پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٣٦٣)

بازدید
٧,١٩٦
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. خارجی 2. بیگانه مثال: how do you trust him? He is a foreigner. چطور به او اعتماد می کنی؟ او یک خارجی و بیگانه است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. زوری. اجباری 2. خشونت بار. توام با خشونت 3. محکم. منسجم 4. موثر 5. موکد 6. بیاد ماندنی. فراموش نشدنی مثال: but it was a forcible marriage. I didn ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. قدغن کردن ، ممنوع کردن. منع کردن ، 2. اجازه ندادن. مانع شدن. جلوگیری کردن از. نگذاشتن 3. راه ندادن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

خود دار. خویشتن دار. صبور. شکیبا. متحمل مثال: She is a forbearing girl. او یک دختر صبور و خویشتن دار است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. خودداری کردن 2. گذشت کردن. چشم پوشی کردن مثال: he forbears to answer the question. او از پاسخ دادن به سوال خود داری می کند.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: he heard a footstep او صدای قدم ( زدن ) شنید. footsteps in the sand رد پاهایی بر روی شن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. کوره راه 2. راه عابر پیاده n. footpath is a narrow path for people who are walking on foot راه عابر پیاده ( کوره راه ) یک راه باریک برای مردمی ا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. مردم ، 2. جماعت. خلق 3. عامه مردم 4. ( در خطاب ) بچه ها! رفقا! 5. محلی. عامه. عامیانه 6. قوم و خویش مثال: the local folk مردم محلی my folks came ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. کتاب قطع رحلی 2. قطع رحلی. رحلی 3. ورق کتاب 4. ( کاغذ ) لَت چهار صفحه. لَت دو ورقه 5. شماره صفحه 6. دو صفحه روبرو. دو صفحه زوج و فرد 7. ( حسابدار ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. مه الود 2. تیره. تار 3. مبهم. درهم برهم. اشفته مثال: the weather was foggy هوا مه آلود بود. she was foggy with sleep او ( گیج ) خواب بود a fo ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: Familiarize yourselves with the Nahj al - Balaghah. خودتان را با نهج البلاغه خو بدهید. خودتان را با نهج البلاغه عادت بدهید. با نهج البلاغه ا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: does this toothpaste have fluoride? آیا این خمیر دندان فلوراید دارد؟

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. کف ، 2. ابر. اسفنج 3. ابری. اسفنجی 4. کف کردن مثال: noun the foam on the waves کف روی موجها verb the water foamed آب کف کرد

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوانمردی مثال: There are also his [characteristics of] asceticism, worshiping, sincerity, generosity, and magnanimity which, as I mentioned, if someo ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبادت مثال: There are also his [characteristics of] asceticism, worshiping, sincerity, generosity, and magnanimity which, as I mentioned, if someone ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. ( قانون. مقررات و غیره ) زیرپاگذاشتن. نقض کردن. سرپیچی کردن 2. نادیده گرفتن. مورد بی اعتنایی قرار دادن 3. رد کردن. دست رد بر سینه کسی یا چیزی گذاش ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( از ترس یا درد ) به خود لرزیدن. خود را باختن. تکان خوردن. خود را پس کشیدن 2. عقب نشینی کردن. شانه خالی کردن. روی گرداندن. تن زدن از. اکراه داشتن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. گذرا. زودگذر، کوتاه. ناپایدار 2. سریع. تند. اجمالی مثال: Fleeting feelings احساسات زودگذر

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: To put it simply, we can say that the Commander of the Faithful's personality has, for example, 100 dimensions, and we have only touched upon ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. گریختن ، فرار کردن ، 2. فرار کردن از. گریختن از 3. ناپدید شدن. بر باد رفتن. از بین رفتن مثال: she fled to her room او به اتاقش گریخت. they fled ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. لکه. خال 2. ذره. قطره 3. نقش خال خال. نقش خال مخالی 4. لکه لکه کردن. خال خال کردن مثال: flecks of pale blue خالهایی از آبی کمرنگ the deer's flan ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. طعم. مزه 2. چاشنی 3. حال و هوا. رنگ و بو. ویژگی 4. چاشنی زدن به 5. طعم و مزه دادن به. خوش طعم کردن. خوشمزه کردن 6. شور و حال دادن به. رنگ و بو داد ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاپلوسی ، تملق. چرب زبانی. چاخان مثال: Don't let their flattery blindfold you. اجازه نده چاپلوسی و تملق آنها چشم تو را بندد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( آزمایشگاه ) بالون 2. فلاسک 3. ( مشروب ) بغلی. شیشه کتابی 4. بطری. شیشه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. چراغ چشمک زن. چراغ احتیاط چشمک زن 2. نور چشمک زن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. شفاعت . وساطت 2. میانجیگری. پادرمیانی 3. دعای خیر

