تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

عجول، دم دمی مزاج، قوی، سرخوش و سرمست کننده، گیج کننده Rich Impressive Shrewd A heady person is an impetious, hasty and • impolsive person one wh ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

عمرا اگه بذارم/ قبول کنم/ امکانش باشه پشت گوشت رو دیدی. . ؟؟!! • An impossible event Something that will never happen or is highly • likely impossi ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Bad tempered Cantankerous بد اخلاق تندخو تندمزاج بد عنق لجوج

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

تدریجا کاستن کم کردن محدود کردن باریک شدن محو شدن ناپدید شدن کاستن Gradually decrease, grow smaller, shorter, until little remains the proces ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - با حرارت زیاد تفت دادن Cauterize ۲ - در ذهن کسی عمیقا نقش بستن Leave a strong and unpleasant imprint Seared conscienve : A conscience that ha ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

اندک اندک پیش رفتن آهسته و محتاتانه جلو رفتن • Advance slowly • To move/creep slowly forward He inched closer to read one of the boxes The temp ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تحقیق، کاوش، کند و کاو، موشکافی بررسی، جستجو، وارسی بازرسی He repelled all probing

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

• از قلم افتادن/از یاد رفتن/فراموش شدن در میان همهمه، شلوغی یا در میان سایر عوامل و مسائل • مورد بی توجهی واقع شدن به خاطر چیزهای زیاد دیگری که نیاز ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

خبرچینی از کسی به مقامات بالاتر . زاغ سیاه کسی رو چوب زدن. لو دادن اطلاعات کسی. جاسوسی کسی رو کردن و رازش رو لو دادن. چغلی کسی را کردن برایمقامات ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

Tattletale بویژه در مورد بچه ها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

چیزی نگفتن ، در مورد موضوعی سکوت اختیار کردن دهن را قرص نگهداشتن ؛ ) • To not tell anyone anything about something • Mum is from a Middle English ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

با مهارت با زیرکی با زبردستی ( In handeling situations ) Skillfully Cleverly Soursefulnessly She joggled adroitly her married life and care ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

ذهن را درگیر کردن ذهن را مشغول کردن باعث نگرانی شدن دغدغه شدن To think and worry a lot about something

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

خوفناک Menacing

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

ذهن را درگیر/مشغول کردن Brood

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

به مغز فشار آوردن برای بخاطر آوردن چیزی To think very hard to recall/find/ understand something I rackedmy brain all night long to come up with wa ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

به روال قبل/سابق برگشتن To return to and become reaccustomed to something that hasn't been done for sometime

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

جدی نگرفتن بی اهمیت جلوه دادن • Dismiss as a foolish or impractical idea • Sneer at • Take light of • Express comtempt, dislike, scorn, disdain ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تو دار و مرموز Misterious, mystifying, hard to read, impossible to interprete You can't tell their thoughts orfeelings The people who wear thei ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

جدی نگرفتن بی اهمیت جلوه دادن Pooh - pooh

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

مرد زن باز مرد بی بند و بار • Womanizer • skirt chaser A man who is morally unrestrained and enters in casual sexual relationship with women

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

Soppy

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

Overly sentimental بیش از حد احساساتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

۱ - وسیله نقلیه means of transportation ۲ - بستر، واسطه، رسانه, a medium to express, display, or achieve something

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

فریب حیله نیرنگ حقه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

Pestle and mortar دسته هاونگ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

در رفاه در ناز و نعمت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

In clover

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

همخانه شدن با جنس مخالف و داشتن رابطه جنسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

توبیخ سرزنش امتیاز منفی I can't belive my boss gave me a demerit for being a mintue late.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

آئین دینی رسم دینی A religious seremony or rite In catholic christianity confession is a sacrament

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

فضول Busybody

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مرتبا غر غر کردن همش ناله و شکوه کردن My younger daughter keeps griping about having too much assignments

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

فروشنده یا شغل فروش تجهیزات و ابزار و ادوات و ارائه دهنده راهنما ( برای مثال برای شکار )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

ملغی کردن Annul Cancel Revoke We were glad the order was rescinded, but . suspicious as to why

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

۱ - حین انجام وظیفه performing duties Being on duty ۲ - از نظر زمانی در مضیقه بودن، کم بودن وقت، وقت نداشتن To have a limited amount of time to ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

راحت باش غریبگی نکن خونه خودت بدون Feel comfortable

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

عین روز اولش مثل روز اولش Amir had kept his phone in pristine condition because he planned to sell it.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

قسمتی از خانه که برای اقامت مهمان در نظر گرفته میشود A portion of house for accomidation of guests We refurbished the guest wing

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

باز سازی تعمیر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

مسحور My late grandma used to keep us spellbound by her facinationg old stories and yet if it had not been a narrative film I would have been spe ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

Well informed

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

جدال گرا A person with a strong opinions and independent critical mind who engages in debates furiously • Louis Frankin Celine was a polemicist

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

تظاهر کردن Pretend جدی نبودن To do something half - heartedly, without much care or effort

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

گنده گ*زی، شجاعت، تهور یا جسارت نمایشی/ ظاهری، لاف زدن A showy/false bravery

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

سپری شدن زمان ( به ویژه به کندی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

Defer to محول کردن، واگذار کردن، سپردن, اتکا کردن، اعتماد کردن، قبول داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

۱ - بلاتکلیفی To be in a situation which isn't clear or certain A suspended uncertain state • to be in an unpleasent state of limbo • I am tired o ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اولین ماه کامل در پائیز که بسیار پر نور و درخشان میشود و در گذشته کشاورزان با کمک نور ماه به برداشت محصول تا اواخر شب می پرداختند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

لختِ لخت, عریان Completely naked Unclothed Bare assed