پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٣٦٣)

بازدید
٧,٢١٢
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. اجاق برقی 2. صفحه داغ ( اجاق برقی ) n. portable device on which food can be warmed ( heated by a gas burner or electricity ) مثال: do you want t ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حوری بهشتی n. beautiful young virgin lady who takes care of Muslim men in paradise ( Islamic belief ) ; attractive and voluptuous woman مثال: she wa ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صاحبخانه مترادف: HOMEOWNER مثال: Do you know the householder? صاحبخانه را می شناسی؟

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خدمتکار ( زن ) n. one who is in charge of running a house or other establishment مثال: call the housekeeper. خدمتکار رو صدا بزن.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مهمان نواز، 2. با مهمان نوازی. حاکی از مهمان نوازی 3. مساعد. مطلوب. خوب مثال: She is a hospitable host. او یک میزبان مهمان نواز است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

گروگان مترادف: CAPTIVE مثال: We must rescue the hostages. ما باید گروگان ها را نجات بدهیم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سزاوار تر مثال: Someone asked the Prophet, "Who is it preferable for me to be good to them?" شخصی از پیامبر پرسید: چه کسی برای من سزاوارتر است که به ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

سُم n. horny growth covering the feet of certain animals ( horse, cow, etc. ) v. walk, go on foot; dance ( Slang ) مثال: look! the horse’s hoof is ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. کلاه بارانی. کلاه متصل به لباس 2. ( هواکش. دودکش و غیره ) سرپوش. کلاهک 3. ( اتومبیل ) کاپوت 4. کروک 5. روکش. حفاظ 6. نقاب n. covering worn over t ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. صدای بوق اتومبیل 2. قات قات غاز 2. بوق زدن 3. ( غاز ) قات قات کردن v. cause the horn of a car to sound, beep the horn of a car n. sound of a car ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

هورا n. cheer, shout of excitement or encouragement v. cheer, yell in excitement, encourage with loud shouts

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جارو برقی n. ( British ) vacuum cleaner ( trademark ) v. ( British ) vacuum, clean with a vacuum cleaner ( trademark ) مثال: this hoover is so old. ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منفی نگری مثال: Today, I see some people, following the policies I previously mentioned — namely the policies of capitalists, colonialists, and the i ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استعمارگر مثال: Today, I see some people, following the policies I previously mentioned — namely the policies of capitalists, colonialists, and the i ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

adj. longing for home or family, sad or depressed because one misses one's family غربت زده. گرفتار درد غربت. دچار غم غربت. غریب. دلتنگ

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. عسل 2. ( خطاب ) عزیزم، عزیز 3. ادم نازنین. ماه 4. چیز معرکه. محشر n. sweet sticky substance produced by honeybees; darling, sweetheart ( term of ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ماه عسل ، 2. دوران خوش 3. ماه عسل را گذراندن v. go on a honeymoon, vacation together after a wedding ( about a newly married couple ) n. vacatio ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

adj. having many hills; steep, elevated مثال: a hilly road. یک جاده پر از پستی و بلندی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. مزاحم. مانع. سد راه 2. مزاحمت. ممانعت مترادف: IMPEDIMENT مثال: We must get rid of this hindrance. ما باید از شر این مانع و مزاحم راحت بشیم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. بریدن ، قطع کردن ، انداختن ( درخت وغیره ) ، 2. زدن. ضربه زدن 3. شکستن. شکافتن 4. خرد کردن. تکه تکه کردن 5. تراشیدن. کندن. دراوردن 6. ( مجازی ) دست ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. درجه یک. مرغوب 2. بلند پایه. رده بالا. سطح بالا مثال: A high - class wagon. یک واگن درجه یک و مرغوب

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

n. one who participates in a hijacking 1. هواپیما ربا 2. راهزن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. رستنی 2. علف مثال: These herbages must be burnt. این علفها باید سوزانده بشوند.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدین وسیله مثال: we hereby express our strong condemnation of the company's actions بدین وسیله ما محکومیت شدید خودمان را از اقدامات شرکت بیان کردیم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. تردید. دو دلی. شک 2. مکث. درنگ. تامل 3. تعلل مثال: You must finish your hesitation. شما باید به تردیدتان خاتمه بدید.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

small mammal with spiny hairs on its back and sides ( found in Africa and Eurasia ) ; جوجه تیغی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: How many heirs does she have? آن زن چند تا وارث دارد؟