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

نوازش. نوازش کردن مثال: Imam Ali said the caresses and lullabies of the enemy do not put him to sleep. امام علی می فرماید نوازش ها و لالایی های دشم ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

عمدی مثال: intentional lie. دروغ عمدی intentional omissions have made that text incomprehensible. حذفهای عمدی، متن را غیرقابل درک و نامفهوم کرده بو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. حاد. تند ، شدید 2. پر حرارت. پر شور. احساساتی 3. فشرده. سخت 4. ( رنگ و نور ) تند. پر مایه. درخشان. قوی مثال: intense heat گرمای شدید a very inten ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. درنظر گرفته شده. خاص. ویژه 2. مورد نظر. مطلوب. دلخواه. منظور 3. همسر اینده. نامزد 4. عمدی. از روی قصد مثال: the foul was not intended این خطا عمد ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. تقویت کردن 2. وسعت بخشیدن. بزرگتر کردن. افزایش دادن 3. شرح و بسط دادن. به تفصیل بیان کردن مثال: many frogs amplify their voices بسیاری از قورباغ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

خود را به . . . . زدن مثال: Imam Ali said, “By God, I will not be like a badger, which feigns sleep when hearing [the sound of] stones striking the ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. میانه ، میانی. بینابین 2. متوسط. وسط. وسطی 3. میانجی. واسطه. رابط مثال: intermediate course. دوره متوسط

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. پرسشی. سوالی. استفهامی 2. پرسش گر. پرسش گرایانه 3. صورت پرسشی 4. ضمیر پرسشی. کلمه پرسشی مثال: interrogative sentence جمله پرسشی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

بدین شکل. اینگونه مثال: The meaning of this can be summarized in this way, I am not one that can be lulled to sleep by the enemy. معنی این را می تو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به هم بافته. در هم بافته شده 2. به هم پیوند خورده 3. در هم تنیده 4. در هم امیخته مثال: the threads are interwoven سیم ها در هم آمیخته شده اند. the ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مصاحبه. گفتگو 2. مصاحبه کردن با مثال: all applicants will be called for an interview همه متقاضیان باید برای یک مصاحبه فراخوانده بشوند. Some peo ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

1. تقاطع. چهار راه 2. نقطه تقاطع. محل تقاطع 3. فصل مشترک. اشتراک مثال: the intersection of the two curves محل تقاطع دو خط منحنی the driver stopped a ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مستی اور. مست کننده. الکلی 2. سکراور. سرمست کننده. شعف انگیز مثال: intoxicating drink نوشابه الکلی و مست کننده an intoxicating sense of freedom ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مستی اور. 2. وجد اور. سکر اور 3. مشروب الکلی قوی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

مثال: she read the sentence with the wrong intonation او جمله را با تلفظ و طرز قرائت غلط خواند. the intonation of hymns آهنگ و زیر و بمی صدای سرود ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

فعل لازم 2. لازم مثال: to seat is an intransitive verb. {فعل} نشستن یک فعل لازم است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقدماتی مثال: the introductory chapter فصلِ مقدماتی an introductory course یک دوره آموزشی مقدماتی ( ابتدایی )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. فاکتور، برگ فروش. بیجک. صورت حساب 2. فاکتور نوشتن. فاکتور کردن. صورتحساب صادر کردن 3. فاکتور یا صورتحساب فرستادن برای مثال: noun an invoice for ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. تحقیق کردن. رسیدگی کردن 2. بازجویی کردن 3. برسی کردن. زمینه یابی کردن مثال: We must investigate about this murder. ما باید درباره این قتل تحقیق ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

{منطقه} شام مثال: The Imam was informed that the evildoers and bandits from the Levant were going with weapons to [the Iraqi town of] Anbar, raiding ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. به طرف داخل 2. به درون خود مثال: Move inwards. حرکت به طرف داخل

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

{آدم} شرور مثال: The Imam was informed that the evildoers and bandits from the Levant were going with weapons to [the Iraqi town of] Anbar, raiding p ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. مقاومت ناپذیر . سخت. شدید 2. وسوسه انگیز 3. دوست داشتنی. جذاب. جالب مثال: her irresistible smile لبخند جذاب و دوست داشتنی او / لبخند وسوسه انگیز ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جزیره نشین. ساکن جزیره مثال: all the islanders were poor. همه ساکنان جزیره فقیر بودند.