follow through

/ˈfɑːloʊˈθruː//ˈfɒləʊθruː/

1- (عملی را) ادامه دادن و به پایان رساندن، به انجام رساندن 2- (تنیس و غیره) پس از زدن توپ نیز به حرکت قوسی راکت ادامه دادن، (ورزش ـ در زدن یا پرتاب گوی یا توپ) ادامه ی حرکت قوسی (حتی پس از زدن یا افکندن توپ)، چیزی را تا اخر دنبال کردن، بانجام رسانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: follow-throughs
(1) تعریف: the act or process of carrying on with an activity or project, esp. to completion.

(2) تعریف: the final part of a stroke, kick, throw, or swing, as of a golf club after the ball has been hit.

جمله های نمونه

1. The leadership has been unwilling to follow through the implications of these ideas.
[ترجمه گوگل]رهبری تمایلی به پیگیری پیامدهای این ایده ها نداشته است
[ترجمه ترگمان]رهبری تمایلی به پیروی از مفاهیم این ایده ها ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He decided to follow through with his original plan.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت به برنامه اولیه خود ادامه دهد
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفت از نقشه اصلی خود پیروی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The store did not follow through with the prosecution.
[ترجمه گوگل]فروشگاه به تعقیب قضایی عمل نکرد
[ترجمه ترگمان]این فروشگاه تحت تعقیب قضایی قرار نگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He makes with the big ideas, but can't follow through on them.
[ترجمه گوگل]او با ایده های بزرگ می سازد، اما نمی تواند آنها را دنبال کند
[ترجمه ترگمان]او با ایده های بزرگ موافق است، اما نمی تواند آن ها را دنبال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The essay started interestingly, but failed to follow through .
[ترجمه گوگل]انشا جالب شروع شد، اما ادامه پیدا نکرد
[ترجمه ترگمان]مقاله به طور جالبی شروع شد، اما نتوانست از آن پیروی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A football passer should follow through after he throws the ball.
[ترجمه گوگل]یک پاسور فوتبال باید پس از پرتاب توپ، از مسیر عبور کند
[ترجمه ترگمان]یک عابر فوتبال بعد از اینکه توپ را پرتاب می کند باید از آن عبور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You need to follow through more on your backhand.
[ترجمه گوگل]شما باید بیشتر در بک هند خود دنبال کنید
[ترجمه ترگمان]تو باید بیشتر از پشت سرت ضربه بزنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Does the firm intend to follow through with this idea?
[ترجمه گوگل]آیا شرکت قصد دارد این ایده را دنبال کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا شرکت قصد دارد این فکر را ادامه دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Loving, distracted, indulgent, my parents would never follow through on threats to ground me.
[ترجمه گوگل]پدر و مادرم دوست داشتنی، حواس پرت، زیاده خواه، هرگز تهدیدهایی را که برای زمین زدن من انجام می دادند، دنبال نمی کردند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرم هرگز با تهدید به من اجازه نمی دادند که با تهدید به من حمله کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Keep your eye on the ball and follow through on your swing. Good!
[ترجمه گوگل]چشم خود را به توپ نگه دارید و تاب خود را دنبال کنید خوب!
[ترجمه ترگمان]حواست به توپ باشه و از through پیروی کنی بسیار خوب!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He said he hopes Clinton will follow through on his pledge to restore aid to legal immigrants in later legislation.
[ترجمه گوگل]او گفت امیدوار است کلینتون به قول خود برای بازگرداندن کمک به مهاجران قانونی در قوانین بعدی عمل کند
[ترجمه ترگمان]او گفت امیدوار است که کلینتون از طریق تعهد خود برای بازگرداندن کمک ها به مهاجران قانونی در قوانین بعدی پیروی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Barium follow through examination showed a normal mucosal pattern in the graft.
[ترجمه گوگل]باریم از طریق بررسی الگوی مخاطی طبیعی در پیوند نشان داد
[ترجمه ترگمان]پس از معاینه، یک الگوی mucosal نرمال در the نشان داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But when he tried to follow through on his outlandish agenda, he usually found himself standing virtually alone.
[ترجمه گوگل]اما زمانی که سعی می کرد برنامه عجیب و غریب خود را دنبال کند، معمولاً خود را تقریباً تنها می دید
[ترجمه ترگمان]اما وقتی سعی کرد که به کاره ای عجیب و غریب خود ادامه دهد، معمولا خود را تنها در آنجا می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Once in the barn, Stewart felt obliged to follow through on the expedition by dramatically expressing undying love for Susan Mary.
[ترجمه گوگل]هنگامی که استوارت وارد انبار شد، احساس کرد موظف است تا با ابراز عشق بی پایان به سوزان مری، اکسپدیشن را دنبال کند
[ترجمه ترگمان]استوارت بعد از این که در طویله بود، احساس کرد که باید با عشق بی پایان خود به سوزان مری در این سفر ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We follow through the six steps enumerated above.
[ترجمه گوگل]ما شش مرحله ذکر شده در بالا را دنبال می کنیم
[ترجمه ترگمان]از شش پله بالا می رویم و به آن اشاره می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• continue in an activity until its conclusion, complete; completion, act of following through
a follow-through is the completion of an action or planned series of actions.
a follow-through is the completion of a movement such as hitting a ball.

پیشنهاد کاربران

دنبال گرفتن
عمل کردن به وعده، تا تهش رفتن، ادامه دادن و پسگیری کردن
You should follow through on what you say you are going to do
باید کاری که میگی می خوای انجامش بدی رو بهش عمل کنی
به ثمر رساندن، به تکامل رساندن، به فرجام رساندن، به اتمام رساندن
عمل کردن به وعده؛
_ کارهایی که برای تکمیل یک طرح یا برنامه انجام می شود.
The budget has to cover not only the main project but the follow - through
بودجه نه تنها باید پروژه اصلی , بلکه مراحل بعدی را نیز پوشش دهد.
follow ( something ) through
To do what needs to be done to complete something
انجام دادن آنچه لازم و نیاز است برای تکمیل کردن چیزی
With the judicial overhaul sidelined, at least for now, they are demanding the prime
...
[مشاهده متن کامل]

minister follow through on promises to quickly pass changes in the draft exemption
He didn't follow through with his promise to help

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/follow-through
مثالی از معنای پیشنهادی دوستان حمید، صالحی، صفاری مقدم، بهلولی، farzam و user
Post - implementation programs to keep the RBI program evergreened lacked long - term follow - through
برای حفظ تداوم برنامه RBI، برنامه های پس از اجرا فاقد پیگیری طولانی مدت بودند.
همت، پشتکار
پیگیری کردن
follow through ( ورزش )
واژه مصوب: پی رفت
تعریف: حفظ موقعیت دست خم لحظه ای پس از رهش، برای بالا بردن میزان دقت
پیگیری
پشتکار لازم
( follow - through ( noun
پایان بخشی، پایان دهی، پایان رسانی، خاتمه بخشی، خاتمه دهی، اتمام، تکمیل
به سرانجام رساندن ( طرح، برنامه، ایده )
To finish doing something completely to the end
دنبال کردن و پیروی کردن
they made a good start at improving prison conditions, but unless there's follow - through, the reforms won't last
ادامه بی وقفه
همراهی کردن ( با ) = ( Follow through ( with
تااخرش میری/تااخر ادامه بده
( عملی را ) ادامه دادن و به پایان رساندن
به انجام رساندن

دنبال کردن و به نتیجه رساندن/بانجام رساندن کاری یا قولی یا عملی
عمل کردن به نقشه، وعده یا قول داده شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس