پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٦,٠٥٧)

بازدید
٢,٥٦١
تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماری جوانا. علف مثال: Legal marijuana coming into focus. مارجوانای قانونی در مرکز توجه قرار گرفت.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. مکان. محل ۲. مرکز. کانون ۳. ( ریاضیات ) مکان هندسی مثال: The locus of decision - making is sometimes far from the government's offices. مرکز و کا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. ( روانپزشکی ) اسکیزوفرنی ۲. دوگانگی. رفتار دوگانه مثال: Doctors diagnosed him with schizophrenia. دکترها برای او اکسیزوفرنی تشخیص دادند. دکترها ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. فشردگی. تراکم. انبوهی ۲. غلظت ۲. ( فیزیک ) چگالی. وزن مخصوص ۳. پیچیدگی. دشواری مثال: a reduction in bone density یک کاهش در تراکم استخوان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. درمانگر ۲. روان درمانگر مثال: a certified massage therapist یک ماساژ درمانگر تایید شده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. نابهنجار ۲. غیر عادی. غیر طبیعی مثال: the illness is recognizable from the patient's abnormal behavior این بیماری از رفتارهای غیرعادی و غیر طبیعی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. دودلی. تردید. تزلزل ۲. تضاد. ناهمخوانی. ناهماهنگی ۳. ( روانشناسی ) دوسوگرایی. دوسویگی مثال: On that situation ambivalence was normal. در آن شرایط ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تریلیون ( در آمریکا ۱۰۱۲ ( یعنی هزار میلیارد ) و در انگلستان ۱۰۱۸ ( یعنی هزار هزار میلیارد ) ) مثال: There are more than a trillion galaxies in the ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چند فرهنگی مثال: A unique multicultural environment یک محیط چند فرهنگی منحصر به فرد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. قصاب ۲. سلاخ ۳. مغازه قصابی. دکان قصابی. قصابی ۴. ذبح کردن. کشتن. کشت و کشتار کردن. سلاخی کردن مثال: halal butchers مغازه های قصابی {دارای} گوشت ذ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آنزیم مثال: They can act as real enzymes. انها می توانند مثل یک آنزیم واقعی عمل کنند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. گوشت ذبح اسلامی ۲. ( مربوط به ) ذبح اسلامی ۳. ذبح اسلامی کردن / حلال مثال: halal butchers مغازه های قصابی {دارای} گوشت ذبح اسلامی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. هولوگرام. تصویر تمام نگار ( تصویری سه بعدی که به روش لیزری گرفته می شود ) مثال: a transparent hologram of my father یک هولوگرام شفاف از پدرم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. جنوب ۲. جنوبی ۳. به طرف جنوب مثال: Go to the south. برو به طرف جنوب the south aisle was separated off راهرو جنوبی مجزا شده بود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. نظم دادن. آراستن ۲. رمزگشایی کردن مثال: Unscrambled the letters and make nouns. حروف را نظم بدهید و اسامی را بسازید.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. وجب ۲. ( پل و غیره ) دهانه. چشمه ۳. پهنه. گستره. فراخنا ۴. ( زمان ) فاصله. طول، دوره ۵. ( پل ) زدن ۶. وجب کردن مثال: Order the following animals b ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. کشنده ۲. خسته کننده. طاقت فرسا ۳. مضحک ۴. قتل مثال: the motive for this killing is unclear انگیزه برای این قتل نامعلوم است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. نامعلوم. نامشخص. نامعین ۲. گنگ. مبهم. نامفهوم. ناروشن مثال: the motive for this killing is unclear انگیزه برای این قتل نامعلوم و نامشخص است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پلاکارد. شعار نوشته. شعار مثال: She was standing next to the wall with a placard in his hand. او با پلاکارد و شعارنوشته ای در دست کنار دیوار ایستاده ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تندروی. افراط گرایی. رادیکالیسم مثال: This was a region known for its political radicalism این منطقه ای بود که به خاطر تندروی و افراطگرایی سیاسی معرو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. واقعا. عملا. باالفعل. ۲. در حقیقت. در واقع ۳. راستی راستی. حقیقتا مثال: Anderson famously replied, we went to the moon, but we actually discovered ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از همه مشهور تر. از همه شناخته تر مثال: Anderson famously replied, we went to the moon, but we actually discovered Earth آندرسن از همه مشهورتر پاسخ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تداوم. استمرار. پیوستگی مثال: There has been a lot of Continuity over the last thousand years. تداوم و پیوستگی زیادی سرتاسر هزار سال گذشته وجود داشت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هم شیر. خواهر و برادر مثال: Cities are like siblings in a large polygamous family. شهرها شبیه هم شیرها در یک خانواده بزرگ چند همسری هستند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چند زنه. ( مربوط به ) چند زنی. چند همسری مثال: Cities are like siblings in a large polygamous family. شهرها شبیه هم شیرها در یک خانواده بزرگ چند همس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. خرسند. خوشحال ۲. راضی ۳. رضایتمندانه مثال: frankly, I was pleased to leave. اگر راستش را بخواهی من خوشحال و راضی بودم که بروم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. صاف و پوست کنده. رک و راست. بی رودروایستی ۲. اگر راستش را بخواهی. . . مثال: frankly, I was pleased to leave اگر راستش را بخواهی من خوشحال بودم که ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. مجهز کردن. تجهیز کردن ۲. آماده کردن مثال: all bedrooms are equipped with a color TV. همه اتاق خوابها به یک تلوزیون رنگی مجهز شده اند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. عکاسی ۲. فیلمبرداری مثال: Not long after, she left her job to study photography in Michigan. نه چندان مدت طولانی بعد از آن، او شغل اش را برای خوا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

