پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٤٧١)

بازدید
٣,٥٦٥
تاریخ
١٥ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

محیطی دوستان توجه کنن که این واژه صفت هست نه اسم که بخوایم اونو با environment مقایسه کنیم، تو فارسی داریم نور محیط، صدای محیط، شرایط محیطی، همه اینا ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

عادل بر حق

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

اذعان کردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Concurrently

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

To stay current with something

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیشرو

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هر کسی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Make something matter چیزی رو در خور تعریف کردن، چیز خوبی درآوردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نگه داشتن چیزی، به کسی ندادن، گم نکردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عازم سفری شدن

پیشنهاد
٠

To be tied to sth

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چیزی را به کسی رساندن

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

a situation in which you balance two opposing situations or qualities: * There is a trade - off between doing the job . accurately and doing it qui ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

• کجا دیدم شمارو؟! * دررواقع وقتی به کار میره که میدونی یه نفرو قبلا یه جا دیدی اما یادت نمیاد چه زمان و مکانی. “ به جا نمیارم” معادل بدی نیست اما مع ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In case of

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

* تا جای ممکن * به طور کامل All the way to: تاااااااا Owls have feather all the way to their toes. جغدها تا اون انتهای انگشتانشون پر دارند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

* از هم باز شدن Spread out, spread apart

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

• بهره بردن از نتیجه مستقیم کار یا تلاش خود • درو کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

probability

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میانگین: mean میانه: median مد: mode

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میانگین: mean میانه: median مد: mode

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوستان دقت کنن که این فعل رو با “ starve” که به معنی “ گرسنگی کشیدن یا قحطی زده بودن” هستش اشتباه نگیرید.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

معانی دوستان که بسیار عالی و کافی هستش، فقط خواستم عرض کنم این فعل رو با “strive” که به معنی “ کوشیدن و جهد کردن” هستش اشتباه نگیرید چون خودم این مشک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

* انزجار داشتن از To abhor sth • دقت کنید که خرف اضافه نداره

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مذهبی بودن ( دررواقع اهمیت بسیار به دین و مذهب و به جا آوردن مناسک دینی دادن )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

dispense: بیرون دادن، توزیع کردن dispense with sth/sb: استفاده نکردن یا خلاص شدن از چیزی یا کسی که دیگه نیازی بهش نیست

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تداعی شدن و یادآوری یک خاطره خوب یا لحظه شاد در گذشته

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقت، هزینه و انرژی گذاشتن برای اینکه تو یه حرفه اسم و رسمی پیدا کنی ( یه چیز تومایه های " یه کاری دست و پا کردن" اما خوب بازم دقیقا این معنی رونداره )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جناب آقای کوروش شفیعی، در معنای انگلیسیش هم ترجمه خانم عالمی درست هستش، چرا میفرمایید که اشتباهه. این ترجمه دقیق دیکشنری کمبریج: livestock: animals a ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چراغ آویز

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Forum

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مجمع Forums: مجامع

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

• گردهمایی، اجتماع ( وقت که گروهی از مردم همدیگه رو ملاقات میکنن یا یه جا جمع میشن )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ذاتا، به ذات، چیزی که واقعا هست ورای اینکه چطور به نظر میرسه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Mutual, reciprocal

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستان معانی مثل مقاومت، استقامت، تاب آوری و اینها خوب به معنای کلمه خیلی نزدیکه بازم متفاوت ازش هست، تاب آوری و استقامت خوب در واقع قدرت تحمل شمارو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دور از دسترس

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر اسم باشه: * محدوده دسترسی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نادم، نادمانه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

* dwell: سکونت داشتن، زندگی کردن ( از نظر فیزیکی ) * dwell on sth: فکر کردن یا صحبت کردن ( به قولی کلید کردن رو موضوعی ) در مورد چیزی ( مخصوصا چیزی ...

پیشنهاد
٠

family discord

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اختلاف خانوادگی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رمزگشایی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برشمردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشغول چیزی ( کار با چیزی ) بودن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

compasses

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

set square

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

protractor

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

با content اشتباه نگیریدش: * context: 1 ) نوشته یا متنی که برای توضیح عبارتی میاد 2 ) بستر، زمینه *content: 1 ) مفاد، محتوا 2 ) راضی ( کردن ) ، ...