پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٣٦٣)

بازدید
٧,٢٢٦
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

آموزش مجدد دادن 2. از نو اموزش دادن 3. اموزش مجدد دیدن. از نو اموزش دیدن v. train again

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. ( همان راه را ) برگشتن 2. رد گیری کردن. دنبال کردن 3. در ذهن مرور کردن. از خاطر گذراندن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مقابله یا مبادله به مثل 2. نلافی. انتقام 3. قصاص مترادف: REVENGE

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. منتج. ناشی شده 2. نتیجه 3. ( فیزیک ) برایند

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. مودب ، با ادب ، 2. مودبانه. محترمانه. حاکی از احترام

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( خدمت نظام وظیفه ) متمرد 2. مقاومت کننده

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضد انقلاب مثال: A sweet, interesting point about the sacrifices of the martyrs of Mazandaran Province is that these martyrs are scattered throughout ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

گسترده. فراگیر مثال: Truly, one of the regions in the country that stands out in terms of self - sacrifice and wide - ranging contributions to the Re ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شباهت مترادف: SIMILARITY مثال: My resemblance to my brother is a real problem. شباهت من به برادرم یک مشکل واقعی است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. شهرت ، آوازه 2. اعتبار. وجهه. نام نیک 3. آبرو. حیثیت

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. پشیمان شدن. افسوس خوردن 2. توبه کردن 3. توبه کار شدن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

گسل مثال: They activate religious fault - lines within the Islamic world. آنها گسلهای مذهبی درون جهان اسلام را فعال می کنند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بایگانی مثال: MI5 maintains a large registry of files ام آی ۵ ( اداره امنیت داخلی بریتانیا ) بایگانی بزرگی از پرونده ها را نگهداری می کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شماره پلاک ماشین مثال: I'm glad she had the presence of mind to take down the car's registration number. من خوشحالم که او حضور ذهن در یادداشت کردن ش ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ثبت 2. نام نویسی . ثبت نام n. act of registering مثال: now your registration is completed. الان ثبت نام شما کامل شده.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشت در پشت مثال: We could have stood back - to - back or hand in hand, benefitted from each other's resources, helped one another, and formed one “un ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( تولد و فوت ) مامور ثبت احوال 2. ( ازدواج و طلاق ) دفتر دار. محضر دار 3. ( دانشگاه ) مدیر امور اموزشی. رئیس اداره اموزش 4. ( در بیمارستان های بری ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ثبت نام شده 2. ثبت شده. به ثبت رسیده 3. ( نامه و غیره ) سفارشی مثال: You are already registered. شما قبلا ثبت نام شده اید. Registered post پست ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هماهنگ مثال: Nearly two billion Muslims live in the world, but this collection cannot be called an “Ummah” because they aren’t coordinated. نزدیک د ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

کاهش یافته. تقلیل یافته. فرو کاسته Adj. lessened مثال: Reduced prices. قیمتهای کاهش یافته

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

همه جانبه مثال: The Prophet’s lesson is a complete, comprehensive, all - encompassing lesson that is relevant to all aspects of life. درس پیغمبر یک ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. دوباره انجام دادن ، کاری را از اول کردن 2. تعمیر کردن 3. ( دکور. رنگ و غیره ) عوض کردن. تغییر دادن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی همتا. بی نظیر مثال: Well, the Prophet's birthday is obviously the day of the rise of this sun, the day of unveiling of this matchless jewel of thi ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

adj. having a somewhat red coloring

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Adj. capable of being recycled

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. سلامت بخشی 2. بهبودی. استراحت 3. ( هزینه و غیره ) باز پس گیری. جبران n. process of regaining health after an illness or injury

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

n. head of a school college or university

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شدت. سختی مثال: Here, the Quran is recommending that same hardness. اینجا، قرآن به همان سختی و شدت توصیه می کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خشن. بی رحم. سنگدل مثال: Or in another place, it says, “It is by God’s mercy that you are gentle to them; had you been harsh and hardhearted, they wo ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. شناخته. مشخص 2. سرشناس. معروف

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قابل شناسایی. قابل تشخیص مثال: His face wasn’t recognizable صورتش قابل شناسایی نبود

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. تکیه دادن. لم دادن 2. دراز کشیدن 3. گذاشتن. قرار دادن 4. ( صندلی ) عقب کشیدن. خواباندن 5. ( صندلی ) عقب رفتن. خوابیدن مثال: Reclining therein on c ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفر. بی ایمانی مثال: Such diversity in the history of humanity has led to the various phenomena that have taken place in the history of human life, ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متصدی پذیرش n. one who works at a reception desk, مثال: I am a receptionist can I help you? من متصدی پذیرش هستم، میتونم کمکتون کنم؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. اخیر 2. تازه . جدید مثال: recent research تحقیقات علمی جدید his recent visit دیدار اخیر او

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. دریافت کننده ، گیرنده ، 2. دستگاه گیرنده ( رادیو و تلوزیون ) ، 3. گوشی تلفن 4. مال خر. خریدار اموال مسروقه 5. مدیر تصفیه مثال: the receiver of a g ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقدمه. طلیعه مثال: The reason for this is that the birth of the noble Prophet was the essential, necessary prelude to the conclusion of prophethood. ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. شورشی 2. سرکش ، نافرمان. متمرد مثال: rebellious troops. سربازهای شورشی a rebellious adolescent یک جوان سرکش و نافرمان

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یاغیگرى ، طغیان ، سرکشی ، شورش ، تمرد مثال: troops suppressed the rebellion سربازها شورش را سرکوب کردند an act of rebellion یک اقدام تمرد

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. دوباره پیدا شدن. از نو ظاهر شدن 2. برگشتن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. واقع بین ، واقع نگر 2. رالیست. واقع گرا مثال: The successful teacher is invariably a pragmatist and a realist. یک معلم موفق همواره یک {معلم} عمل ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. دارایی غیرمنقول . اموال غیرمنقول. مستغلات. املاک، 2. معاملات املاک

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. دوباره وفق پیدا کردن . از نو سازگار شدن. دوباره عادت کردن 2. ( خود را دوباره ) تطبیق دادن. 3 ( خود را دوباره ) سازگار کردن 4. تنظیم کردن. میزان کر ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارگر مزرعه مثال: Samuel had been working for only two weeks as a ranch hand at Upshot cattle station, near the town. ساموئل برای تنها دو هفته به عن ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( معماری ) خاکریز. بارو 2. ( مجازی ) حفاظ. وسیله دفاع

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. شن کش 2. با شن کش صاف کردن 3. زیر و رو کردن 4. از چپ و راست به اتش بستن 5. ( دوربین و غیره ) به چپ و راست حرکت دادن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشکارا. صراحتا مثال: If anyone criticizes Western culture and unambiguously discredits it, no one should reprimand them. اگر کسی از فرهنگ غرب انتقا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

تجسس مثال: This monitoring should not be interpreted as spying, snooping, or anything like that. این رصد کردن و پایش نبایستی به عنوان جاسوسی یا تجسس ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. راه اهن . قطار 2. خط اهن 3. شرکت راه اهن // 1. ( کالا و غیره ) با قطار حمل کردن 2. ( در جایی ) راه اهن کشیدن 3. ( طرح. لایحه و غیره ) با عجله به ت ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. پاره پوره. ژنده 2. ژنده پوش 3. ناصاف. ناهموار 4. بریده بریده. ناهماهنگ. ناموزون 5. نامنظم. نامرتب مثال: ragged jeans. شلوار جین پاره پوره a ragge ...