roam

/roʊm//rəʊm/

معنی: سر گردانی، غربت، گشتن، پرسه زدن، گردیدن، سیر کردن
معانی دیگر: ول گشتن، (بی هدف) گشتن، پلکیدن، گشت زدن، تکاپو

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: roams, roaming, roamed
• : تعریف: to proceed or travel without a fixed course or destination; wander.
مترادف: drift, gad, meander, peregrinate, ramble, range, rove, stray, wander
مشابه: bat around, browse, divagate, gallivant, perambulate, stroll, traipse, tramp, travel

- His plan was simply to roam through Europe staying at youth hostels.
[ترجمه گوگل] برنامه او صرفاً این بود که در اروپا پرسه بزند و در خوابگاه های جوانان اقامت کند
[ترجمه ترگمان] نقشه اش این بود که در اروپا پرسه بزند و در hostels جوان اقامت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to wander through or over.
مترادف: ramble, rove, wander
مشابه: perambulate, peregrinate, prowl, stroll, tramp, travel

- Herds of bison roamed the plains.
[ترجمه گوگل] گله های گاومیش کوهان دار در دشت پرسه می زدند
[ترجمه ترگمان] herds هندی در دشت ها پرسه می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We roamed the store in search of bargains.
[ترجمه گوگل] ما در فروشگاه پرسه می زدیم و به دنبال معامله می گشتیم
[ترجمه ترگمان] در جستجوی of در مغازه پرسه می زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: roamer (n.)
• : تعریف: the act of moving or traveling without a fixed course or destination; wandering.
مترادف: meander, rove
مشابه: prowl

جمله های نمونه

1. In the days of the Wild West, outlaws roamed the country.
[ترجمه گوگل]در روزهای غرب وحشی، قانون شکنان در کشور پرسه می زدند
[ترجمه ترگمان]در روزه ای غرب وحشی، سازمان های غیرقانونی در سراسر کشور پرسه می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A variety of animals once roamed our land.
[ترجمه گوگل]روزگاری حیوانات مختلفی در سرزمین ما پرسه می زدند
[ترجمه ترگمان]بعضی از حیوانات یک بار زمین ما را زیر پا می گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The bachelor promised his girlfriend that he would roam no more.
[ترجمه گوگل]مجرد به دوست دخترش قول داد که دیگر پرسه نزند
[ترجمه ترگمان]دانشجو به دوست دخترش قول داد که دیگر پرسه نخواهد زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After the pubs close, gangs of youths roam the city streets.
[ترجمه گوگل]پس از بسته شدن میخانه‌ها، گروه‌هایی از جوانان در خیابان‌های شهر پرسه می‌زنند
[ترجمه ترگمان]بعد از بسته شدن رستوران ها، دسته های جوانان در خیابان های شهر پرسه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. WANDER The sheep are allowed to roam freely on this land.
[ترجمه گوگل]WANDER گوسفندان اجازه دارند آزادانه در این سرزمین پرسه بزنند
[ترجمه ترگمان]به گوسفندها اجازه می دهند آزادانه در این سرزمین پرسه بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He used to roam the streets for hours on end.
[ترجمه ح.ا] اون عادت داشت مدت زیادی رو تو خیابونا پرسه بزنه.
|
[ترجمه گوگل]او ساعت ها در خیابان ها پرسه می زد
[ترجمه ترگمان]ساعت ها در خیابان ها پرسه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I like to roam around the fields.
[ترجمه پیمان] من دوست دارم اطراف زمین ها پرسه بزنم.
|
[ترجمه گوگل]من دوست دارم در اطراف مزارع پرسه بزنم
[ترجمه ترگمان]دوست دارم اطراف مزرعه پرسه بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The animals were allowed to roam free.
[ترجمه shahab] به حیوانات اجازه داده شده که آزاد بچرخند
|
[ترجمه گوگل]به حیوانات اجازه داده شد آزادانه پرسه بزنند
[ترجمه ترگمان]به حیوانات اجازه داده شد که آزادانه پرسه بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The dogs are allowed to roam around.
[ترجمه گوگل]سگ ها اجازه دارند در اطراف پرسه بزنند
[ترجمه ترگمان]سگ ها اجازه دارند که در اطراف پرسه بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Reindeer roam the tundra in large herds.
[ترجمه گوگل]گوزن های شمالی در گله های بزرگ در تاندرا پرسه می زنند
[ترجمه ترگمان]گوزن شمالی در the و گله های بزرگ پرسه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Teenage louts roam the streets at night.
[ترجمه گوگل]لوت های نوجوان شب ها در خیابان ها پرسه می زنند
[ترجمه ترگمان]louts جوان شب در خیابان ها پرسه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Groups of hunters and gatherers used to roam Europe.
[ترجمه گوگل]گروهی از شکارچیان و گردآورندگان در اروپا پرسه می زدند
[ترجمه ترگمان]گروهی از شکارچیان و gatherers که برای گردش در اروپا به کار می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He let his eyes roam round the scene.
[ترجمه گوگل]اجازه داد چشمانش دور صحنه پرسه بزند
[ترجمه ترگمان]نگاهش را به اطراف صحنه دوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hundreds of dogs roam free on the streets.
[ترجمه گوگل]صدها سگ آزادانه در خیابان ها پرسه می زنند
[ترجمه ترگمان]صدها سگ در خیابان ها پرسه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Chickens and geese roam freely in the back yard.
[ترجمه گوگل]جوجه ها و غازها آزادانه در حیاط پشتی پرسه می زنند
[ترجمه ترگمان]جوجه ها و غازها آزادانه در حیاط پشتی پرسه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Ramblers are calling for the right to roam to be made law.
[ترجمه گوگل]رامبلی ها خواستار قانونی شدن حق پرسه زدن هستند
[ترجمه ترگمان]ramblers خواهان حق پرسه زدن در قانون هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Bobcats roam wild in the mountains.
[ترجمه گوگل]بابکت ها وحشی در کوه ها پرسه می زنند
[ترجمه ترگمان]bobcats در کوه ها پرسه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. You shouldn't let your children roam the streets .
[ترجمه گوگل]شما نباید اجازه دهید فرزندانتان در خیابان ها پرسه بزنند
[ترجمه ترگمان]نباید اجازه بدی بچه هات توی خیابون پرسه بزنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرگردانی (اسم)
straying, ramble, quandary, vagrancy, divagation, roam, wandering state

