پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٦,٠٥٧)

بازدید
٢,٥٦١
تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. آراستن. تزیین کرن. زیبا ساختن ۲. خوشگل کردن مثال: The gardener was eager to utilize different flowers and blend them in order to beautify the bord ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

به کار بردن. استفاده کردن از. بهره برداری کردن از مثال: No one seems willing to utilize this vacant house. به نظر نمی رسد هیچ کس تمایلی به استفاده ک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( مربوط به ) قانون گذاری ۲. قانونی مثال: the country's supreme legislative body هیئت عالی قانونگذاری کشور.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. عمده فروشی ۲. به قیمت عمده فروشی ۳. وسیع. گسترده. عمده. کامل ۴. در مقیاس وسیع ۵. بطور گسترده / ۱. عمده فروختن ۲. عمده فروشی کردن مثال: The wholesa ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاتیناژ ( اسکیت روی یخ ) مثال: I would like to devise a method for keeping my toes from becoming numb while I am ice - skating. می خواهم روشی را اب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روغن شیرینی پزی مثال: The essential items in the cake are flour, sugar, and shortening. مواد لازم {برای تهیه} کیک عبارتند از آرد، شکر، و روغن شیرینی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاخیر. دیرشدگی مثال: It was typical of the latecomer to conceal the real cause of his lateness. این برای شخصی که دیر می امد عادی بود که علت حقیقی تا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( شخص ) دیرامده مثال: It was typical of the latecomer to conceal the real cause of his lateness. این برای شخصی که دیر می امد عادی بود که علت حقیقی ت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. گانگستر. تبهکار ۲. گانگستری مثال: With a sinister smile The gangster invited Martha into his Cadilac. گانگستر با لبخندی شیطانی مارتا را به کادیلا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قایقران مثال: Facing the peril of the waterfall, the boatman let out a terrible shriek. قایقران با مواجه با خطر آبشار، جیغ هولناکی کشید.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلگرام. پیام تلگرافی مثال: A numb feeling came over Miss Massey as she read the telegram. دوشیزه ماسی وقتی تلگرام را خواند، بی حرکت ماند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. محله فقیر نشین. ۲. زاغه مثال: Many crimes are committed each year against those who inhabit the slum area of our city. هر ساله جرایم بسیاری بر عل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. با ظرافت ۲. مدبرانه. با تدبیر مثال: she was trying tactfully to get rid of him او با ظرافت داشت تلاش می کرد که از شر او خلاص بشود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. تکه. تکه پاره. قطعه ۲. ذره. خرده ۳. خرت و پرت. آت و آشغال ۴. بریده روزنامه ۵. ( بصورت جمع ) ته مانده غذا ۶. دور ریختن. دور انداختن / ۱. دعوا ۲. دع ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. شرط بستن ۲. شرط. پول شرط بندی مثال: I lost a small wager on the Superbowl. شرط کوچکی را در سوپربول باختم. It is legal to make a wager in the sta ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. اسکیمو ۲. زبان اسکیمویی ۳. اسکیمویی. ( مربوط به ) اسکیموها مثال: Eskimos inhabit the frigid part of Alaska. اسکیموها در قسمت بسیار سرد آلاسکا ساک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. بد یمن. بد شگون. شوم. نحس ۲. شرارت بار. شیطانی ۳. شرور ۴. ترسناک مثال: The sinister plot to cheat the widow was uncovered by the police. نقشه شیط ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. بسیار سرد. یخ زده. ۲. خشک. بی روح. غیر دوستانه. سرد ۳. ( زن ) سرد مزاج مثال: It was a great hardship for the men to live through the frigid winter ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. غمگین. افسرده. گرفته ۲. غم انگیز. افسرده کننده. دلتنگ کننده ۳. بسیار بد مثال: When the weather is so dismal, I sometimes stay in bed all day. وق ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قاچاق مثال: customs men had searched the carriages for contraband مردان گمرک واگنها را برای قاچاق زیر و رو کرده بودند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. تطبیق کردن. مطابق بودن. همخوانی داشتن ۲. برابر بودن. در حکم ( چیزی ) بودن. نظیر ( چیزی ) بودن. ۳. مکاتبه داشتن. نامگزاری کردن ۴. ( ریاضیات ) مناظر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: Their problem is us bringing forth a new discourse in response to the invalid, corrupt, discriminatory global order that prevails in the world ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. بدون عادت داشتن به. خو نگرفته. ۲. غیر عادی. غیر معمول. نامانوس مثال: Coming from Alaska, she was unaccustomed to Florida’s heat. او که از آلاسکا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مخفف: Federal Bureau of investigation است اف بی آی ( اداره پلیس فدرال آمریکا ) مثال: The data about the bank robbery were given to the FBI. اطلاعات ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شاهدخت. شاهزاده خانم. پرنسس مثال: Many gallant knights entered the contest to win the princess. شوالیه های شجاع زیادی برای بدست آوردن شاهزاده خانم، ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: So the voice that was clearly raised against the flawed global order was that of the Islamic Revolution and the Islamic Republic, and it was ce ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: Your friend will admire you if you use tact and thoughtfulness. اگر شما از ژرف اندیشی و تدبیر استفاده کنید، دوستانتان شما را تحسین خواهند کرد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نشان ( چیزی ) بودن. خبر دادن از. دلالت داشتن به مثال: the look on her face boded ill

