پیشنهاد‌های علیرضا آصفی (٢١٤)

بازدید
٥٨٧
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

برانگیزاننده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مناسب و مساعد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح مست شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح مست شدن

پیشنهاد
٨

اخرین چیزیه که میخوام ( یعنی اصلا نمیخوام )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به قیمت خوب و ارزان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

برده غلام

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اجزا مولفه ها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

معادل این دقیقا در فارسی وجود دارد: روز کسی را ساختن موجب رضایت و خوشحالی کسی شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

با کسی در ارتباط بودن ارتباط گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

سخاوت و کرامت خیرخواهی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Kleenex معنای دستمال کاغذی نمیدهد بلکه یک برند دستمال کاغذی در آمریکاست که به دلیل تکرار و قدرت برند از این کلمه برای دستمال کاغذی استفاده میشود مثل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاری سخت را امتحان کزدم

پیشنهاد
٤

میفهمم چی میگی درکت میکنم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مبادله یر به یر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

تعلل نکن تردید نداشته باش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خیلی سخت روش کار نکن ارزشش رو نداره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

To work very hard at something

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سازمان یافته شدن خود را جمع و جور کردن شروع کردن برای بهتر عمل کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

عملکرد جسمی و فیزیکی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

با اختلافی کم به صورتی که شک برانگیز باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دور ریزنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نگه دارنده تعمیر کننده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دربان ها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

To offer lower prices on something

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Ready to go

پیشنهاد
٣

از چیزی سر در نیاوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تمام تلاش خود را کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

متکبر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دنیای کوچیکیه وقتی یه نفر رو تو جایی که انتظارشو نداری میبینی و سوپرایز میشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

در موقعیت شغلی فروشندگی بودن فروشنده بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اسمت رو متوجه نشدم انتظار داریم از طرف که دوباره اسمشو تکرار کنه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

یه نوشیدنی گرفتن برای نوشیدنی خوردن بیرون رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

همان شکل غیررسمی give me a break هست به معنای بی خیال ، مسخرست، دست بردار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

با بقیه مهمانا گرم گرفتن و قاطی شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اگر اشتباه نکنم برای ماشین به معنی دنده عقب گرفتن باشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اصطلاح خیلی سخت کار کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

از دست دادن یک مهارت یا استعداد

پیشنهاد
٢

علت واقعی چیزی را فهمیدن ته و توی چیزی را در آوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Things are going well Im fine

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اصطلاح تجربه کسب کردن همینطور get under ones belt

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

By far By a long shot Hands down

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

معادل By far Far and away Hands down

پیشنهاد
٤

To be strong competition

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پاجه خواری کردن چابلوسی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

رایگان بدون هزینه اضافی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Charge

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اصطلاحی که در کتاب speak english like an american اومده : کاریه که شده اتفاقیه که افتاده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

به سرعت مشهور شدن ( در جایی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

هم معنی پس دادن پول میده و هم معنای انتقام گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Happy In a good mood

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

طفره رفتن به حاشیه پرداختن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Mean خسیس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Needless to say

پیشنهاد
٠

To try as hard as one can

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

میوه های باغی میوه ها پرورشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Hidden curriculum برنامه درسی پنهان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اعطا کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاملا سوخته شده جزغاله شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

قید: به صورت تعاملی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

عاطل و باطل ( ول گشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

سفارش ندادن پیش غذا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در وضعیت بد قرار داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اذیت کردن کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اینقدر پات در میاد اینقدر برات هزینه داره Cost you

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کشاورزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

شبانی و چوپانی روستایی Pastoral societies جوامع روستایی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اخراج شدن Get canned هم همین معنی رو میده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Accept a difficult reality

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

هر چیز ممکنی، هرچیزی وقتی میخواهیم به یمی از چند امکان اشاره کنیم درحالی که نمیدونیم کدومه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

واکنس حساسیتی ( موجب خارش ، تنگی نفس و . . . می شود )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Quietly In a whisper

پیشنهاد
٤

علف باید به دهنِ بزِ خوش بیاد هرکس یه سلیقه ای داره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در وضعیت بد قرار داشتن

