succor

/ˈsəkər//ˈsəkə/

معنی: کمک، یاری، موجب کمک، کمک برای رهایی از پریشانی، یاری کردن
معانی دیگر: پایمردی، مدد، وسیله کمک، منبع پایمردی، مدد رسان، یاور

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: help or relief given in time of need.
مترادف: aid, assistance, help, relief

- She knew he was wanted by the law, but nonetheless she gave him succor in the form of food and a place to stay.
[ترجمه گوگل] او می‌دانست که قانون او را تحت تعقیب قرار می‌دهد، اما با این وجود به شکل غذا و مکانی برای اقامت به او کمک کرد
[ترجمه ترگمان] او می دانست که او تحت قانون است، اما با این وجود او او را به شکل غذا و مکانی برای ماندن داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: someone or something that provides such aid.
مترادف: aid, assistant, comfort, lifesaver
مشابه: help
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: succors, succoring, succored
• : تعریف: to give help or relief to (someone) in time of need.
مترادف: aid, assist, comfort, help
مشابه: attend, befriend, console, rescue, support

- As he'd lost all his money in gambling, his brother refused to succor him.
[ترجمه گوگل] از آنجایی که او تمام پول خود را در قمار از دست داده بود، برادرش از حمایت او خودداری کرد
[ترجمه ترگمان] همچنان که پول قمار را از دست داده بود، برادرش از کمک کردن به او امتناع ورزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. religion was their only succor
مذهب یگانه یاور آنان بود.

2. they came to our succor
آنان به کمک ما آمدند.

3. He who in adversity would have succor, let him be generous while he rests secure.
[ترجمه گوگل]هر کس در مصیبت یاری کند، در حالی که در امان است، سخاوتمند باشد
[ترجمه ترگمان]کسی که در مصیبت دچار مصیبت خواهد شد، به او اجازه کمک خواهد داد تا در امن و امان بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The speediest succor might avail to the preservation of his life.
[ترجمه گوگل]سریعترین کمک ممکن است برای حفظ جان او مفید باشد
[ترجمه ترگمان]سریع ترین کمکی ممکن است برای حفظ جان او مفید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I imagined myself traveling the world, giving succor wherever there was pain and suffering.
[ترجمه گوگل]خودم را در حال سفر به دنیا تصور می‌کردم و هر جا که درد و رنج بود کمک می‌کردم
[ترجمه ترگمان]خودم را تصور می کردم که در دنیا سفر می کنم و هر جا که درد و رنج وجود داشته باشد کمک خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An other big succor truck is helping.
[ترجمه گوگل]یک کامیون کمک بزرگ دیگر کمک می کند
[ترجمه ترگمان]یه کامیون بزرگ دیگه داره کمک می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He who in adversity would have succor, let him be generous while he rests secure. (Saki, British writer.
[ترجمه گوگل]هر کس در مصیبت یاری کند، در حالی که در امان است، سخاوتمند باشد (ساکی، نویسنده بریتانیایی
[ترجمه ترگمان]او که در بدبختی کمک خواهد کرد، به او اجازه می دهد تا زمانی که مطمئن است بخشنده باشد (Saki، نویسنده انگلیسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At the same time, rural medical succor system is implemented.
[ترجمه گوگل]همزمان، سامانه کمک درمانی روستایی اجرا می شود
[ترجمه ترگمان]در عین حال، سیستم امداد پزشکی روستایی اجرا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I have learned to succor the unfortunate.
[ترجمه گوگل]من یاد گرفته ام که از بدبخت ها حمایت کنم
[ترجمه ترگمان]من یاد گرفته ام که این بدبختی را تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Anchor - Succor in extremity and the Christian symbol of hope.
[ترجمه گوگل]لنگر - کمک در افراط و نماد مسیحی امید
[ترجمه ترگمان]لنگر - Succor در extremity و نماد کریستین امید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He has come hundreds of miles to succor him, when he heard of his friend's misfortune!
[ترجمه گوگل]او صدها مایل آمده است تا او را یاری کند، وقتی خبر بدبختی دوستش را شنید!
[ترجمه ترگمان]صدها مایل برای کمک به او آمده است که از بدبختی دوستش خبر دارد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In two short hours we may look for succor from Webb.
[ترجمه گوگل]در دو ساعت کوتاه ممکن است به دنبال کمک وب باشیم
[ترجمه ترگمان]در عرض دو ساعت کوتاه، ممکن است به دنبال کمک وب باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They were busy providing succor to the injured.
[ترجمه گوگل]آنها مشغول کمک رسانی به مجروحان بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها مشغول تامین کمک به مجروحان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Civil action is the key to the judicial succor for medium - small investors.
[ترجمه گوگل]اقدام مدنی کلید کمک قضایی برای سرمایه گذاران متوسط ​​- کوچک است
[ترجمه ترگمان]اقدام مدنی کلید کمک قضایی برای سرمایه گذاران کوچک و متوسط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was so much in need of succor, so totally alone.
[ترجمه گوگل]او خیلی به کمک نیاز داشت، خیلی تنها بود
[ترجمه ترگمان]خیلی به کمک احتیاج داشت، کاملا تنها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کمک (اسم)
support, accommodation, hand, adjoint, aid, service, help, assistance, helping, helper, assistant, succor, adjutant, subservience, avail, mate, relief, seconder, subserviency, furtherance, helpmeet, succorer

یاری (اسم)
aid, service, help, helping, companionship, adjutancy, succor, synergy

موجب کمک (اسم)
succor, succour

کمک برای رهایی از پریشانی (اسم)
succor, succour

یاری کردن (فعل)
assist, aid, help, succor, bestead, succour

انگلیسی به انگلیسی

• aid, help, assistance
aid, help, assist

پیشنهاد کاربران

مدد، یاری ، دستگیری، استعانت، مساعدت
Assistance/a helping hand/help/support in the
times of hardship or need
When a man begins something by pronouncing God's name, he will enjoy God's support and succour

بپرس