تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تصحیح کردن خوندن و غلط گیری کردن to read and mark the errors Sometimes I forget to proofread, and the words that autocorrect come up with are rea ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مبهوت چیزی بودن غرق در ابهت چیزی شدن I was standing in awe of these cars on display

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

: Also Dust - heap of history Garbage heap of history Trash heap of history زباله دان تاریخ Means that something will discarded and won't exist i ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دست پا چلفتی بودن Clumsy

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

ریز و درشت چم و خم جزئیات Ins and outs

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دارای عضله شدن، بدنسازی، پرورش اندام ، To build defined muscles Get toned Get ripped ?? Fitness

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تپلی A little fat Natural chubsters can have flat abs, . skinny hardgainers can get jacked

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

۱ ) - به حساب چیزی گذاشتن - ربط دادن to link , to attribute - محسوب کردن To consider - قلمداد کردن to regard . I chalked those behaviors up t ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

سرشار از خوشبختی بودن to be extremely prosperous, lucky fortunate or privileged رو دور شانس بودن، مسحور بودن My life seemed charmed

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

۱ - آدم ناخوشایند، کسی که کنار اومدن باهاش سخته، غیر قابل اعتماد، عجیب، غیر عادی، unpleasant, dishonest, hard to deal with, of low character ۲ - اثر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

To zest رنده کردن پوست مرکبات To remove/scrape/cut /grate small pieces of peel of citrus fruits

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

نوعی لباس زیر مردانه A type of men's underwear with an opening in front

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

۱ - به سرعت رفتن یا ترک کردن To go or leave very quickly/ in a hurry/hastily I have to scoot or I will be late to work ۲ - در حالت نشسته سر خوردن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

ور رفتن to mess with انگولک کردن قوددالاماخ to fiddle with

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

بی برنامه همینطوری هر از گاهی جسته گریخته بدون هدف خاصی الکی • I watched television in a desultory kind of way • They spoke instead in a desultor ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

A record of daily activities and and events

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Or rate of pay Wage rate نرخ, میزان دستمزد amount of money received per unit time ?What is my pay rate

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Overtime اضافه کاری Hours worked beyond normally scheduled working hours hours worked up to 40 hours a week

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - برنامه کوتاه طنز که در آن بازیگران ادای موضوعات اجتماعی یا افراد را در می آورند Travesty A short performance in which actors imitate and make fu ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱ - کار درآوردن ادای کسی یا چیزی، مسخره بازی • silly, cheap, humorous imitation • mockery ۲ - هجو، تقلیدتمسخرآمیز برای انتقاد از موضوعی جدی یا شخصی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

قایق پارویی باریک و دراز . این قایق ها دارای بادبان هم بودند که در صورت وجود بادهای موافق استفاده می شدند. ولی عمده نیروی محرکه آنه پاروهایی بودند که ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

گروه زیادی از مردم یا حیوانات یا اشیا A crowded and intensely packed group of people or animals A large number of people together A throng of hal ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ ) صنف، اتحادیه، انجمن، ( اکثرا برای مردان ) . • a group of people who work in the same industry or have similar career • a group of people with so ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱ - Wise to Verb, informal - علم به موضوعی داشتن to have the knowledge of something - مطلع بودن To be informed - آگاه و هوشیار بودن to be con ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱ - فلز پایه ۲ - در گذشته فلزاتی که گران نبوده و به وفور یافت می شدن و سریع اکسیده شده یا زنگ می زدند. برخلاف طلا و نقره Common and inexpensive met ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

بوسیدن و کنار گذاشتن با چیزی خداحافظی کردن چون قبول می کنی که چیزی رو برای همیشه از دست دادی To accept that you are going to lose something or you ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مستحق نیازمند A person who never has any money and people help them out of pity He never wanted to be treated as a charity case

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

۱ - خود هزینه ها و مخارج خود را تامین/پرداخت کردن Pay for one's own expenses earn enough to cover one's costs ۲ - خودت حساب کردن ؛ ) pay for yourse ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

غله ای ( جو، گندم ) که آسیاب می شود : grist A grain that is ground to the flour "The coarse ground corn is called "grits غله ای که در پخت غذا استفا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مشروع legitimate قانونی legal, lawful, licit, by law, by right واقعی، حقیقی، راستین true, actual, genuine in other words : the true owner شایسته، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Swamp Wetland Quicksand البته تفاوتهایی بین آنها وجود دارد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مسائل تفرقه انگیز؟ Issues that causes division among members of a political party

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

۱ - کم کردن to reduce value, price, etc, to remove I'm 25 if I knock half a century off my age ۲ - انداختن چیزی عمدی یا غیر عمدی to cause somethin ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱ - موج بسیار داغ حاصل از انفجار A column of hot air rising above an explosion ۲ - موج یا واکنش تند احساسی که تعداد زیادی از مردم هم سو با هم و بصو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

Also upfront ۱ - رک و رو راست honest, bold and frank, direct, open and straightforward ۲ - از پیش، پیشاپیش, از قبل، پیش پرداخت ( در مسائل مالی ) be ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

گیت تردد که تنها یه نفر در یک زمان می تواند از آن عبور کند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - محل اقامت موقتی a temporary place to stay or live ۲ - اقامت accommodation A fee for board and lodging : هزینه خورد و خوراک و اقامت Airfare an ...

پیشنهاد
١

Also shove down someone's throat ۱ - چپاندن thrust or push forcefully ۲ - کسی را با زور وادار به قبول کردن عقیده ای یا انجام کاری کردن To make som ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

هزینه سفر با هواپیما The fare for/ price of travel - trasportation - trip by plane

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

با در نظر گرفتنِ با احتساب Include Consider To take something into account or consideration Figure something in Traveling overseas is expensive. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به صورت قلپ قلپ A big, fast gulp قلپ قلپ سر کشیدن to take a big slurp of a drink He took a huge/slow/long/another/final swig of his beer

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نوعی سوپ خامه ای غلیظ که سرد سرو می شود. A thick soup made with leek, onion, potato and chicken stock. It's served chilled

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جمع کردن لب و لوچه draw together غنچه کردن لب ها wrinkle Her lips puckered in disappointment at the transparent honesty in my voice

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Idiom چرا معطل شدی؟ چرا دیر کردی؟ کجا موندی؟ کوشی پس؟ هاردا قالدین به!!؟ Used to ask why someone is late ?Means: what is delaying someone

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Hell - bent All - out

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

هم ردیف بودن Rumi is on par with Beethoven, Mozart and Shakespeare

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

۱ - پرتگاه A cliff with an overhanging edge ۲ - مهلکه، موقعیتی که جان آدمی را به خطر می اندازد یا شکست او بسیار محتمل است on the edge of a precipice ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حالت و شکل گردو گولی، حالت تپلی بدن پر داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مفرط، افراطی Excessive بیش از اندازه out of proportion حد way beyond normal limits بسیار زیاد too much /Inordinate desire/love/interest passion/e ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

شکم بارگی شکم پرستی Excessive desire to consume more than that which one requires