پیشنهاد
٣

اصطلاح : دیوانه کردن کسی به ستوه آوردن کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

To annoy someone very much

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Lucky Fortunate

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

جدی باش واقع بین باش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

گند زدن خراب کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

همون spoil خراب کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اهمیت ندادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

To stay optimistic, hopeful and positive

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

همون آتش نشانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

قبلا بهتر بودم اصطلاح: الان اوضاع بر وفق مراد نیست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

آدم ناامید شخص به هم ریخته از نظر روحی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Completely burn Very overcooked

پیشنهاد
٧

وقتی دیگه به همه چیزی راضی میشی چون حق انتخابی نداری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اصطلاح: برای منم همینو بیارید منم همینو میخوام ( هنگام سفارس غذا )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سود و فایده دو چیز The advantages if two things

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

از رفتار کسی باخبر بودن به کسی درمورد چیزی مشکوک بودن

پیشنهاد
١

اغراق کردن در موضوعی

پیشنهاد
١

همیشه بهونه میاری و مسئولیت/ تقصیر را بر عهده نمیگیری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

To let someone know in advance کسی رو مطلع کردن و با خبر ساختن از قبل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

آن طرف شهر دور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

صفحه تخت ، صفحه مسطح برای تلوزیون و مانیتور به کار میرود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چیزی ( غیرمنتظره ) رخ داده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Im agree

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در حد نو مثل روز اول

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

To call someone on the telephone

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

To reach an agreement به توافق رسیدن قرار داد بستن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Where are you going? کجا میری بیشتر توسط رانندگان تاکسی پرسیده میشود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

سریعتر برون گازش بده گازشو بگیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

When cars slowdown to look at an accident زمانی که تصادفی رخ میده و ماشین ها سرعتشون رو کم میکنند و نگاه میکنند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

( ترافیک ) سنگین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مسیرهای کم استفاده جاده های فرعی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Self awarness

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دوری کردن در امان ماندن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اصطلاح سر در آوردن از چیزی مستعد بودن در انجام کاری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اصطلاح نمیتوان جلوی خودم رو بگیرم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به جاده زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

میان وعده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

مسافری که مدام به راننده تذکر میده و به نوعی دخالت میکنه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

فکر کنم معنی رسمی باشه معنیش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

باغبانی گلکاری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

p. p یا شکل سوم sew Sew:دوختن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اتاق ویژه برای سیگار کشیدن اغلب در هتل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

ارزش صرف تلاش و وقت را داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

حراج ویژه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

برنامه پاداش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

To smell badly of something

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

عذر میخوام Do در اینجا اختیاری است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

کاملا رزرو شده پر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

منتظر ماندن برای اطلاعات بیشتر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

To give someone the latest informationn

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

To accept a ticket پذیرفتن بلیط

پیشنهاد
٠

چیزی که در حقیقت فکر میکنی رو به کسی گفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

هزینه ای که از جیب شخص پرداخت شود نه بیمه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اصطلاح Giving someone a lot of pain درد زیادی به کسی منتقل کردن درد زیادی داشتن Her headache was killing her

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

To hurt someone To bother

پیشنهاد
٣

To look at something quickly نگاه سریع انداختن ( به چیزی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

سر در آوردن از چیزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

دیگه وقتشه فلان کار رو انجام بدی You must be due for an exam

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

قابل پرداخت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

پوشش داده شدن با تامین شدن با پرداخته شدن با

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

شروع به درد کردن درد گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

آسوده خاطر شدن خوشحال شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Sure signs علائم آشکار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

To have a quick look نکاه سری نگاه دزدانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

فارسی: پخش شدن گسترش یافتن شیوع بیماری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Ordinary Common Not unusual معمولی رایج پیش پا افتاده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دوباره سلامت یافتن سرپا شدن

پیشنهاد
٤

دلیل آمدنت چیه بیشتر برای ویزیت دکتر به کار میره به این منظور که دلیل مراجعت به دکتر چیه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آزمون های گویش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کنار کشیدن عقب نشینی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مختل کننده اخلالکر مخرب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

