پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٤١٦)
● بازیگران ( یک مجموعه یا فیلم یا نمایش ) ● قالب ( البته دوستان توجه کنند که منظور خود محفظه قالب نیست، بلکه اون چیزی هست که حالت دهی شده در ادن قال ...
آبتنی کردن
معنی "اصطبل بان" هم ممکنه بده، در واقع مسئول یک ایستگاه که اون ایستگاه میتونه یه کاروان سرا، اصطبل یا ایستگاه قطار باشه
this is not the case with. . . در مورد . . . صدق نمی کند
کُپُّن، بن
به طور کلی هر رشته یا بندی که با کشیدنش بهم، یک محفظه تنگتر یا بسته میشه، مثلا کش شلوار یا بندی که روی برخی کیسه ها جهت بستن درب کیسه استفاده میشه
یک دست ( در مورد سطوح ) هموار ( در مورد مسیر و راه ) خوش طعم ( در مورد نوشیدنی )
● my nearest and dearest : your family, especially those that you live with or are very involved with اگر بخوایم خودمونی معنیش کنیم بهتره بگیم: " ...
جسور
● دعا say blessing: دعا خواندن ask blessing on sb: دعا کردن برای کسی ● اتفاق خیلی خوب ( که از روی شانس یا رحم پرودگار باشه ) it was a blessing that ...
● گول چیزی را خوردن ( حیله، فریب ) ، در دام چیزی افتادن ● خاطرخواه کسی شدن، به دام عشق کسی افتادن
مخ زدن ( جنس مخالف )
دو نفر رو با هم آشنا کردن ( جنس مخالف )
جور کردن دو نفر ( جنس مخالف ) برای همدیگه، آشنا کردن دو نفر با هم
دو نفر رو برای همدیگه جور کردن
اگه باشه: hool them up آشنا کردن دو نفر ( جنس مخالف ) با هم دیگه، جور کردن یک رابطه آشنایی برای دو نفر
قبراق و سرخال
دل جوان داشتن ( با وجود سن بالا )
قبراق و تردماغ
یه نوع سبک موسیقی هم هست
● always being pleasant مثل رفتار ملایم و خوشایند ● not changing suddenly مثل: آب و هوای یکنواخت
● تصویب یا صادر کردن ● make an issue of sth: مطرح کردن چیزی، مورد بحث قرار دادن چیزی ● موضوع، مساله
محل پارک ( که معمولا در پارکینگها علامتگذاری و خط کشی شدند )
قابل قفل
give something a tug or tug something: ناگهانی و با قدرت کشیدن چیزی ( مثلا زیپ چمدان )
has a lot in its favour: مزیت های زیادی داره
هر ۲۴ ساعت
● تحت تاثیر قرار دادن و وادار کردن به داشتن یک حس خاص در مورد. . . Her sense of humor disposed me to like her. ● dispose of sth /sb از شر چیزی خلا ...
وسایط دیداری
تامین مالی شده، کمک شده ( از نظر مالی )
معارفه ( صحبت و سخنرانی که به منظور آشنایی افراد با شخص یا سیستم خاصی ایراد می شود )
● to change to the other side in a competition or disagreement پیوستن یا هواخواه شدن برای طرف دیگر در یک بحث یا مسابقه ● to make a social visit to a ...
narration: روایت to do narration: روایت گفتن quotation: نقل قول
quotation narration: روایت to do narration: روایت گفتن
پی ( چربی ) خوک اما اگر داشته باشیم: larded with something یعنی پر از چیزی بودن، شامل تعداد یا مقدار فراوانی از چیزی بودن
hoof
شر و شوری، جاهلیت ( اعمال خلافی که در دید عرف غیرقابل قبول است )
● از هم پاچاندن ( گروه، کشور، در کل یک اتحاد رو ) ● از هم پاچاندن ( امید، آرزو، نقشه، . . . ) they teared my hope apart ● در هم دریدن a tiger can t ...
احساسی شدن مترادف: being touched
دوست عزیزمون معنای "تلنگر " رو بسیار عالی گفتن، خیلی معنی ها میشه گفت، مثلا" چیزی که چشماتو وا میکنه"، یا "چیزی که باعث میشه متوجه بشی" اما بهترین تر ...
کسی که سعادت چیزی نصیبش شده، مفتخر
در حالت خودمونی همون "هنگ کردن" معنی میده
به طور خودمونی " هنگ کردن"
● ولو شدن ● منطقه وسیعی را با ساختمان ها در برگرفتن این معنی رو از سایت کمبریج گرفتم، نوشته وقتی هنگام نشستن یا لم دادن، دستا و پاهات به شکل نامنظمی ...
زندگی خانوادگی
● ترک خورده ● مُنگُل، خل وضع
I'm learning towards something یعنی دارم به این نتیجه میرسم که داره باورم میشه که
do a piss - take of somebody ادای کسی رو درآوردن
he let himself go محاوره ای: یارو خودشو ول کرده رسمی: او دیگر به خودش و رفتارش توجه نمیکند
● fly on the wall: همه چیزو بشنوی و ببینی اما جوری رفتار کنی که انگار حواست نیست. I'd love to be a fly on the wall when those two get home ● fly - o ...