تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

اقامه دعوی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

یه مورد/مشکل/نقص/ایراد کوچیک یا یه فردی که اذیت کنه یا کار رو خراب میکنه و ظاهرا اول کار معلوم نیست و وقتی کارها همه تموم شدن تازه به چشم میاد و کل ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ظرفیت سهمیه To take/reach/fill/meat one's quota

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

اندوهناک محزون غم انگیز Desperate Sorrowful Mournful He spoke with a plaintive tone and so many sighs

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

غصب کردن به زور ستاندن He was busy usurping the rights of everyone around him

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

زشت و زننده gruesome, grisly , ugly جلف مخوف ولی در عین حال جذاب ترسناک/ هولناک shocking جزء به جزء و دقیق و گویا graphic • Lurid stories of sex ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

- قریحه ذاتی a natural talent - ذوق flair - مهارت خاص a special skill - استعداد درونی an innate talent - توانایی ذاتی a natural ability - ap ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

توبیخ کردن ملامت کردن سرزنش کردن Dress down Chew out Chide Blame Reproach Reprimand Criticize Call on the carpet call on Scold Rebuke • ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

همان لحظه سر بزنگاه سر موقع درست به موقع در لحظه مقتضی بهترین زمان ممکن At the correct time At the exact moment At the proper time Aches, p ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

( اینجا ) من دستور میدم!! - مسئول امور بودن to be in charge - دستور دادن to give orders - تصمیم گیرنده بودن to take decision in a particular sit ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Also: the least loved بدترین چیز در میان سایر آیتم ها • Your least favorite among a class of things • Worst • The most hated/disliked

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

از خودراضی گستاخ، پررو Stuck - up Snob Arrogant

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاغذ بازی های اداری قوانین دست و پاگیر اداری Unnecessary official rules, regulations, standards, or procedures and excessive adherence to them whi ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

۱ - از سرعت/ شدت/میزان چیزی کاستن Slow down ۲ - محدود کردن، restrict, to place restrictions on، curb ۳ - کوتاه کردن زمان cut short ۴ - خاتمه دادن، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

پر افاده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

آویشن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دوره شدن توسط دیگران وقتی که مورد توجهی و همه تو رو دوره می کنن و دورت جمع میشن To attract a lot of attention and be surrounded by other people • ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

In UK english: potato scrunchies سیب زمینی قلقلی سوخاری Tater: shortened potato tot: small amount of something

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

( More often has a negative connotation ) ۱ - بی مزه، بدون طعم، دوسسوز و یا دادسیز ( به ترکی ) Plain, dull, flavorless، flat ۲ - خوشایند، مطبوع، جا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

۱ - نفوذ و قدرت بویژه در حوزه سیاست Power and influence ۲ - ضربه با مشت ۳ - با مشت زدن ( فعل ) •Governmental and military staff will find all the ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

دقیقا و به طور واضح توضیح دادن و مشخص کردن I can’t put my finger on it but there’s just something about him I don’t like

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

نوعی ماساژ ماهیچه ها . Rolfing can change your alignment and movement patterns and make your body more comfortable

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تمسخرآمیز حرف زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Also: Haste makes waste

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

از جهات مختلف به یک نقطه گرائیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ثابت ( مثل رنگ ثابت مرکب, تاتو، . . . ) unerasable پاک نشدنی unremovable ماندگار ineradicable از یاد نرفتنی unforgettable An indelible first imp ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

شارلاتان بویژه در مورد وکلا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک اصطلاح به زبان Latin که در انگلیسی به ضرب المثل تبدیل شده است. Let the buyer beware از آنجایی که مشتری نسبت به فروشنده اطلاعات کمتری در مورد کال ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

سود کردن To earn profit from an investment

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی مزه دوسسوز، شیت به ترکی Dull Boring Tasteless

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

جریانی که یک شبه مد میشه و تبش همه کس و همه جا رو می گیره و خیلی زود هم فروکش می کنه • Fads fade as fast as they become popular • Hucksters recogni ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱ - فروشنده دوره گرد، یا فروشنده ای که در یک دکه و یا مغاره کوچک خرت و پرت می فروشه ۲ - فروشنده ای که با زور میخواد اجناس کم ارزش رو به زور بفروشه به ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱ - دهنه اسب A headgear used to direct/govern a horse **افسار اسب ( rein ) : بندی که به دهنه بسته می شود a strap attached to bridle

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

نوعی کباب یونانی بسیار شبیه دونر و yeero تلفظ می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

• Noun ۱ - بسیار گران، گزاف extremely expensive, costly ۲ - سراشیب downward • Verb Steep in: ۱ - خیساندن to soak By immersing tea leaves in cold ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - مورد مداقه قرار دادن - موشکافانه تجزیه تحلیل کردن - به دقت بررسی/ آنالیز کردن کردن - زیر ذره بین قرار دادن To consider something in detail to ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بقیه اش رو هم که خودتون می دونین Apparently Ween approached those two guys running the gyros' shop and asked them if they wanted to be in their vide ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Also: car people Car guy/girl کسی که عشق ماشین و هم عشق رانندگی داره A person whose main obsession is cars and anything that is related to them. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جزا تاوان کیفر مجازات Punishment Penalty The act of punishing someone for their wrongdoings

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

از شدت ناراحتی یا درد به خو پیچیدن To writhe in agony

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

بازرسی بدنی توسط پلیس یا در گیت هواپیماها To frisk To touch cloths of someone in search of concealed weapons, drugs, etc

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بازرسی بدنی: Pat down Frisk Manual body search Body captivity search

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

کنار هم قرار دادن دو چیز برای آشکار شدن تفاوتها و مقایسه آن دو To put two objects next to each other for comparision Contemporary fashion is juxt ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱ - نوعی پلیور پشمی یا پنبه ای سنتی ماشین بافت ( نه دستباف ) Knitted clothing with long sleeves made out of wool or cotton ۲ - پیراهن ورزشی A shir ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

۱ - در پس چیزی پنهان کردن ۲ - عبا، شنل They can cloak their malice in devine righteousness and their curses in piety

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Know how درایت کاردانی باشارخ ( ترکی ) آداب معاشرت مهارت های اجتماعی The ability to act smoothly and skillfully in social situations Transmis ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Tower over/above • بلندتر، بهتر، قدرتمندتر یا مهمتر بودن • چربیدن از نظر قدرت/مهارت/توانایی/اهمیت • Dominate This team towers above all other teams ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Prison

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

- افراط/ زیاده روی در خوردن overeating، indulgence in eating or drinking - مقدار بیش از حد از هر چیزی an excessive amount - تهوع ناشی از افراط ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کج خلق bad tempered in a childish way زودرنج peevish, easily irritated , touchy , irritable بچه بد عنق/بداخلاقی a bad - tempered child آدم بزرگی ...