پیشنهادهای Figure (٣,٣٢٩)
Eventually Finally
1 - مذاکره کردن to discuss something formally or strategically in order to reach an agreement ۲ - مسیر دشواری را پیمودن to travel or pass a diffic ...
A highly competitive situation or place Brutal, ruthless, fierce , merciless
Wimp out در رفتن از زیر بار کاری یا مسئولیتی
کمکی helper, aide پشتیبان supportive
کسی خود را پرهیزکارتر و دیندارتر از دیگران می پندارد
تو باغ نبودن
جزء/بخش اصلی چیزی ویژگی/ جزع تفکیک ناپذیر
۱ - To suck up to - با چرب زبانی کسی رو خر کردن و گفتن چیزایی که خوشایندش هست برای جلب توجه و رضایتش - خوش رقصی کردن برای فرد یا گروه خاصی برای نی ...
Flattery
نهایتا، حداکثر، - No later than - The latest acceptable time
این کلمه بار معنایی بسیار مثبتی دارد: • بسیار با اراده و مصمم • سمج ، با انگیزه و خستگی ناپذیر • کسی که برای رسیدن به خواسته یا هدفش منتظر شرلیط یا ...
A pie in the sky - An unrealistic wish - Illusion - Fantasy
۱ - اظهار نظر کردن، وارد بحث شدن Give/add opinion To join a discussion/plan ۲ - وزن کشی کردن در مسابقاتی مانند کشتی، بوکس. .
۱ - سوال و پیچ کردن؟ کسی را وادار به ارائه توضیحات دقیق در مورد تصمیمات یا برنامه های خود کردن، وادار به تبیین موضوع کردن, وادار به ارائه اطلاعات روش ...
Snack, A light meal - 1 2 - to eat a snack 3 - munch
Idiom :In a dispute or competition - نوعی سفسطه، fallacy ؟؟ - Changing the target or goal of a process as an unfair act to gain advantage over t ...
بسیار ناچیز خیلی جزئی خیلی کم/کوچک
متوالی Consecutive
متوالی پیاپی Back - to - back
Regenesis
Unknown Untraveled Undiscovered Unmapped Unexplored
۱ - A very small island ۲ - جزایر لانگرهاوس
Sexual intercourse
فتنه انگیزی To incite people to rebel against the government to overthrow it
Shamelessly Baldly Blatantly
Also: last or final touches Verb: touch up - پرداخت - آخرین تغییرات یا اصلاحات نهائی برای بهبودنتیجه کار - To polish The final improvemen ...
Fox guarding the hen house گله را به دست گرگ سپردن
به خاک افتادن و خوار و زبون شدن در مقابل کسی به پای کسی افتادن التماس کردن لابه کردن یالواریب یاخارماخ ( ترکی ) Grovel Implore
مردد بودن تردید داشتن قادر به تصمیم گیری نبودن Waffle Waver back and forth Hesitate • But I had vacillated for another seven months before ...
ژیگول
To give a new name To christen again
تحمیلی زوری زورکی اجباری Forced Compelled • An enforced companionship • Enforced restrictions • She said with enforced calm
به طور جامعی Thoroughly • an exhaustively researched story
وقتی دو نفر از همون اول آشنایی خوب با هم کنار میان When two people get along well from the very moment of meeting each other • Neda and I really ...
The opposite of fraternity sorority : کلوپ/ انجمن دانشجویی فقط برای زنان Fraternity: کلوپ فقط برای مردان
بسیار تحسین کردن جایگاه والایی در نظر گرفتن
سر به هوا گیج خل و چل کله پوک Scatterbrain Dingbat Eccentric forgetful and unable to concentrate • I'm here to shatter the myth that beauty " ...
فقدان ناشی از مرگ نزدیکان سوگواری/غم از دست دادن عزیز ی The bereaved: شخص سوگوار Bereavement leave: مرخصی فوت بستگان state of loss when someon ...
۱ - منظره Background ۲ - پرده ای که در پشت سن ( stage ) نصب می شود و صحنه های مربوط به نمایش در آن نقاشی شده است.
Heave has to do with the word HEAVY and means to lift HEAVY objects Upheave : ۱ به زور یا با فشار بلند کردن/بلند شدن/کنده شدن یا کندن ۲ - متلاطم کر ...
ندای درون که فرد را وادار به عمل می کند
یادبود تجلیل بزرگداشت Something that marks an event or is intended to honor something by remembering it • commemorative edition of the book
۱ - خیلی حرف زدن و پرت و پلا گفتن - babble - to talk at length over trivial stuff ۲ - مردد بودن، تردید داشتن، این پا و آن پا کردن - To be indeci ...
۱ - این پا و آن پا کردن قادر به تصمیم گیری نبودن مردد یا دودل بودن تردید داشتن - To fail to make up your mind in a critical moment - to be ind ...
۱ - سرنوشت ساز Determining حیاتی vital تعیین کننده deciding ۲ - مصمم، قطعی، محکم Confident, determined firm, resolute • . That was a decisive ...
حادثه/اتفاق/ تصمیم/تغییر برگشت ناپذیر بی بازگشت
To stay on the sidelines در حاشیه بودن حضور فعال نداشتن کناری ایستادن و درگیر ماجرا نشدن • Instead of staying on the sidelines, he jumped into ...
۱ - غیر مرتبط، بی ربط unrelated ۲ - پرت شدن حواس Distract get/throw/put someone off the track ۳ - دور شدن از بحث/هدف straying from the subject/go ...
- نوشته یا کلام انتقادی بسیار تند و شدیدالحن - دانناخ! ( ترکی ) • Some of them happen to relapse into a diatribe a whining or blaming others