پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٤١٦)
Sulk, go into a sulk
ظرف فلزی ( معمولا حلبی ) برای حمل مایع ( معمولا نفت یا بنزین ) ● مثلا همون ۲۰ لیتری خودمون ولی فلزی
Put the blame on others
Take the blame
کسی که در واقعا گرداننده و حفظ کننده اون صمیمیت و حال خوب تو یه مهمونی هست، محور بودن تو یه مراسم
Impulse On impulse: از روی هوا و هوس، از روی یک میل ناگهانی
● صدق کردن
apply
صدای جیر جیر ( ترمز خودرو یا دوچرخه یا همچین صدایی ) ، صدای جیغ مانند ( درآوردن )
To feel awkward
● به اصطلاح He went to Germany to search about, in quotation marks, " vikings" and find out mre about their lives.
1. رسیدن به کسی یا چیزی که ازش عقبی 2. ملحق شدن 3. وقتی شخصی را ملاقات میکنی ( بدون قرار قبلی ) و در مورد اتفاقاتی که از آخرین باری که یکدیگر رو دیدن ...
پوشش گیاهی انبوه
املای درست: Rumour یا Rumor جفتش درسته، اولی بریتیش، دومی امریکن
● یه زمانی
یخچال فریزر
محوطه و حیاط مزرعه ای ( که توش طویله، باغچهو اینجور چیزا هست و معمولا به زمین های کشاورزی وصله )
خود رو ( وقتی گیاهی در یک منطقه بدون اینکه انسان دخالتی داشته باشه رویش میکنه )
● خشن و ترسناک Ferocious dogs ● بی امان و شدید Ferocios battle
( تاثیر ) خود را نشان دادن
● سالم، سلامت Healthy economy /diet /child ● مثبت Healthy attitude ● اگر در مورد مقدار یا تعداد بود یعنی خیلی زیاد Healthy amount/number of
● عد زوج ● حتی ● هموار، یک دست ● ادامه دار ( با یک کیفیت یا حالت ) ، یه جور
Carcinoma
زیبا جلوه دادن، زیبایی بخشیدن
● Cotton: در انگلیسی به گیاه پنبه میگن و قاعدتا پارچه یا منسوجی که روش اینو نوشته باشه یعنی " از جنس پنبه" ● linen: در انگلیسی به ساقه گیاهی به نام f ...
معنی "فراگیر شدن" چیزی رو هم میده
● تعداد کالری ( بله دقیقا تعداد، نه مقدار، چون کالری قابل شمارشه )
Maternity cover contract قرارداد موقتی که به موجب اون شخص برای مدت محدودی جابگزین کسی میشود که به مرخصی بارداری رفته است. sickness cover contract هم ...
قرارداد موقتی که به موجب اون شخص برای مدت محدودی جابگزین کسی میشود که به مرخصی بارداری رفته است. sickness cover contract همون بالایی هست فقط به جای ...
بی دین و یا معتقد به ادیانی غیر از مسیحیت، اسلام و یهودیت
That is to say In other words
املای درست: Privilege
نحوه تامین و تدارک غذا
● sled: سورتمه یا وسیله قابل کشیدن یا هل دادن ● sledge: همون sled هست ولی sledge بریتیشه و sled امریکن ● sleigh : سورتمه یا چیزی که برای حمل توسط حیو ...
● sled: سورتمه یا وسیله قابل کشیدن یا هل دادن ● sledge: همون sled هست ولی sledge بریتیشه و sled امریکن ● sleigh : سورتمه یا چیزی که برای حمل توسط حیو ...
● sled: سورتمه یا وسیله قابل کشیدن یا هل دادن ● sledge: همون sled هست ولی sledge بریتیشه و sled امریکن ● sleigh : سورتمه یا چیزی که برای حمل توسط حیو ...
حائز اهمیت بودن
دانه ( جو ، گندم، برنج، . . . )
سیاست اجرایی
● اداری بازی ( درگیر روندهای اداری و کاغذبازی شدن )
● شن ریزه، سنگ ریزه ● سرسختی ● دندان بهم فشردن ( معمولا از روی تحمل یه شرایط سخت )
● دارای ناهمواری ملایم مثل سطح دریا به خاطر جزر و مد
● خوردن به چیزی و برگشت کردن مثل ضربه های زیر قایق موتوری به آب یا توپ بسکتبال هنگام دریبل زنی
● معمولا برای مهمانی و مراسم میگن: cater for we have catered for 35 people.
● واضح، کانونی ( برای عکس ) ، غیرتار The photos aren't in focus. عکسا تار هستن.
● تفاوت دو یا چند چیز ( جوری که قابل تشخیص بشه این تفاوت و به چشم بیاد ) مثلا وقتی رنگ ها توی یک عکس کنتراست خوبی دارن یعنی کیفیت رنگا و تفاوت قسمت ...
ostracize از چشم عموم و دیگران انداختن، بایکوت کردن
hassle
● طنین انداختن His voice resonated in the empty church ● درست به نظر رسیدن The thing that I resonated with as a kid was that you always had special ...
hawk