پیشنهادهای آرمان بدیعی (٦,٠٥٧)
۱. آراستن. تزیین کرن. زیبا ساختن ۲. خوشگل کردن مثال: The gardener was eager to utilize different flowers and blend them in order to beautify the bord ...
به کار بردن. استفاده کردن از. بهره برداری کردن از مثال: No one seems willing to utilize this vacant house. به نظر نمی رسد هیچ کس تمایلی به استفاده ک ...
۱. ( مربوط به ) قانون گذاری ۲. قانونی مثال: the country's supreme legislative body هیئت عالی قانونگذاری کشور.
۱. عمده فروشی ۲. به قیمت عمده فروشی ۳. وسیع. گسترده. عمده. کامل ۴. در مقیاس وسیع ۵. بطور گسترده / ۱. عمده فروختن ۲. عمده فروشی کردن مثال: The wholesa ...
پاتیناژ ( اسکیت روی یخ ) مثال: I would like to devise a method for keeping my toes from becoming numb while I am ice - skating. می خواهم روشی را اب ...
روغن شیرینی پزی مثال: The essential items in the cake are flour, sugar, and shortening. مواد لازم {برای تهیه} کیک عبارتند از آرد، شکر، و روغن شیرینی ...
تاخیر. دیرشدگی مثال: It was typical of the latecomer to conceal the real cause of his lateness. این برای شخصی که دیر می امد عادی بود که علت حقیقی تا ...
( شخص ) دیرامده مثال: It was typical of the latecomer to conceal the real cause of his lateness. این برای شخصی که دیر می امد عادی بود که علت حقیقی ت ...
۱. گانگستر. تبهکار ۲. گانگستری مثال: With a sinister smile The gangster invited Martha into his Cadilac. گانگستر با لبخندی شیطانی مارتا را به کادیلا ...
قایقران مثال: Facing the peril of the waterfall, the boatman let out a terrible shriek. قایقران با مواجه با خطر آبشار، جیغ هولناکی کشید.
تلگرام. پیام تلگرافی مثال: A numb feeling came over Miss Massey as she read the telegram. دوشیزه ماسی وقتی تلگرام را خواند، بی حرکت ماند.
۱. محله فقیر نشین. ۲. زاغه مثال: Many crimes are committed each year against those who inhabit the slum area of our city. هر ساله جرایم بسیاری بر عل ...
۱. با ظرافت ۲. مدبرانه. با تدبیر مثال: she was trying tactfully to get rid of him او با ظرافت داشت تلاش می کرد که از شر او خلاص بشود.
۱. تکه. تکه پاره. قطعه ۲. ذره. خرده ۳. خرت و پرت. آت و آشغال ۴. بریده روزنامه ۵. ( بصورت جمع ) ته مانده غذا ۶. دور ریختن. دور انداختن / ۱. دعوا ۲. دع ...
۱. شرط بستن ۲. شرط. پول شرط بندی مثال: I lost a small wager on the Superbowl. شرط کوچکی را در سوپربول باختم. It is legal to make a wager in the sta ...
۱. اسکیمو ۲. زبان اسکیمویی ۳. اسکیمویی. ( مربوط به ) اسکیموها مثال: Eskimos inhabit the frigid part of Alaska. اسکیموها در قسمت بسیار سرد آلاسکا ساک ...
۱. بد یمن. بد شگون. شوم. نحس ۲. شرارت بار. شیطانی ۳. شرور ۴. ترسناک مثال: The sinister plot to cheat the widow was uncovered by the police. نقشه شیط ...
۱. بسیار سرد. یخ زده. ۲. خشک. بی روح. غیر دوستانه. سرد ۳. ( زن ) سرد مزاج مثال: It was a great hardship for the men to live through the frigid winter ...
۱. غمگین. افسرده. گرفته ۲. غم انگیز. افسرده کننده. دلتنگ کننده ۳. بسیار بد مثال: When the weather is so dismal, I sometimes stay in bed all day. وق ...
قاچاق مثال: customs men had searched the carriages for contraband مردان گمرک واگنها را برای قاچاق زیر و رو کرده بودند.
۱. تطبیق کردن. مطابق بودن. همخوانی داشتن ۲. برابر بودن. در حکم ( چیزی ) بودن. نظیر ( چیزی ) بودن. ۳. مکاتبه داشتن. نامگزاری کردن ۴. ( ریاضیات ) مناظر ...
مثال: Their problem is us bringing forth a new discourse in response to the invalid, corrupt, discriminatory global order that prevails in the world ...