غربت (اسم)
roam, foreign country, roving

گشتن (فعل)
go, turn, grow, search, roll, trundle, roam, swirl, goggle, troll

پرسه زدن (فعل)
moon, ramble, prog, rove, roam, loaf, saunter, knock about, prowl, loiter about, potter

گردیدن (فعل)
revolve, roam, swirl

سیر کردن (فعل)
satiate, feed, fill, go, move, travel, walk, tour, sate, glut, rotate, revolve, cloy, roam, give to eat, saturate

تخصصی

[کامپیوتر] سیر کردن ؛ گشتن

انگلیسی به انگلیسی

• travel about aimlessly, wander, drift, rove
if you roam an area or roam around it, you wander around it without having a particular purpose.

پیشنهاد کاربران

roam 2 ( v ) = ( of the eyes or hands ) to move slowly over every part of sth sb, e. g. Her eyes roamed the room. His gaze roamed over her.
roam
roam 1 ( v ) ( roʊm ) =to walk or travel around an area without any definite aim or direction, e. g. The sheep are allowed to roam freely on this land.
roam
پرسه زدن
ول گردی کردن
چریدن
گشت و گذار
An Huge reptile with 56ft body roamed the seas of what is now Nevada 256million years ago
ی خزنده خیلی بزرگ اندازه 56فوت زندگی می کرده در دریای نودای کنونی در 256میلیون سال پیش
travel around
پرسه زدن
جولان زدن
( درمورد ذهن یا فکر ) : ذهن را آزاد گذاشتن، فکر را رها کردن، به چیز خاصی فکر نکردن
( of a person's mind or thoughts )
drift along without dwelling on anything in particular.
"he let his mind roam as he walked"
در مورد حیوانات و انسان: ازادانه در جایی چرخیدن و پرسه زدن
در مورد چشم: one's eyes roam over sth با چشم چیزی را برانداز کردن
در مورد موبایل: حالت رومینگ ، که اشاره به فعال شده خط در کشوری به جز کشور مبدا باشد ، دارد
پرسه زدن
رومینگ تلفن همراه
( با چشم ) برانداز کردن همه قسمت های یک شخص یا چیز
پرسه زدن, گشت و گذار حیوانات
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس