inscrutable

/ˌɪnˈskruːtəbl̩//ɪnˈskruːtəbl̩/

معنی: مرموز، نفوذ ناپذیر
معانی دیگر: (آنچه که به آسانی قابل درک نیست) غیرقابل درک، سردرنیاوردنی، نفهمیدنی، پوشیده، اسرارآمیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inscrutably (adv.), inscrutability (n.), inscrutableness (n.)
• : تعریف: impossible to comprehend or interpret; mysterious.
متضاد: transparent
مشابه: cryptic, enigmatic, equivocal, impenetrable, incomprehensible, mysterious, occult

- We could not tell from the surgeon's inscrutable expression whether the operation had been a success or not.
[ترجمه گوگل] از بیان غیرقابل درک جراح نمی‌توانستیم بفهمیم که عمل موفقیت آمیز بوده است یا خیر
[ترجمه ترگمان] ما نمی توانستیم از چهره مرموز جراح بگوییم که آیا عمل موفقیت آمیز بود یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an inscrutable future
آینده ی نامعلوم

2. an inscrutable smile
لبخند مرموز

3. they followed the ancient and inscrutable laws of their ancestors
آنان از قوانین کهن و غیر قابل درک اجداد خود پیروی می کردند.

4. The inscrutable gaze of the palace guards made me a little nervous.
[ترجمه گوگل]نگاه غیرقابل درک نگهبانان قصر کمی مرا عصبی کرد
[ترجمه ترگمان]نگاه مرموز نگهبانان کاخ مرا کمی عصبی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They were inscrutable, they kept their own counsel, and they were intelligent.
[ترجمه گوگل]آنها غیرقابل فهم بودند، به نصایح خود عمل می کردند و باهوش بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها مرموز بودند، counsel خود را حفظ می کردند، و آن ها هم باهوش بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Then, as I looked back at the dark, inscrutable carob tree, I did feel a faint touch of fear.
[ترجمه گوگل]سپس، همانطور که به درخت خرنوب تاریک و نامفهوم نگاه کردم، احساس ترس ضعیفی کردم
[ترجمه ترگمان]سپس، وقتی به آن درخت تیره و مرموز نگاه کردم، احساس ضعیفی از ترس کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dexter glanced at Blanche but she was as inscrutable as usual, diffident but assured.
[ترجمه گوگل]دکستر نگاهی به بلانچ انداخت اما او مثل همیشه غیرقابل درک، متفکر اما مطمئن بود
[ترجمه ترگمان]دکستر به بل انش نگاه کرد اما مثل همیشه مثل همیشه مرموز بود، اما مطمئن نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He stood silent and inscrutable.
[ترجمه گوگل]او ساکت و نامفهوم ایستاد
[ترجمه ترگمان]خاموش و اسرارآمیز ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His inscrutable glance met hers and then his heavy lashes dropped as he released the lacy strap.
[ترجمه گوگل]نگاه نامفهوم او با نگاه او برخورد کرد و پس از رها کردن بند توری، مژه های سنگینش افتادند
[ترجمه ترگمان]نگاه مرموز او با چشمان او مصادف شد و سپس مژگان بلندش را رها کرد، همچنان که تسمه توری را رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He passes away under a cloud, inscrutable at heart, forgotten, unforgiven, and excessively romantic.
[ترجمه گوگل]او در زیر ابری می گذرد، در قلب ناشناخته، فراموش شده، نابخشوده و بیش از حد عاشقانه
[ترجمه ترگمان]زیر ابر سیاهی می رود، در قلب نفوذ می کند، از یاد برده است، فراموشی، فراموشی، و خیلی رمانتیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is a most inscrutable and unmitigated staggerer!
[ترجمه گوگل]این مبهوت ناپذیرترین و بی ابهام است!
[ترجمه ترگمان]این یکی از staggerer و inscrutable است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Inscrutable are the ways of Heaven.
[ترجمه گوگل]راههای بهشتی ناشناخته است
[ترجمه ترگمان]inscrutable راه های بهشت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When Hanson came home he wore the same inscrutable demeanour.
[ترجمه گوگل]وقتی هانسون به خانه آمد، همان رفتار نامفهوم را داشت
[ترجمه ترگمان]هنگامی که \"هنسن\" به خانه آمد همان رفتار مرموز را به خود گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Unlearn your pronunciation if it's inscrutable.
[ترجمه گوگل]اگر تلفظتان غیرقابل درک است، آن را بیاموزید
[ترجمه ترگمان]تلفظ شما اگر ناشناخته باشد تلفظ شما را مختل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She regarded her with a look of inscrutable alarm and terror.
[ترجمه گوگل]او او را با نگاهی ترسناک و ترسناک نگریست
[ترجمه ترگمان]با نگاه نگران و وحشت زده او را می نگریست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرموز (صفت)
mystic, weird, cryptic, enigmatic, secretive, mysterious, orphic, occult, recondite, inscrutable, hinted, unco, unaccountable

نفوذ ناپذیر (صفت)
inscrutable

انگلیسی به انگلیسی

• not easily understood, enigmatic, mysterious; cannot be investigated; impenetrable
someone who is inscrutable does not show what they are really thinking.

پیشنهاد کاربران

ناگشودنی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : inscrutability
✅️ صفت ( adjective ) : inscrutable
✅️ قید ( adverb ) : inscrutably
تو دار و مرموز
Misterious, mystifying, hard to read, impossible
to interprete
You can't tell their thoughts orfeelings
The people who wear their hearts on their sleeves aren't definitly inscrutable.
نامعلوم
دست نایافتنی
غیر قابل درک
ادراک ناپذیر

بپرس