نپسندین رد کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

What can i order for you

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

Free with a purchase For no added fee رایگان بدون هزینه اضافی بعد از پرداخت هزیه اصلی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

به کار گرفتن افسار را در دست گرفتن مهار کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Not so good اصطلاح:آش دهن سوزی نبودن خیلی خوب نبودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

حرفشم نزن خودک پرداخت میکنم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نام نوعی نوشیدنی هست فکر میکنم

پیشنهاد
٩

مایلید وعده غذاییتونو با . . . شروع کنید؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

با یه تیر دو نشون زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

صبر بردباری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

معمار طراح

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

به معنی طراح انتخاب است یعنی کسی که دکور را طراحی میکند مثلا در فروشگاه ها می گوید چگونه دکوری باشد تا مشتری ترغیب برای خرید شود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نام شهری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نام شهری است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نوعی سگ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اصطلاح به معنیه موافقم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

اصطلاح سر چندرغاز با کسی بحث کردن اذیت کردن کسی با مسئولیت گماشتن برای پرداخت هر هزینه یرکوچکی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

لیمو آدم بی عرضه و احمق ماشین قراضه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

مهمان همون guest

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

To share a difference in cost 50 - 50 بین چیزی را گرفتن حدوسط چیزی را گرفتن نه این نه اون نه حرف من نه حرف شما

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

نا امید کننده ضد حال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

Honesty is one of her definig traits صداقت یکی از ویژگی های بارز اوست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Importance اهمیت مهم بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شباهت عین هم بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اصلی . نخستین. ابتدایی Primary school مدرسه ابتدائی My primary intrest is english علاقه اولیه ی من زبان انگلیسی است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کوشش کردن تقلا کردن مبارزه کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

علاوه بر معنای گله معنای قوم و قومی را هم دارد Flok music موسیقی قومی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

در معرض گذاری نمایش ارائه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نام یک شهر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

Very upset خیلی نگران

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Starting to get better

پیشنهاد
٤

To have a lot of problems during a time period

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

جمع کلمه louse به معنی شپش شپش ها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

هم برای دوباره سرپا شدن از بیماری میده و هم دوباره سرپا شدن از لحاظ مالی

پیشنهاد
٤

معنی لغویش میشه از یه تپه کوچک کوه ساختن اصطلاحی که برای مهم نشان دادن امور بی اهمیت استفاده میشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

On the other side of town

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اصطلاح متاسفم شرمندم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Dont worry about it اصطلاح نگرانش نباش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

همون bad luck بدشانسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

To get stopped by the police متوقف شدن توسط پلیس اصطلاح

پیشنهاد
٤

To tell someone bad news اخبار بد به کسی دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

To make a quick stop usually to use the bathroom or to get something to eat

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

A passenger who offers unwanted driving advice

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

اصطلاح پر سرو صدا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

یک برنامه تبلیغاتی برای ترغیب کردن مشتریان به استفاده بیشتر از محصولات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Unwanted mail

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

In general Usually

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

معنای اصطلاحی وقت تلف کردن احمقانه رفتار کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

برداشتن قسمتی از چیزی موفق شدن در کاری بلند شدن هواپیما

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

پیدا شدن چیزی رسیدن سر و کله کسی پیدا شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

To damage

پیشنهاد
٦

اصطلاح بیا تا باهاش مواجه نشدیم نگرانش نباشیم تا چیزی اتفاق نیفتاده فکرش رو نکنیم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Im very surprised by that

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

اصطلاح Spreading Going from one person to another

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Dont count on it. Its unlikely

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Having all appointment taken

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

اصطلاح We had a very nice time

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

To serve oneself

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

To be trown out

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

اصطلاح To accept your offer

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

To put on just a small amount

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اصطلاح To work in a sales position

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اصطلاح من شما رو قبلا دیدم ولی یادم نمیاد کی و کجا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

To get along well with someone

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

To update someone Tell somebody whats been going on

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

To meet , especially by chance

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

A small ift

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

یک اصطلاح شامل چیزی نشدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

To start hurting