insuperable

/ɪnˈsjuːprəbl̩//ɪnˈsjuːprəbl̩/

معنی: شکست ناپذیر، فائق نیامدنی، از میان برنداشتنی، مغلوب نشدنی، برطرف نکردنی
معانی دیگر: فایق نیامدنی، (آنچه که نمی شود بر آن چیره شد) چیرگی ناپذیر، گذرناپذیر، غیرقابل عبور، برطرف نشدنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: insuperably (adv.), insuperability (n.), insuperableness (n.)
• : تعریف: not able to be conquered or overcome.
متضاد: superable
مشابه: indomitable, invincible

- He saw his lack of connections as an insuperable obstacle to his breaking into show business.
[ترجمه گوگل] او فقدان ارتباطات خود را مانعی غیرقابل عبور برای ورود به تجارت نمایشی می دانست
[ترجمه ترگمان] او عدم ارتباط او را به عنوان مانع غیرقابل حل او می دید که به کار خود ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. insuperable difficulties
مشکلاتی که نمی توان بر آنها فایق شد

2. There were insuperable obstacles, and the plan was abandoned.
[ترجمه گوگل]موانع غیرقابل عبوری وجود داشت و این طرح کنار گذاشته شد
[ترجمه ترگمان]موانع غیرقابل حل وجود داشت و نقشه رها شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The difficulties that confront us seem insuperable.
[ترجمه گوگل]مشکلاتی که با ما روبرو می شوند غیرقابل حل به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]مشکلاتی که با ما رو به رو می شوند insuperable به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As usual, the hero was facing insuperable odds .
[ترجمه گوگل]طبق معمول، قهرمان با شانس های غیرقابل جبران روبرو بود
[ترجمه ترگمان]مثل همیشه، قهرمان با شرایط غیرقابل تحملی روبرو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If a child presents insuperable problems courts will interpret legislation in a commonsense way.
[ترجمه گوگل]اگر کودکی مشکلات غیرقابل حلی را ارائه دهد، دادگاه ها قوانین را به شیوه ای عام تفسیر می کنند
[ترجمه ترگمان]اگر یک کودک مشکلات غیرقابل حل را ارائه کند، قوانین را به روش commonsense تفسیر خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Of course this itself poses almost insuperable problems and would certainly be unprecedented if achieved.
[ترجمه گوگل]البته این خود مشکلات تقریباً غیرقابل حلی را ایجاد می کند و در صورت تحقق قطعاً بی سابقه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]البته این خود مشکلات تقریبا غیرقابل حل دارد و اگر به دست آید، قطعا بی سابقه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The legal barriers are presently insuperable.
[ترجمه گوگل]موانع قانونی در حال حاضر غیرقابل عبور هستند
[ترجمه ترگمان]موانع قانونی در حال حاضر غیرقابل حل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But not, I think, an insuperable one.
[ترجمه گوگل]اما من فکر می‌کنم که غیرقابل حل نیست
[ترجمه ترگمان]اما به نظر من یک معمای غیرقابل حل هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Yet the problems are clearly not insuperable: witness the blaze of creativity in Britain's financial services.
[ترجمه گوگل]با این حال، مشکلات به وضوح غیرقابل حل نیستند: شاهد شعله ور شدن خلاقیت در خدمات مالی بریتانیا باشید
[ترجمه ترگمان]با این حال، مشکلات به روشنی غیرقابل حل نیستند: شاهد شعله ور شدن خلاقیت در خدمات مالی بریتانیا هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Moreover there has been an insuperable gap between cognitive factors of ancient and modern world.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بین عوامل شناختی دنیای باستان و مدرن شکاف جبران ناپذیری وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، یک شکاف تحمل ناپذیر بین عوامل شناختی دنیای باستان و مدرن وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But none of this is insuperable.
[ترجمه گوگل]اما هیچ کدام از اینها غیرقابل غلبه نیست
[ترجمه ترگمان]اما هیچ یک از این ها غیرقابل حل نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They constituted a near - insuperable obstacle to the besieging infantry.
[ترجمه گوگل]آنها مانعی تقریباً غیرقابل عبور در برابر پیاده نظام محاصره کننده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها مانع غلبه بر موانع غیرقابل غلبه بر پیاده نظام بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. TYPICAL USE : The deep river was an insuperable barrier to those who could not swim.
[ترجمه گوگل]استفاده معمولی: رودخانه عمیق سدی غیرقابل عبور برای کسانی بود که نمی توانستند شنا کنند
[ترجمه ترگمان]typical از آن استفاده می کرد: رودخانه عمیق مانع غلبه بر کسانی بود که نمی توانستند شنا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The deep river was an insuperable barrier to those who could not swim.
[ترجمه گوگل]رودخانه عمیق سدی غیرقابل عبور برای کسانی بود که نمی توانستند شنا کنند
[ترجمه ترگمان]رودخانه عمیق مانع غلبه بر کسانی بود که نمی توانستند شنا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The great error in Rip's composition was an insuperable aversion to all kinds of profitable labor.
[ترجمه گوگل]خطای بزرگ در ترکیب ریپ، بیزاری غیرقابل جبران از انواع کار سودآور بود
[ترجمه ترگمان]خطای بزرگ در ترکیب Rip، بیزاری غیرقابل تحملی از همه انواع کار سودآور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکست ناپذیر (صفت)
unbeatable, unconquerable, inexpugnable, invincible, invulnerable, insuperable

فائق نیامدنی (صفت)
insurmountable, insuperable

از میان برنداشتنی (صفت)
insuperable

مغلوب نشدنی (صفت)
unbeatable, invincible, insuperable

برطرف نکردنی (صفت)
insuperable

انگلیسی به انگلیسی

• impossible to overcome
a problem that is insuperable cannot be solved; a formal word.

پیشنهاد کاربران

حل نشدنی
- مشکل لاینحلirresolvable
- فائق نیامدنیimpassable, un/insurmountable,
unconquarable
- مشکل یا مانعی که نمیشه از پسش براومد
a problem that can't be overcome
To come up against an insuprable• obstacle/difficulty

بپرس