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. آرام. با ارامش ۲. بدون درگیری. بدون خشونت. بدون خون و خونریزی. بدون جنگ و دعوا مثال: the rally passed off peacefully راهپیمایی بدون درگیری و با آ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: he passed the exam او امتحان را قبول شد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بدون جلب توجه مثال: his death passed almost unnoticed مرگ او تقریبا بدون جلب توجه اتفاق افتاد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

جنبش عدم تعهد مثال: Of course, when I mentioned that no one opposed that order, there were years before the [formation of] the Islamic Republic, when ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خودشیرینی کردن پیش ِ . خود را سبک کردن پیش ِ . ( از کسی ) خوش آمد گویی کردن. نزد ( کسی ) چاپلوسی کردی مثال: He says, ‘You don't know whether she was ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. وارد کردن. اضافه کردن ۲. ( لابلای حرفها ) گفتن. به عنوان معترضه گفتن مثال: Then a new emotion was interjected into the conversation.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

فلج مثال: Paralysis also interferes with the body’s internal systems. فلج همچنین در مورد دستگاه های داخلی بدن اختلال ایجاد می کند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مثال: The misleading ruckus that we sometimes hear from some individuals who claim we are at odds with everyone and that we are in conflict with eve ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Saddam was a craving, power - hungry, greedy, arrogant, impudent, cruel, reckless person, who was sitting behind Iran's borders. صدام یک آدم ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: All of these countries — the US, the Soviet Union, the NATO countries that were America’s allies, and the Warsaw Pact countries that were allie ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: Some countries are dominators, others are dominated. برخی از کشورها سلطه گر هستند و برخی دیگر �سلطه پذیر و تحت سلطه�.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Some countries are dominators, others are dominated. برخی از کشورها �سلطه گر �هستند و برخی دیگر سلطه پذیر.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مثال: But at that time, there was no voice, no outcry, no explicit stance taken against this unjust order that destroys virtues. اما در آن زمان هیچ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: At this time, they tell us, “You supplied missiles to such - and - such place, ” or “You gave drones to such - and - such place. ” الان آنها ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: Fortunately, some of those who have spoken here today have alluded to this topic. خوشبختانه بعضی از کسانی که امروز اینجا صحبت کرده اند به این ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Of course, as we are speaking, you dear attendees who are present in this meeting along with the large audience listening from a distance are ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گزارش مانند. گزارش گونه مثال: The second topic that must be brought to the attention of today's audience is a report - like account of the war, a rep ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. ناامیدکننده. یاس آور. تیره و تار ۲. افسرده. غمگین. ناامید ۳. لخت. بی حفاظ. بی تجمل ۴. سرد مثال: His circumstances were bleak but he survived. شرا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. تابلوی آگهی های شهری. بیلبورد ۲. آگهی شهری مثال: Hey! Look at that billboard over there. هی! به آن بیلبورد که آنجا است نگاه کن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Taking the lead and stepping into uncharted territories is valuable. سبقت گرفتن و قدم برداشتن در قلمرو های �ناشناخته� ارزشمند است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. به زور وادار کردن. مجبور کردن ۲. تحت فشار قرار دادن. سرکوب کردن. ۳. به زور متوسل شدن. اعمال زور کردن مثال: he was coerced into giving evidence او ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. آمین ۲. درست است! همین طور است! مثال: I hope you are alright, your family loves you, please come home, amen امیدوارم حالت خوب باشد، خانواده ات دوس ...