rubberneck

/ˈrʌbənek//ˈrʌbənek/

معنی: جهانگرد، ادم فضول و خاله وارس، فضولی کردن
معانی دیگر: (عامیانه)، کسی که مرتبا گردن می کشد و به اطراف نگاه می کند، فضول، چشم چران، کنجکاو، توریست، تماشاگر (rubbernecker هم می گویند)، سیاحت کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) one who stretches his or her neck in order to see better; gawker.

(2) تعریف: a sightseer; tourist.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: rubbernecks, rubbernecking, rubbernecked
• : تعریف: to stare with curiosity, as by stretching up and straining forward.

جمله های نمونه

1. The problem with such puddles, Rubberneck would suffer violent bellyaches and explosive diarrhoea.
[ترجمه گوگل]مشکل با چنین گودال‌هایی، رابرنک از شکم‌های شدید و اسهال انفجاری رنج می‌برد
[ترجمه ترگمان]این مشکل با چنین گودالی، منجر به اسهال شدید و اسهال انفجاری خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Rubberneck, the beating stopped, a pause, peeked out between his fingers.
[ترجمه گوگل]رابرنک، ضرب و شتم متوقف شد، مکثی بین انگشتانش نمایان شد
[ترجمه ترگمان]rubberneck ایستاد، مکث کرد، مکث کرد و بین انگشتانش نگاهی انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Rubberneck knew only pennies, copper coins.
[ترجمه گوگل]رابرنک فقط سکه ها و سکه های مسی می دانست
[ترجمه ترگمان]rubberneck فقط سکه ها و سکه مسی رو می دونستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Rubberneck was gripped by a restlessness.
[ترجمه گوگل]رابرنک توسط بی قراری گرفته شده بود
[ترجمه ترگمان]بی قراری و بی قراری او را مجذوب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At times Rubberneck wept, shed, and for no apparent reason, bucketing tears in dreadful fits of sadness.
[ترجمه گوگل]گاهی رابرنک گریه می‌کرد، می‌ریخت و بدون هیچ دلیلی آشکار، اشک‌هایش را در غم و اندوه می‌ریخت
[ترجمه ترگمان]گاه به گاه اشک می ریخت، و بی دلیل اشک می ریخت، اشک می ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And she heard the people, the shouting below, Rubberneck, full handfuls, dispensing her alms.
[ترجمه گوگل]و او صدای مردم را شنید که از پایین فریاد می زدند، رابرنک، مشت های پر، صدقه اش را می دهند
[ترجمه ترگمان]و صدای فریاد کسانی را می شنید که در زیر آن فریاد می زدند و مشت مشت مشت مشت خود را از دست می دادند و به او صدقه می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rubberneck chewed his fingernails; they were long bony fingers, bitten to the quick.
[ترجمه گوگل]رابرنک ناخن هایش را جوید آنها انگشتان استخوانی بلندی بودند که به سرعت گاز گرفته شده بودند
[ترجمه ترگمان]rubberneck ناخن هاش را جویده بودند، انگشت های دراز و استخوانی بودند که به سرعت گاز گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't be a rubberneck!
[ترجمه گوگل]لاستیک نباش!
[ترجمه ترگمان]احمق نباش!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is a rubberneck.
[ترجمه گوگل]او یک لاستیک است
[ترجمه ترگمان] اون یه \"rubberneck\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But with a new-found strength she swung it as a feather, at the luckless Rubberneck.
[ترجمه گوگل]اما با قدرتی که به تازگی پیدا شده بود، آن را به عنوان یک پر به سمت رابرنک بخت برگشته تاب داد
[ترجمه ترگمان]اما با نیرویی تازه، آن را به عنوان یک پر تاب می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Crews pulled the wreckage off the highway, but drivers continued to rubberneck and cause delays.
[ترجمه گوگل]خدمه آوارها را از بزرگراه بیرون کشیدند، اما رانندگان همچنان به لاستیک زدن و ایجاد تاخیر ادامه دادند
[ترجمه ترگمان]کارگران لاشه را از بزرگراه بیرون کشیدند، اما رانندگان به rubberneck ادامه دادند و باعث تاخیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Data for individual Zip codes is intriguing, whether you're in the market or you just like to rubberneck.
[ترجمه گوگل]داده‌های مربوط به کدهای پستی مجزا جالب است، چه در بازار باشید و چه فقط دوست داشته باشید که ردیابی کنید
[ترجمه ترگمان]داده برای کده ای پستی فردی جذاب است، چه شما در بازار هستید و چه دوست دارید که از آن استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جهانگرد (اسم)
tourist, globe trotter, rubberneck

ادم فضول و خاله وارس (اسم)
rubberneck

فضولی کردن (فعل)
interfere, blab, meddle, kibitz, interlope, intermeddle, rubberneck, poke one's nose

انگلیسی به انگلیسی

• one who is curious; tourist, sightseer, visitor
look at with curiosity, gawk at

پیشنهاد کاربران

Verb:
- کنجکاوانه برای دیدن حادثه ای، صحنه ای سرت رو دراز کنی
- کاستن از سرعت درهنگام رانندگی در بزرگ راهها و جاده ها برای دیدن صحنه تصادف
When that celebrity was arrested and charged with killing his dad with a gunshot to the head, rubbernecking and tut - tutting began almost immediately
...
[مشاهده متن کامل]

فضول
nosy
nosey
we have a rubberneck/nosey neighbour

بپرس