تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بدخلقی بویژه بچه گانه زودرنجی بی تربیتی پررویی گستاخی He was extremely tired of putting up with continuous bitching and petulance from his friend

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بفهم! واقع بین باش! دوشون! آنّاسانا! ( ترکی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرکیسه کردن ( بویژه افراد ساده لوح در یک اجتماع مذهبی ) تیغ زدن Swindle

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

فتنه گر آشوبگر تحریک کننده عوام برای شورش Agitator

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

قید کردن معین کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

۱ - ولرم Lukewarm Slightly/moderately warm ۲ - بی میل، بی علاقه، سست Halfhearted • Anything less than wild enthusiasm . will be reviewed as t ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

معمولا در بحث و مجادله ها: قانونا" و اخلاقا" درست، صحیح و موجه، حق با کسی بودن Morally and legally justified/correct/right • You are expected t ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

معمولا به شکل منفی : دست به سیاه و سفید نزدن • without you having to lift a finger. . . . . . بدون اینکه خودت مجبور بشی دست به سیاه و سفید بزنی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Verb: فروختن ( بصورت دست فروشی ) • They peddled drugs in the school's . yard

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

جذاب گیرا خیره کننده مسحور کننده Fascinating Compelling A riveting article

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی تناسب، نا متناسب ، ناهمگون Ill - matched parents

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

فعالیت که کسی علاقه شخصی وافری به انجام دادن و دنبال کردن آن دارد A favorite activity which someone pursues

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - تاثیر گذار جریان ساز کتاب/اثر هنری/ موسیقی حاوی عقاید و مطالب بنیادی، اساسی، نو و تاثیر گذار ۲ - مربوط به منی related to semen or seeds

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - بزن بریم To begin doing something pleasant or enjoyable with enthusiasm ۲ - Slang: To have sex ۳ - یالّا to hurry up

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

رده رتبه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Almost nothing

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

هزینه هنگفتی پرداختن مغبون شدن Be careful not to pay through the nose for that crappy used car

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رنگارنگ متشکل از دو یا چند رنگ Pied having patches of two or more colors A parti colored coat

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

الوان ملوّن رنگانگ رنگین دو رنگ یا چند رنگ having patches of two or more colors Parti colored A pied horse

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تاوان اشتباه خود را پس دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

- افراط/زیاده روی کردن - شورش رو درآوردن - از حد گذراندن - بیش از حد ذوق زده شدن/ ذوق مرگ شدن - go over the top • There's no need to go over ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - لایه بیرونی خاک که چمن و ریشه آنها را شامل می شود Top matted layer of soil/ground which contains grass and its roots ۲ - قلمرو، حیطه، حوزه نفوذ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

۱ - متشکل از Is made of ۲ - ریشه دوانده، جا افتاده، ثابت, سازمان یافته؟؟؟ established, deep - rooted, firmly fixed , deep - seated, engrained, acc ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

فرآیند خود خواری در بافتها که هنگام گرسنگی ناشی از روزه داری و یا برخی بیماریها رخ می دهد. دانشمند ژاپنی Yoshinori Ohsumi به دلیل کشف نقش روزه داری ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

:chew someone up and spit them out ( بدجوری ) شکست دادن ، زمین زدن ، If you try to beat them at their own game, they . will chew you up and spi ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

تحت سلطه یِ تحت نفوذ وقدرتِ تحت کنترل و سیطره یِ زیر یوغِ تحت اسارتِ زیر چنگالِ In the power of Under the control of • . That will put you at t ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

۱ - پرت کردن toss, throw, flinge ۲ - ( کار، فعالیت ) ول کردن، رها کردن، دست کشیدن، leave, give up ۳ - قسمت شانه گوشت گوساله ( also: 7 - bone steak ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Informal: حمله کردن : attack کتک زدن : beat up صدمه زدن : hurt زدن : hit • They decided that they have been too nice to . him, and now is the ti ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

لغزش اشتباه کوچیک گناه نه چندان بزرگ، گناه صغیره A minor wrongdoing

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

توهم زا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی اعتنا, بی توجه Pay heed= pay attention

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

شکیبایی و بردباری در برابر مصائب The ability and power of enduring difficulties with great courage • He was a man of patience and fortitude

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

صنعتگر Craftsman, craftswoman

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

انتخاب دوم اولویت دوم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱ - شمارش نفرات حاضر در یک محل یا شاغل در یک شرکت ۲ - تعداد نفرات حاضر * head count یک اسم دو کلمه ای است ولی در سالهای اخیر شکل یک کلمه ای آن روا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

۱ - مقام تشریفاتی یا ظاهری، مترسک، مرد پوشالی Figurehead ۲ - مغلطه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مترسک Strawman

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

A condition of homelessness کسی که سرپناه و شغل دائمی ندارد. گدای بی خانمان Bum

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Basic Essential

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

امری خطیر، کار شاق، کاری بس دشوار A job or task that is hard to do/ accomplish/carry out Changing the world is an extraordinarily tall• order • ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

In agreement with a plan: من پایه ام! . I want to participate Yes, I will do that I'm up to that

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

محروم از حق رای دادن Deprived of the right to vote محروم از حق و حقوق شهروندی Deprived of the rights of citizenship

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

فلسفه شناخت وجود فلسفه شناخت هستی، بودن و حقیقت هستی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

عاطل و باطل گشتن Hang around To walk around without any purpose

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

- خونسردی و آرامش بویژه در شرایط دشوار - Emotional calmness in times of distress - composure • The monk's face expressed complete equanimity • ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گروه/جرگه افراد هم مسلک Clique A small group of like minded people • a coterie of famous people, from singers to athletes.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

۱ - برای انجام کاری دشوار آماده شدن ۲ - دور چیزی پیچیدن He shouted on the public platform, and spoke . with his cloak girt around him

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Also: down through the ages تمام ادوار تاریخ در طول تاریخ در تمام اعصار در طی قرون گذشته • No one has practiced it down the ages with greater d ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

۱ - نامتعارف و ناخوشایند نامعقول غیر عادی و عجیب منحرف و گمراه Mentally or morally deviated Strange, unpleasant or frightening Crazy Silly ۲ - ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

۱ - ارزیابی کردن عمق/ کنه/بحر چیزی را آزمودن اصل موضوع را بررسی کردن پی به عمق موضوعی بردن Fathom To examine thoroughly Try to discover To measu ...