تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Heave has to do with the word HEAVY and means to lift HEAVY objects Upheave : ۱ به زور یا با فشار بلند کردن/بلند شدن/کنده شدن یا کندن ۲ - متلاطم کر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ندای درون که فرد را وادار به عمل می کند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

یادبود تجلیل بزرگداشت Something that marks an event or is intended to honor something by remembering it • commemorative edition of the book

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

۱ - خیلی حرف زدن و پرت و پلا گفتن - babble - to talk at length over trivial stuff ۲ - مردد بودن، تردید داشتن، این پا و آن پا کردن - To be indeci ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

۱ - این پا و آن پا کردن قادر به تصمیم گیری نبودن مردد یا دودل بودن تردید داشتن - To fail to make up your mind in a critical moment - to be ind ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - سرنوشت ساز Determining حیاتی vital تعیین کننده deciding ۲ - مصمم، قطعی، محکم Confident, determined firm, resolute • . That was a decisive ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

حادثه/اتفاق/ تصمیم/تغییر برگشت ناپذیر بی بازگشت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

To stay on the sidelines در حاشیه بودن حضور فعال نداشتن کناری ایستادن و درگیر ماجرا نشدن • Instead of staying on the sidelines, he jumped into ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

۱ - غیر مرتبط، بی ربط unrelated ۲ - پرت شدن حواس Distract get/throw/put someone off the track ۳ - دور شدن از بحث/هدف straying from the subject/go ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

- نوشته یا کلام انتقادی بسیار تند و شدیدالحن - دانناخ! ( ترکی ) • Some of them happen to relapse into a diatribe a whining or blaming others

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

To fall in love with someone once he/she says hello

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

فعل: تقلا کردن ، جد و جهد کردن • Don't make excuses. . If neccessary, strain

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

شخص یا چیزی که دقیقا همان جایگاه یا عملکرد فرد دیگر را دارد منتها در مکان یا موقعیتی دیگر - مثلا همتای رئیس جمهور کسی است که خود رئیس جمهور است اما ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Also : laps عود The return of symptoms برگشت To slip back to a former state or practice قهقرا Regression Recurrence • Relapses are bound to o ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Expected

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Memmorandum یادداشت Note Write a memo of confession and post it on the . office bulletin bpard

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شرح دادن set forth, describe با جزئیات توضیح دادن explain in details بیان کردن state ارائه دادن present تفسیر کردن چیزی که گنگ یا مشکل است interpr ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Lick the dust Implore لابه کردن التماس کردن زاری و خواهش کردن به پای کسی افتادن و از او چیزی را تمنا کردن یالوارئب یاخاراماخ ( ترکی ) • Try to ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

۱ - طراحی آئرو دینامیکی وسیله ای برای کاهش میزان مقاومت جریان آب یا هوا ۲ - کارآمدتر و موثرتر کردن با ساده تر کردن آن To make more efficient/profi ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱ - وارد رقابت شدن ۲ - وارد معرکه/گود شدن، داخل نزاع شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

هم نظر بودن هم عقیده بودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

- بخش /فصل/ قسمت آخر کتاب که در مورد سرنوشت شخصیت های کتاب یا نمایشنامه اطلاعاتی ارائه می کند. و یا در مورد آنچه در کتاب رخ داده توضیحاتی می دهد. - ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱ - رنجاندن، آزردن ( کم ) Annoy, bother, irritate Chafe* : شدیدا آزرده خاطر شدن ۲ - گل آلود کردن to make water muddy by stirring it up • There ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

کاستن reduce کمتر خوردن و آشامیدن برای حفظ سلامتی • This will considerably cut down on the friction . and hurt you experience

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

پنهان، زیر جلدی hidden , concealed , underlying چیزی وارای آنچه آشکارا گفته شده یا نمایان شده ثانویه، دیگری secondary، further • ulterior reason ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تولد دوباره Renewal Rebirth • The fourth phase of recovery is sometimes . called the regenesis phase

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مملو از ، پر از full of/ covered with something unpleasant or undesirable • Riddled with rust

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

- گوش شنوایی برای شنیدن نبودن ( کو گوش شنوا! )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

- کلمه به کلمه - عینا - Word by word • One of the stories had been lifted verbatim . from a short story publish in a magazine

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

مبرا از گناه کردن بی گناه دانستن بی تقصیر خواندن عفو کردن بخشیدن The Christian faith absolves an emotionally abusive father of wrongdoing with ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

:Sass back - با پررویی و گستاخی حاضر جوابی کردن ( در مورد کودکان ) - جواب قیترماخ ( ترکی ) To talk back rudely • . They sass back to their par ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

۱ - با مشت و لگد کتک زدن و آسیب فیزیکی رساندن • They beat up on kids younger than . themselves ۲ - غیر منصفانه و شدید اللحن انتقاد کردن To atta ...

پیشنهاد
٢

Hadi @ بهترین از این نمیشد معنی کرد! 👌

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

- نمونه عینی و عملی و بارز یک اصل اخلاقی - درس عبرت عینی - آموزه عینی - درسی که انسان عینا با لمس یا تجربه آن می آموزد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

۱ - محتاط، با ملاحظه در گفتار و کردار Prudent, judicious، tactful ۳ - یواشکی، بی سرو صد, جلب توجه نکننده ؛ ) ، پنهانی، زیر جلی Quiet, unobtrusive ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Also: tartuffery ریاکاری در عبادت زهد فروشی زاهد نمایی مقدس مأبی ( جانماز آب کشیدن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بر اساس شایستگی ها و قابلیت های فردی On the basis of a person's qualifications * Merit: excellence, worthiness * نظام شایسته سالاری: Meritocracy

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

۱ - ملقب به otherwise called ۲ - معروف به also known as ۳ - هویت جعلی a false identity ۴ - نام مستعار an assumed name • Molavi, alias Rumi • Assu ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - فرار، گریز , در رفتن ( اسم ) rapid escape specially by criminals ۲ - تعطیلات vacation • He secretly took getaways with his ex - girlfriend ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بدخلقی بویژه بچه گانه زودرنجی بی تربیتی پررویی گستاخی He was extremely tired of putting up with continuous bitching and petulance from his friend

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بفهم! واقع بین باش! دوشون! آنّاسانا! ( ترکی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرکیسه کردن ( بویژه افراد ساده لوح در یک اجتماع مذهبی ) تیغ زدن Swindle

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

فتنه گر آشوبگر تحریک کننده عوام برای شورش Agitator

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

قید کردن معین کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

۱ - ولرم Lukewarm Slightly/moderately warm ۲ - بی میل، بی علاقه، سست Halfhearted • Anything less than wild enthusiasm . will be reviewed as t ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

معمولا در بحث و مجادله ها: قانونا" و اخلاقا" درست، صحیح و موجه، حق با کسی بودن Morally and legally justified/correct/right • You are expected t ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

معمولا به شکل منفی : دست به سیاه و سفید نزدن • without you having to lift a finger. . . . . . بدون اینکه خودت مجبور بشی دست به سیاه و سفید بزنی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Verb: فروختن ( بصورت دست فروشی ) • They peddled drugs in the school's . yard

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

جذاب گیرا خیره کننده مسحور کننده Fascinating Compelling A riveting article

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی تناسب، نا متناسب ، ناهمگون Ill - matched parents