پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٤١٦)

بازدید
٣,٠٧٤
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ضروریات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

● تیم یا وسیله دو نفره ● دوچرخه دو نفره ○ این واژه اسم است، نه صفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به شکل معنی داری، به طور قابل توجهی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دو تا معنی داری که خودتون با توجه به جمله باید متوجه بشین و اونقدری فرق داره معنی هاشون که راحت بتونید تشخیص بدین: ● مربوط به ، در ارتباط با ● به ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یعنی بره ( ادامه بده ) تااااااااا. . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

to like the sound of something: حال کردن یا خوشحال شدن در مورد چیزی که میشنوی

پیشنهاد
١

حال کردن یا خوشحال شدن در مورد چیزی که میشنوی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

● پول، غذا و در واقع شرایطی که در اون با برآورده شدن اون نیاز ها میتونید زنده بمونید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فضای مجزا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دارای تخفیف یا قیمت پایین ( برای گروه خاص )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

● آشفته کسی یا چیزی شدن ( به قول معروف "دامن از دست برفتن" در ادبیات فارسی، در واقع بار مثبت دارد ) ● به فنا رفتن، از بین رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

● قشقرق make a fuss: قشقرق به پا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بگردی دنبال. . . ( انجام کاری یا ترتیب دادن چیزی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

● tamper with something: دستکاری و انگولک چیزی بدون اینکه دانش استفاده یا کار با اون چیز رو داشته باشی ● tamper with somebody: تحت تاثیر قرار دادن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

● گاو نر بالغ، گاو نر اخته ( در زبان گیلکی و منشا این واژه نیز کاملا از زبان گیلکی برگرفته شده. در زبان گیلکی: گاو نر بالغ: ورزا گاو نر جوان: کرام ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

● راه انداختن، به کار انداختن چیزی اگر گفت: get something working یعنی تعمیر یا راه انداختن چیزی که قبلا باهاش کار کردی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعمیر یا راه انداختن چیزی که قبلا باهاش کار کردی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قدرت و اختیار را دست کسی دادن، قدرت و اختیار در دست کسی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

شیک و پیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Up front: پیش پیش، به صورت پیش پرداخت Upfront: صریح و رک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طرف واژه نامه های آخر کتابا رو ( هر کتابی که دم دستش بوده ) گذاشته جلوش و هی از اون کپی پیست کرده اینجا، فقط برا اینکه تعداد واژگانشو افزایش بده!! ام ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

از صفت sound و به معنی ● صحیح و سالمتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تکثیر کردن ( گیاه ) ، انتشار دادن ( دروغ، نظر، باور. . . )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

( این مبلغ ) در میاد برات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در اومدن ( بالغ بر قیمتی شدن ) ● it comes out at 46 dollars per week. این در میاد هفته ای ۴۶ دلار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شُرشُر کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بزرگراه های چند طبقه ( روی هم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهم و مفید بودن، ارزش داشتن Be of no value: بی فایده بودن، ارزش خاصی نداشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مطالبه خسارت از بیمه ( همون استفاده از بیمه ماشین )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یکی از معانی: روزی ، معیشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٨

با توجه به اینکه . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

زهرا خانم، " لغو کردن" مربوط به scrap هستش، اِسکِرَپ Scrape: اِسکِرِیپ خراشیدن تو هچل افتادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

American: familiarize British: familiarise

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اگر با شغلی بیاد به عنوان "کمکی" معنی خواهد داد، Kitchen hand : کمک آشپز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کمک آشپز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حد و مرز برای چیزی مشخص کردن ( قائل شدن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قسمت بیرون زده دودکش آجری از سقف خانه، بدنه بیرون زده دودکش از سقف ( البته نه دودکش حلبی یا سیمانی مربوط به بخاری، بلکه بیشتر منظور شومینه است )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حساب سپرده که ازش سود میگیری و معمولا هم برای مدت طولانی پولت تو بانک میمونه و مثل حساب جاری نیست که هر وقت بخوای بتونی پولتو ورداری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

جان دوباره ( گرفتن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ترابری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

● تمهیدات ● آذوقه و مایحتاج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کوچ نشین کوچ نشینی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Be credited to sth: به حساب چیزی گذاشته شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

با توجه به ( وجود ) . . . ، با در نظر گرفتن . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Hit on something: چیزی به ذهن خطور کردن، چیزی به ذهن رسیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فهم و قبول چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مفاد ( مربوط به قرارداد ها یا توافقات )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اگر صفت باشد: همیشگی اگر اسم باشد: گیاهی که چندین سال عمر میکند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

a part of a town that is next to an area of water such as a river or the sea

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

فشردگی