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. گیاه ، علف ، 2. گیاه دارویی 3. ادویه. گیاه ادویه ای

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. سنگ بالای قبر. سنگ قائم مزار 2. سنگ پایه. سنگ کلید. سنگ اصلی مثال: I saw him wrote a note on the headstone. من دیدم که او روی سنگ بالای قبر یک ی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هکتار، ده هزار متر مربع unit of land measure equal to 10, 000 square meters مثال: This field is about 10 hectares. این مزرعه تقریبا ده هکتار است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

به این ترتیب، به این صورت مثال: From this accompanying, union, and partnership a third object emerges and history unfolds in this manner. از این همر ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همراهی مثال: From this accompanying, union, and partnership a third object emerges and history unfolds in this manner. از این همراهی و ائتلاف و شراک ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: You must be examined by a gynecologist. شما باید توسط یه �پزشک زنان� معاینه بشوید.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. سردرد، 2. دردسر، مکافات. گرفتاری مثال: I've got a headache. من سر درد گرفته ام. ( informal ) their behavior was a headache for Mr. Jones {در ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. عنوان 2. سرفصل 3. سرنامه 4. فصل. بخش 5. جهت. مسیر مثال: chapter headings. عنوانهای فصل this topic falls under four main headings. این موضوع در ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

female principal of a school مثال: Headmistress! He is annoying me. خانم مدیر! او من را اذیت میکند.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

building for indoor sports and exercise

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: You should first study the guidebook اول باید کتاب راهنما رو بخونی.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. گنهکار ۲. مقصر ۳. مجرم ۴. گنهکارانه ۵. ( وجدان ) معذب. ناراحت مثال: the guilty party یک جمعیت گناهکار I still feel guilty about it. من هنوز دربا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

noun : کشور گینه در افریقا country on the Atlantic coast of western Africa گینی ( 21 شیلینگ یا 1 پوند و 5 سنت در نظام پولی جدید بریتانیا ) gold coin ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درختستان ، بیشه. باغ مثال: He suddenly disappeared in to the grove. او ناگهان در بیشه ناپدید شد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. ( سگ و غیره ) خر خر کردن 2. غریدن 3. پرخاش کردن 4. با غرش گفتن. غرش کنان گفتن 5. ( معده ) غار و غور کردن // 1. خرخر. صدای خرخر 2. غرش 3. پرخاش 4. ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. بالغ 2. عاقل و بالغ / اسم مفعول فعل ( grow ) مترادف: mature مثال: I am grown dad. من بالغ ام بابا.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. بزرگ 2. عاقل و بالغ 3. ( مربوط به ) بزرگسالان // 1. آدم بزرگ. بزرگتر. بزرگسال مثال: noun : she wanted to be treated like a grown - up او می خواس ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. غر زدن. غر غر کردن. نق زدن 2. گله کردن. شکوه و شکایت کردن 3. با غر و لند گفتن 4. غریدن. غرش کردن. خروشیدن 5. ( معده ) غار و غور کردن // 1. گله. شک ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: The underlying reality was that the Southerners were very good at agriculture. واقعیت نهفته این بود که �اهالی جنوب� {در ایالات متحده} در کشاور ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. غمگین کردن ، غصه دار کردن ، اندوهگین کردن 2. متاثر کردن. متاسف کردن. ناراحت کردن 3. غصه خوردن. تاسف خوردن. غمگین شدن. غمگین بودن 4. داغدار بودن. ع ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. غم انگیز. دردناک. فجیع. دلخراش. ناگوار 2. سخت. شدید. حاد. وخیم 3. ( جرم. گناه و غیره ) بزرگ. سنگین مثال: his death was a grievous blow مرگ او یک ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. کباب پز 2. توستر 3. کباب 4. کبابخانه 5. ( جلوی گیشه بانک و غیره ) میله های آهنی 6. نرده // 1. کباب کردن 2. داغ کردن. گرم کردن 3. خود را گرم کردن 4 ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( مو ) جوگندمی. سفید 2. ( شخص ) دارای موی جو گندمی یا سفید