۱. بدون عادت داشتن به. خو نگرفته. ۲. غیر عادی. غیر معمول. نامانوس مثال: Coming from Alaska, she was unaccustomed to Florida’s heat. او که از آلاسکا ...
مخفف: Federal Bureau of investigation است اف بی آی ( اداره پلیس فدرال آمریکا ) مثال: The data about the bank robbery were given to the FBI. اطلاعات ...
شاهدخت. شاهزاده خانم. پرنسس مثال: Many gallant knights entered the contest to win the princess. شوالیه های شجاع زیادی برای بدست آوردن شاهزاده خانم، ...
مثال: So the voice that was clearly raised against the flawed global order was that of the Islamic Revolution and the Islamic Republic, and it was ce ...
مثال: Your friend will admire you if you use tact and thoughtfulness. اگر شما از ژرف اندیشی و تدبیر استفاده کنید، دوستانتان شما را تحسین خواهند کرد.
نشان ( چیزی ) بودن. خبر دادن از. دلالت داشتن به مثال: the look on her face boded ill
۱. آرام. با ارامش ۲. بدون درگیری. بدون خشونت. بدون خون و خونریزی. بدون جنگ و دعوا مثال: the rally passed off peacefully راهپیمایی بدون درگیری و با آ ...
مثال: he passed the exam او امتحان را قبول شد.
بدون جلب توجه مثال: his death passed almost unnoticed مرگ او تقریبا بدون جلب توجه اتفاق افتاد.
جنبش عدم تعهد مثال: Of course, when I mentioned that no one opposed that order, there were years before the [formation of] the Islamic Republic, when ...
خودشیرینی کردن پیش ِ . خود را سبک کردن پیش ِ . ( از کسی ) خوش آمد گویی کردن. نزد ( کسی ) چاپلوسی کردی مثال: He says, ‘You don't know whether she was ...
۱. وارد کردن. اضافه کردن ۲. ( لابلای حرفها ) گفتن. به عنوان معترضه گفتن مثال: Then a new emotion was interjected into the conversation.
فلج مثال: Paralysis also interferes with the body’s internal systems. فلج همچنین در مورد دستگاه های داخلی بدن اختلال ایجاد می کند.
مثال: The misleading ruckus that we sometimes hear from some individuals who claim we are at odds with everyone and that we are in conflict with eve ...
مثال: Saddam was a craving, power - hungry, greedy, arrogant, impudent, cruel, reckless person, who was sitting behind Iran's borders. صدام یک آدم ...
مثال: All of these countries — the US, the Soviet Union, the NATO countries that were America’s allies, and the Warsaw Pact countries that were allie ...
مثال: Some countries are dominators, others are dominated. برخی از کشورها سلطه گر هستند و برخی دیگر �سلطه پذیر و تحت سلطه�.
مثال: Some countries are dominators, others are dominated. برخی از کشورها �سلطه گر �هستند و برخی دیگر سلطه پذیر.
مثال: But at that time, there was no voice, no outcry, no explicit stance taken against this unjust order that destroys virtues. اما در آن زمان هیچ ...
مثال: At this time, they tell us, “You supplied missiles to such - and - such place, ” or “You gave drones to such - and - such place. ” الان آنها ب ...
مثال: Fortunately, some of those who have spoken here today have alluded to this topic. خوشبختانه بعضی از کسانی که امروز اینجا صحبت کرده اند به این ...
مثال: Of course, as we are speaking, you dear attendees who are present in this meeting along with the large audience listening from a distance are ...
گزارش مانند. گزارش گونه مثال: The second topic that must be brought to the attention of today's audience is a report - like account of the war, a rep ...
۱. ناامیدکننده. یاس آور. تیره و تار ۲. افسرده. غمگین. ناامید ۳. لخت. بی حفاظ. بی تجمل ۴. سرد مثال: His circumstances were bleak but he survived. شرا ...
۱. تابلوی آگهی های شهری. بیلبورد ۲. آگهی شهری مثال: Hey! Look at that billboard over there. هی! به آن بیلبورد که آنجا است نگاه کن.
مثال: Taking the lead and stepping into uncharted territories is valuable. سبقت گرفتن و قدم برداشتن در قلمرو های �ناشناخته� ارزشمند است.
۱. به زور وادار کردن. مجبور کردن ۲. تحت فشار قرار دادن. سرکوب کردن. ۳. به زور متوسل شدن. اعمال زور کردن مثال: he was coerced into giving evidence او ...
۱. آمین ۲. درست است! همین طور است! مثال: I hope you are alright, your family loves you, please come home, amen امیدوارم حالت خوب باشد، خانواده ات دوس ...