پیشنهادهای Figure (٣,٢٤٠)
عمرا اگه بذارم/ قبول کنم/ امکانش باشه پشت گوشت رو دیدی. . ؟؟!! • An impossible event Something that will never happen or is highly • likely impossi ...
Bad tempered Cantankerous بد اخلاق تندخو تندمزاج بد عنق لجوج
تدریجا کاستن کم کردن محدود کردن باریک شدن محو شدن ناپدید شدن کاستن Gradually decrease, grow smaller, shorter, until little remains the proces ...
۱ - با حرارت زیاد تفت دادن Cauterize ۲ - در ذهن کسی عمیقا نقش بستن Leave a strong and unpleasant imprint Seared conscienve : A conscience that ha ...
اندک اندک پیش رفتن آهسته و محتاتانه جلو رفتن • Advance slowly • To move/creep slowly forward He inched closer to read one of the boxes The temp ...
تحقیق، کاوش، کند و کاو، موشکافی بررسی، جستجو، وارسی بازرسی He repelled all probing
• از قلم افتادن/از یاد رفتن/فراموش شدن در میان همهمه، شلوغی یا در میان سایر عوامل و مسائل • مورد بی توجهی واقع شدن به خاطر چیزهای زیاد دیگری که نیاز ...
خبرچینی از کسی به مقامات بالاتر . زاغ سیاه کسی رو چوب زدن. لو دادن اطلاعات کسی. جاسوسی کسی رو کردن و رازش رو لو دادن. چغلی کسی را کردن برایمقامات ...
Tattletale بویژه در مورد بچه ها
چیزی نگفتن ، در مورد موضوعی سکوت اختیار کردن دهن را قرص نگهداشتن ؛ ) • To not tell anyone anything about something • Mum is from a Middle English ...
با مهارت با زیرکی با زبردستی ( In handeling situations ) Skillfully Cleverly Soursefulnessly She joggled adroitly her married life and care ...
ذهن را درگیر کردن ذهن را مشغول کردن باعث نگرانی شدن دغدغه شدن To think and worry a lot about something
خوفناک Menacing
ذهن را درگیر/مشغول کردن Brood
به مغز فشار آوردن برای بخاطر آوردن چیزی To think very hard to recall/find/ understand something I rackedmy brain all night long to come up with wa ...
به روال قبل/سابق برگشتن To return to and become reaccustomed to something that hasn't been done for sometime
جدی نگرفتن بی اهمیت جلوه دادن • Dismiss as a foolish or impractical idea • Sneer at • Take light of • Express comtempt, dislike, scorn, disdain ...
تو دار و مرموز Misterious, mystifying, hard to read, impossible to interprete You can't tell their thoughts orfeelings The people who wear thei ...
جدی نگرفتن بی اهمیت جلوه دادن Pooh - pooh
مرد زن باز مرد بی بند و بار • Womanizer • skirt chaser A man who is morally unrestrained and enters in casual sexual relationship with women
Soppy
Overly sentimental بیش از حد احساساتی
۱ - وسیله نقلیه means of transportation ۲ - بستر، واسطه، رسانه, a medium to express, display, or achieve something
فریب حیله نیرنگ حقه
Pestle and mortar دسته هاونگ
در رفاه در ناز و نعمت
In clover
همخانه شدن با جنس مخالف و داشتن رابطه جنسی
توبیخ سرزنش امتیاز منفی I can't belive my boss gave me a demerit for being a mintue late.
آئین دینی رسم دینی A religious seremony or rite In catholic christianity confession is a sacrament
فضول Busybody
مرتبا غر غر کردن همش ناله و شکوه کردن My younger daughter keeps griping about having too much assignments
فروشنده یا شغل فروش تجهیزات و ابزار و ادوات و ارائه دهنده راهنما ( برای مثال برای شکار )
ملغی کردن Annul Cancel Revoke We were glad the order was rescinded, but . suspicious as to why
۱ - حین انجام وظیفه performing duties Being on duty ۲ - از نظر زمانی در مضیقه بودن، کم بودن وقت، وقت نداشتن To have a limited amount of time to ...
راحت باش غریبگی نکن خونه خودت بدون Feel comfortable
عین روز اولش مثل روز اولش Amir had kept his phone in pristine condition because he planned to sell it.
قسمتی از خانه که برای اقامت مهمان در نظر گرفته میشود A portion of house for accomidation of guests We refurbished the guest wing
باز سازی تعمیر
مسحور My late grandma used to keep us spellbound by her facinationg old stories and yet if it had not been a narrative film I would have been spe ...
Well informed
جدال گرا A person with a strong opinions and independent critical mind who engages in debates furiously • Louis Frankin Celine was a polemicist
تظاهر کردن Pretend جدی نبودن To do something half - heartedly, without much care or effort
گنده گ*زی، شجاعت، تهور یا جسارت نمایشی/ ظاهری، لاف زدن A showy/false bravery
سپری شدن زمان ( به ویژه به کندی )
Defer to محول کردن، واگذار کردن، سپردن, اتکا کردن، اعتماد کردن، قبول داشتن
۱ - بلاتکلیفی To be in a situation which isn't clear or certain A suspended uncertain state • to be in an unpleasent state of limbo • I am tired o ...
اولین ماه کامل در پائیز که بسیار پر نور و درخشان میشود و در گذشته کشاورزان با کمک نور ماه به برداشت محصول تا اواخر شب می پرداختند.
لختِ لخت, عریان Completely naked Unclothed Bare assed
خیلی احتیاط کردن تا مبادا با گفتن حرفی یا با انجام کاری باعث ناراحتی یا رنجش کسی نشوی To be very careful It was very easy to set him off, so I sp ...