, currish, sordid, dishonorable, runty, servile, footy, wretched, poky, hokey-pokey, lowborn, ungenerous, lowbred, low-level, shabby, picayune, pint-size, pint-sized, scurvy, snippy, third-rate

دون (صفت)
vile, poor, lowly, small, ribald, sordid, servile, shabby

ژنده (صفت)
ragged, shabby, raggedy

نخ نما (صفت)
shabby, threadbare, tacky

انگلیسی به انگلیسی

• ragged, worn; run-down, dilapidated; mean, base, despicable
something that is shabby looks old and is in bad condition.
a shabby person is wearing old, worn clothes.
shabby behaviour is unfair or unacceptable.

پیشنهاد کاربران

حقیرانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : shabbiness
✅️ صفت ( adjective ) : shabby
✅️ قید ( adverb ) : shabbily
My grandma's hous is shabby
خونه مادر بزرگم خیلی قدیمیه
🔴in poor condition through long use or lack of care.
◀️ "a conscript in a shabby uniform saluted the car"
🪐 SIMILAR 🪐
run down / down at heel / scruffy / uncared - for
neglected / dilapidated / in disrepair / ramshackle
...
[مشاهده متن کامل]

tumbledown / dingy / seedy / slummy / insalubrious
squalid / sordid / mean / wretched / miserable / crummy
scuzzy / tacky / grungy / shambly / beat - up / grotty
shacky / well worn / worn / old / worn out / threadbare
moth - eaten / mangy / ragged / frayed / tattered / dirty
battered / decrepit / having seen better days / dowdy
falling apart at the seams / faded / grubby / tatty
ratty / the worse for wear / raggedy / raggedy - ass
warby / out at elbows
🪐 OPPOSITE 🪐
smart / upmarket / new
◀️ Victory goes to the army whose generals wear the shabbiest uniforms
کهنه - ژولیده - بیریخت و بد مد

شخمی
Very old
مندرس، کهنه، ژنده، نخ نما شده
رنگ پریده
Not New
در مورد رفتار یعنی یک رفتار بسیار بد و پست و بی شرمانه.
براى ساختمان فرسوده
کهنه،
فرسوده
They had let the office accommodation become rundown and shabby
اونا گذاشته بودن وسایل دفتر کهنه و از رده خارج بشه
ضایع ، قدیمی و کهنه
It's too shabby , don't wear it anymore
این خیلی ضایِعه ، دیگه نپوشش
کهنه، قدیمی
کهنه و پاره پوره
کهنه، رنگ و رو رفته
کهنه؛ قدیمی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس