تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ایشالا امیدوارم که. . With ( any ) luck the boss won't go back on his word and will hire you.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

To break one's promise Opposite: make good on one's promise, keep promise Renege Break one's promise Fail to keep one's promise

پیشنهاد
٨

The/stacks/odds/decks are against someone شانس/بخت با کسی یار نبودن، شرایط بر علیه کسی بودن موانع و مشکلات زیادی سر راه کسی بودن بدبیاری آوردن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کار مهمتر/واجبتری برای انجام داشتن ( در مقایسه با مسائل کم اهمیت تر ) To have more pressing things to attend to in coparision to other current trivi ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

فیصله دادن قال قضیه رو کندن یه بارکی تموم کردن When it comes to cutting out a bad habit or a vice, some people tend to go cold turkey and get it ov ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در بین همهمه و شلوغی گم شدن/مورد توجه واقع نشدن/فراموش شدن not noticed

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

Muster the discipline عزم خود را جزم کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

همه چی همه ماجرا Everything, all the things But, of course, this isn't the whole enchilada اما این همه ماجرا نیست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به کسی نگفتن مخفی نگهداشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Restablish/restore friendly relations To reconcile after an argument آشتی کردن روابط را بهبود دادن دوباره ارتباط برقرار کردن This phrase comes fro ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

در موقعیت برتری/بهتری قرار دادن To give an advantage Edge: یه امتیاز یا برتری بویژه مختصر و کوچولو a minor advantage

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

آشنا، آگاه، مطلع،

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بدون قید شرط باور کردن مطلقا درست انگاشتن/پذیرفتن To believe/accept as absolute truth • I don't want to take one Google hit as gospel

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

تند و با ولع خوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

شیب دار کردن قسمت انتهایی گوشه دار یک تخته To cut to a sloping edge

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

ضایعاتی نمکی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

خدمتکار خونه Domestic worker Home help House maid A worker who is paid to carry out housework/ chores/cleaning in a house

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

سقلمه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

End up

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

محتوا setting, environment, cicumstances, and surrounding in which something happens or develops synonym: milieu

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

قالب کردن گنجشک رو رنگ کردن به جای قناری فروختن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

محکم بگیر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

کفری شدن عصبانی شدن To start to become angry, crzay, upset

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

تکان دهنده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

مثل Proverb

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مطمئن قابل اعتماد Reliable Dependable Sure fire

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

نشئه تحت تاثیر مواد مخدر Under the influence of nacotics

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

یه روز خوب یه روز بد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تحول عظیم تغییر شگرف In the past few months, Indian marriages have . witnessed a sea change

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

زمین زدن شکست دادن To defeat badly

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

دندانه ی چرخ A tooth on a wheel/gear شخصی که نقش مهم ولی مورد توجه واقع نشده ای را در یک سیستم بزرگ بر عهده دارد A person who jold an important b ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

۱ - آبکی، الکی، بیمزه ، سرسری ۲ - آدم دمدمی مزاج

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

عمدا باعث بشی یکی تو کاری که میکنه دچار اشتباه بشه چوب لای چرخ کسی گذاشتن به اشتباه افتادن به ترکی: بیرین کرئخدرماخ Most people get tripped up by ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

شروع از صفر از طبقه پایین اجتماع From a low social class

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

کسی را درباره موضوعی متقاعد کردن چیزی را به کسی قالب کردن • To persuade Commercial marketing convinces you of problems you don't have and sells y ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

رو موضوعی پیله کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

هنگام سر خوردن خودرو در مسیرهای لغزنده چرخاندن چرخهای جلویی به سمتی که چرخهای عقبی سرخورده اند To turn the front wheels into the direction the• rar ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

Be put out دلخور بودن دلخور شدن • To be annoyed/offended/upset by something someone does or says He was a bit put out for not being played in t ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

جهت احتیاط؟؟ To say safe, drive more slowly, give yourself more time to stop and turn into the skid if you start to slip

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

I got carried away کنترلم رو از دست دادم. Things got a little carried away there اونجا اوضاع یکم از کنترل خارج شد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

با زحمت و از منابع مختلف جمع آوری/گردآوری کردن Glean new insights, ideas, and wisdom

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

معمولا در مورد چیزهای کسل کننده، ملال آور : هر روز خدا بار ها و بار ها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

موشکافی کردن مداقه کردن به بحر/عمق/جزئیات مسائل پرداختن موشکافانه بررسی کردن • Scrutinize • to examine information/ data deeply by moving from ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

( ترکی ) سئچب آیرماخ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

خرده پا، کم اهمیت Petty Insignificant Unimportant On a small scale • small - time hustler

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

محروم شدن از امتیاز یا حقی I forgeited his sympathy by my refusal to sign the agreement

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

نارو زدن To betray

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

تک، بینظیر، بی همتا، چیزی یا کسی که فقط یه دونه ازش هست •Unique • With no equal • Single My one and only mother مامان بی همتای/یک یدونه ی من My ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

صادق بودن رک و رو راست بودن To be honest ( to speak honestly ) To be frank I think dhe needs to level with him , to decide whether he wants to ...