پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٤٣٩)

بازدید
٩,٠٦٣
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. آبرو. حیثیت 2. شهرت. اعتبار. وجهه 3. نفوذ 4. شهرت اور. برای کسب شهرت مترادف: STATUS

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. حفظ شده. نگهداری شده. سالم مانده 2. به یاد مانده. در خاطر مانده. مطرح 3. ( شکارگاه ) قدغن. ممنوع

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

حضور ذهن. هوشیاری مثال: I'm glad she had the presence of mind to take down the car's registration number. من خوشحالم که او حضور ذهن و هوشیاری در یاد ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

1. حضور 2. وجود، 3. موجود4. شخصیت 5. ( نظامی ) نیرو. نیروها مثال: presence of a train was indicated electrically. وجود یک قطار {بصورت} الکتریکی نشان ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مضر. زیان اور. زیانمند 2. ( حقوقی ) منافی مترادف: DETRIMENTAL

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. پیش بینی کردن 2. پیشگویی کردن مترادف: FORECAST مثال: We predict a tornado. ما یک گردباد را پیش بینی می کنیم.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. عجله. تعجیل. شتابزدگی 2. ( شیمی ) رسوب گیری 3. ( شیمی ) رسوب. ته نشست 4. بارندگی. نزولات اسمانی 5. مقدار بارندگی. مقدار نزولات اسمانی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پزشک عمومی مثال: Although she was a general practitioner, but many people trust her. گرچه او یک پزشک عمومی بود اما بسیاری از مردم به او اعتماد داشتن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. پزشک . طبیب 2. حقوقدان. وکیل 3. متخصص. استاد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مرغ وخروس ، طیور 2. ( گوشت ) مرغ n. domestic fowl

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. سفالگری ، کوزه گری ، 2. ظروف سفالی 3. کارگاه کوزه گری. کارگاه سفالگری

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. دیوانه. جن زده 2. صاحبِ. دارای. برخوردار از

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ورودی مترادف: DOORWAY مثال: The hotel had a beautiful portal. هتل یک ورودی زیبایی داشت.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. قابل حمل. دستی 2. قابل انتقال ، 3. دستگاه قابل حمل مترادف: TRANSPORTABLE

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. حلیم. حریره 2. ( عامیانه ) زندان. حبس n. soft hot cereal made of oats or wheat مثال: Would you like some porridge? کمی حلیم {حریره} میل دارید؟

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

n. species of dolphin, type of marine mammal

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشخاش ، کوکنار n. plant that produces bright flowers, plant from which opium is made

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. به فکر فرو رفتن 2. غور کردن. تعمق کردن. درباره چیزی فکر کردن مترادف: THINK ABOUT مثال: I was pondering about his story. من درباره داستان او به ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. انار، 2. درخت انار n. type of red fruit that has a tough skin and many seeds

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آیین چند خدایی n. belief in more than one god مثال: polytheism is common in India. آیین چند خدایی در هندوستان رایج است.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. چند همسری ، 2. چند زنی. تعدد زوجات n. practice of maintaining several spouses simultaneously ( esp. several wives )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. شعر. شاعری 2. فضای شاعرانه. حالت شاعرانه 3. احداث شاعرانه. حدیث شاعرانه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پاره کردن. از بین بردن مثال: Today, the fundamental, important task for our cultural and propagational institutions, our Ministry of Culture and Guid ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( دستور زبان ) صورت جمع ، جمع 2. جمعی 3. متکثر. چندگانه مثال: “men” is a plural form of man

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مژده. بشارت. نوید مثال: Imam Khomeini said “I give the Iranian nation, who possess such awareness, vigilance, strong spirit, and unparalleled courage ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( درخت ) آلو. آلوچه. گوجه 2. دلخواه. روبه راه. خوب مثال: a plum job {در زبان محاوره} یک شغل دلخواه a plum tree. یک درخت آلو

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. نرم ، انعطاف پذیر 2. سازش پذیر. تاثیر پذیر. رام مترادف: flexible

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آبداده. ابکاری شده Adj. covered مثال: A plated cup یک جام آبکاری شده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. پارچه پیچازی ، 2. ( در اسکاتلند ) شال 3. پیچازی. چهارخانه. شطرنجی n. colorful fabric with a pattern of squares and crossbars

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دیرینه. ریشه دار مثال: They mustn’t succumb to the demands of those who have an ingrained enmity toward the Iranian nation and the Islamic Republic a ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. شیری 2. پر از شیر، شیر دار 3. کدر مثال: Milky way Galaxy کهکشان راه شیری

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

n. act of drawing milk from the udder of a cow or another animal شیر دوشی . دوشیدن شیر

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

توجه داشتن. در نظر داشتن مثال: Those who make decisions in cultural matters, economics, inflation, production, currency, cultural issues, on hijab, a ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ملاحظه کردن. در نظر گرفتن مثال: Those who make decisions in cultural matters, economics, inflation, production, currency, cultural issues, on hijab, ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. مسافت پیموده بر حسب مایل 2. میزان سوخت بر حسب مایل 3. فایده. استفاده n. number of miles covered in a certain amount of time

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

n. intermediary social rank between the rich and the poor

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. دگردیسی 2. دگرگونی. تغییر بنیادی 3. مسخ 4. استحاله مترادف: TRANSFORMATION

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

1. محض. صرف. تنها. فقط 2. کم. کوچک. ناچیز 3. دریاچه. برکه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

1. تهدیدامیز 2. پر مخاطره 3. ترسناک 4. پر دردسر مترادف: THREATENING

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. مدیترانه ای 2. دریای مدیترانه 3. کشورهای حوزه مدیترانه 4. مدیترانه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. تفکر. تعمق. اندیشه 2. ( بصورت جمع ) تاملات 3. مراقبه. مکاشفه 4. ذهن ورزی. مدی تیشن مترادف: CONTEMPLATION مثال: He is in meditation. او در مراقب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکست ناپذیر مثال: When you become invulnerable, it says, “I will destroy you with threats. ” وقتی شما شکست ناپذیر می شوید آن می گوید: من شما را با ته ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. در سر پروراندن. در اندیشه چیزی بودن 2. به فکر فرو رفتن. فکر کردن 3. تامل کردن. تعمق کردن. به مکاشفه پرداختن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پهباد مثال: Tanks came, cannons came, bombs came, machine guns came, UAVs came—they martyred many prominent figures. {در غزه} تانکها آمدند، توپها آ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سرخک مثال: These assays are essential to understanding the epidemiology of measles in vaccinated populations. این سنجش ها برای درک همه گیر شناسی سرخ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقاله نویسی مثال: Had you the people of Qom not acted on January 9, this campaign of article - writing and insult would have continued—first in one ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نیروی تازه بخشیدن مثال: A single message or declaration from the Imam would rekindle hope in despondent hearts, reinvigorate the weary, and heat up ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

شهردار n. elected official acting as executive head of a town or city

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( جانوران ) شکم ، حلقوم 2. ( مجازی ) کام. حلقوم مترادف: MOUTH

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تشک n. large rectangular pad made of soft or springy material that is placed on a bedframe or on the floor to sleep on