پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٤٨٨)

بازدید
٤,٥١٥
پیشنهاد
٤

قرارداد موقتی که به موجب اون شخص برای مدت محدودی جابگزین کسی میشود که به مرخصی بارداری رفته است. sickness cover contract همون بالایی هست فقط به جای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی دین و یا معتقد به ادیانی غیر از مسیحیت، اسلام و یهودیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

That is to say In other words

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

املای درست: Privilege

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نحوه تامین و تدارک غذا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

● sled: سورتمه یا وسیله قابل کشیدن یا هل دادن ● sledge: همون sled هست ولی sledge بریتیشه و sled امریکن ● sleigh : سورتمه یا چیزی که برای حمل توسط حیو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

● sled: سورتمه یا وسیله قابل کشیدن یا هل دادن ● sledge: همون sled هست ولی sledge بریتیشه و sled امریکن ● sleigh : سورتمه یا چیزی که برای حمل توسط حیو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

● sled: سورتمه یا وسیله قابل کشیدن یا هل دادن ● sledge: همون sled هست ولی sledge بریتیشه و sled امریکن ● sleigh : سورتمه یا چیزی که برای حمل توسط حیو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حائز اهمیت بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دانه ( جو ، گندم، برنج، . . . )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سیاست اجرایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

● اداری بازی ( درگیر روندهای اداری و کاغذبازی شدن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

● شن ریزه، سنگ ریزه ● سرسختی ● دندان بهم فشردن ( معمولا از روی تحمل یه شرایط سخت )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

● دارای ناهمواری ملایم مثل سطح دریا به خاطر جزر و مد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

● خوردن به چیزی و برگشت کردن مثل ضربه های زیر قایق موتوری به آب یا توپ بسکتبال هنگام دریبل زنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

● معمولا برای مهمانی و مراسم میگن: cater for we have catered for 35 people.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

● واضح، کانونی ( برای عکس ) ، غیرتار The photos aren't in focus. عکسا تار هستن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

● تفاوت دو یا چند چیز ( جوری که قابل تشخیص بشه این تفاوت و به چشم بیاد ) مثلا وقتی رنگ ها توی یک عکس کنتراست خوبی دارن یعنی کیفیت رنگا و تفاوت قسمت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ostracize از چشم عموم و دیگران انداختن، بایکوت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

hassle

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

● طنین انداختن His voice resonated in the empty church ● درست به نظر رسیدن The thing that I resonated with as a kid was that you always had special ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

hawk

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٨

● آخه قربونتون برم، این ترجمه سایت کمبریج از این واژه هست: having good moral qualities and behaviour کجای این نوشته "با تقوا"، " پرهیزکار"، . . . چر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

talon: ناخنِ چنگال clutch: چنگال ( به طور کلی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

talon: ناخنِ چنگال clutch: چنگال ( به طور کلی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

● put off sth : به تاخیر انداختن چیزی . we put off the celebration ● to be put off: تو ذوق خوردن، زده شدن I was really put off when he explained th ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

● قابل ارزیابی ○ اکثر دوستان عزیزم " ارزیاب کننده" ترجمه کردند که برای این ما واژه evaluator رو داریم، البته حق میدم به عزیزان چون پسوند ive در انته ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

● ( بهترین ) راه پیش رو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

precipitously

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

retention

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

از روی بی توجهی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

toward: امریکن towards: بریتیش هیچ فرقی هم با هم ندارن، اما معنی ها: ● به سوی she stood up and walked toward/towards him. ● نسبت به He is usually v ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

● شست کسی خبردار شدن از چیزی، باخبر شدن از چیزی یا کسی که کار نادرستی داره انجام میده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

دوستان عزیزم، برای جعبه ابزار، لغت tool box رو داریم که مناسب تره، برای tool kit بهتره بگیم "کیف ابزار" یا از این کاور های برزنتی که ابزار ها توش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

● با مثال بهتره: You don't happen to have a cookery workshop, do you? جسارتا ( احیانا ) کارگاه آموزش آشپزی ندارید که، دارید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

most often

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

commuting commute : رفت و آمد کردن به جایی

پیشنهاد
٠

sort out

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حالا چرا اقوام محترم و بعضا نامحترم که همسایه هم هستن اینقدر تلاش میکنن که گیل و گیلک رو بچسبونن به خودشون، عجب پس گیل طبریه؟؟؟!! یا لره!! اون موقع ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

● در واقع همون onshore میشه دوستان لازم به ذکر هستش که بر مبنای دیکشنری کمبریج، این لغت به معنی منطقه ای داخل دریا اما نزدیک به ساحل هست ( نه توی خشک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

● مکمل ● اضافه، اضاف ( مبلغ یا برگه روزنامه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پویا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دویدن اداره کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیمان، معاهده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لبه بلندی یا پل یا هر سازه ای در ارتفاع را بالا می آورند ( با نرده یا میله ) برای محافظت و جلوگیری از پرت شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سکویی که روش می ایستن و کار انجام میدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

● اگر اسم باشد: دسیسه، توطئه ● اگر فعل باشد: شیفته و مجذوب چیزی بودن، هنیشه دنبال چیزی بودن، معمولا هم این شکلی میاد: be intrigued by something/some ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

● اگر منظورتون "درگیر بودن، پر از مشغله بودن" هست: I'm tied up I'm rushed off my feet I have a lot on my plate ● اگر میخواید بگید " وقتم تمومه، دیگه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I'm tied up I'm rushed of my feet I have a lot on my plate

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

be a matter of opinion نسبی و سلیقه ای هست، بسته به نظر هر شخص متفاوته