استعداد ریاضی مثال: Nearly 40 percent of young people in the US have low Numeracy. تقریبا ۴۰ درصد مردان جوان در آمریکا استعداد ریاضی کمی دارند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. شناور. دستخوش امواج ۲. دستخوش حوادث. سرگردان ۳. خارج از کنترل مثال: I felt anxious and adrift .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. رئیس ( دانشگاه ) ۲. سرپرست. مدیر ۳. پیش کسوت ۴. سر کشیش مثال: They hired one black dean. انها یک رئیس دانشگاه سیاه پوست استخدام کردند. He used t ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیهان. عالم. جهان مثال: This is a unique look at the cosmos and the universe around us این یک نگاه بی نظیر به کیهان و دنیای اطراف ما است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. کیهانی ۲. جهانی ۳. ( مربوط به ) کیهان یا عالم ۴. بسیار عظیم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ضربه ای. ناشی از ضایعه ۲. ( تجربه ) تلخ. تکان دهنده. فراموش نشدنی مثال: But it is also a confusing and traumatic exit from the family.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. باد موسمی ۲. موسم بارندگی ۳. بارندگی سنگین مثال: Because I want to buy a plastic sheet before the monsoon arrive. چون من می خواهم قبل از اینکه مو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( هندسه ) صفحه ۲. سطح صاف. سطح مستوی ۳. سطح. حد. مرحله ۴. ( هندسه ) مسطح. مسطحه. مستوی ۵. صاف. هموار. تراز ۶. هواپیما ۷. ( تجاری ) رنده. ۸. رنده ک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توهم. خیال. تصور. ساخته و پرداخته ذهن مثال: Surely, now you know you are not a figment of your own imagination. مسلما شما الان می دانید که ساخته و پ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. فس فس کردن. معطل کردن. ۲. این پا و آن پا کردن ۳. پرسه زدن. پلکیدن ۴. با مرگ دست و پنجه نرم کردن ۵. باقی ماندن. طول کشیدن مثال: But the question I ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استراتوسفر ( یکی از لایه های جو زمین ) مثال: But the question I asked is, “is it possible to linger in the stratosphere?” اما سوالی که من پرسیدم این ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. بهداشتی ۲. تمیز مثال: hygienic conditions.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. تنظیم کردن. میزان کردن. تعدیل کردن ۲. تغییر دادن ۳. ( موسیقی ) تغییر مقام دادن. از پرده یا مایه ای به پرده و مایه دیگر رفتن مثال: we all modulate ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. بیهودگی. بی فایدگی. پوچی. بی معنایی ۲. کار عبث. کار بی حاصل. مایه تضییع وقت مثال: the futility of all desires of the will پوچی و بیهودگی همه ی آرز ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. غرور. تکبر. خودپسندی. نخوت ۲. استعاره ی دور از ذهن مثال: she had none of the conceit often associated with beautiful women. او هیچ غرور و تکبری ک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. بد اخم. بد عنق. بد اخلاق ۲. ناخوشایند. نامطلوب ۳. ( هوا ) نامساعد. بد مثال: a disagreeable thought یک فکر ناخوشایند و نامطلوب

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماده آلوده کننده. آلاینده مثال: The quantity of chemical pollutants has increased exponentially. مقدار آلاینده های شیمیایی بطور تصاعدی افزایش یافته ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موعد. موعد مقرر. سر رسید. مهلت. ضرب الاجل مثال: I finished my senior thesis four months before the deadline. من رساله سال آخر دانشجویی ام را چهار ما ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ورودیه. وردی ۲. حق عضویت مثال: You should first pay your entry fee. شما باید اول ورودیه تان را پرداخت کنید.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( در خطاب ) عزیزم! مثال: Oh! deary! Don’t cry. اوه! عزیزم! گریه نکن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تار عنکبوت مثال: That grew only on top of the spider webs that covered the cave entrance. که فقط بر روی تارهای عنکبوتی که ورودی غارها را می پوشاند ر ...