پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٨٠)

بازدید
٢,٥٤١
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

Confrontation

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

نزاع، بگو مگو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Disperse

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Lay people Ordinary people

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● مواجه شدن به منظور حل موضوعی ● تکل ( کردن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

● آستانه، حد ( مربوط به آغاز چیزی ) ● محدوده قبل از ورودی یک ساختمان یا اتاق ( مثلا آستانه در )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اگر رکود اقتصادی منظور باشد : Downturn

پیشنهاد
٠

Used to درسته خانم اکبرپور، البته میتونیم بگیم: I was a teacher back then.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شعله، زبانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● زبانه کشیدن ( آتش ) ● گشاد شدن، عریض شدن ● بدتر شدن ( درد، خشم، . . . )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاملاً و فقط، تنها و تنها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بعدا به معنی خداحافظ ( مثل پشت تلفن از کسی خوشت نمیاد و نمیخوای حرف بزنی یا وقت نداری میگی بعداً. . . . . )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مدت طولانی بعدش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

تصور میشود که. . . ، اینطور گفته میشود که. . . ،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

●نگارک، آیکون در کامپیوتر ● سمبل، مظهر، نماد ● نگاره و نقش مقدس از فردی ( معمولا بر ردی چوب ) که در مذهب ارتدکس مرسوم است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوزنده ( نقش بر روی پارچه )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

● هم وطن ● مردم روستای، افراد غیرشهری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

روی هم بافته شده، داری لایه های مختلف پارچه روی هم که بهم کوک خوردن و یا دوخته شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گرم و پذیرا بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

با وجدان بودن در عمل، وظیفه شناسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● ناز نازی بار آوردن، به طور ویژه با کسی رفتار کردن ● حال دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

یک مباحثه در مورد اینکه رفتار، کردار و شخصیت افراد مربوط به ذات آنهاست یا نحوه پرورش آنها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

● داشتن سلاح یا وسیله ای به نحوی که گویی قصد استفاده از آن را داری ( مثلا دیدین بچه ها یه چیزی میگیرن دستشون و وانمود میکنن که میخوان پرت کنن سمت یکی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

یک دنده و یک رای

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

ظلم و تبعیض

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

حق انسانی، حقی که هر شخص به واسطه سطح خانوادگی یا شرایط خانوادگی برای خود قائل است. ♤ به هیچ عنوان "حق ذاتی" نیست، اتفاقا کاملا منشا بیرونی داره نه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

اصلا این واژه صفت نیست ( اونجور که خود آبادیس ترجمه کرده ) ، بلکه اسم است، به صورت جمع هم نوشته میشه یعنی: Musings به معنی: افکار، بینش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

افکار، بینش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Twice as long: دو برابرش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● شروع به انجام کاری کردن، دست به کار شدن ● به جون کسی افتادن، حمله کردن به کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

● پرت کردن ( یه چیز سبک مثل سکه ) ● وول خوردن، اینور اونود جنبیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● وادار کردن ● برانگیختن ( یک احساس یا عکس العمل شدید )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

نگاه سریع و همراه با کنجکاوی که معمولا به صورت محرمانه و زیرچشمی صورت میگیرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تاثیر بد گذاشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

● باز کردن ( فهم و توضیح ) یک مساله ● گره گشودن ● از هم پاشیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بعدش چی؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

درباره چیزی خوب فکر کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بهتره بگیم. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

به عنوان یک مقایسه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● بوم نقاشی ● پارچه ضخیم، برزنت ● canvas opinions: یعنی متوجه بشید که ( در مورد موضوعی ) چی فکر میکنن To find out what sb thinks of a particular issue

پیشنهاد
٣

خوب از آب درنیامد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

پول جمع کردن ( از عمل یا رویدادی ) ، باعث درامدزایی شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

● نونوار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

● نونوار کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

دستگاه خودکار فروش جنس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

●بهبود بخشیدن و بهتر کردن ( عملی که همین الان هم توش خوبی ) ● تیز کردن، صیقل دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

● مربوط به همه ● از همه لحاظ، همه جوره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

معنی این واژه "چک بی محل" نیست دوستان عزیزم، بلکه پولی هست که شما به صورت عرف حق دارید بیش از موجودیتون از بانک دریافت کنید یا خرج کنید به عنوان وام، ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در واقع، به طور واقع

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

● قفسه نگهداری چیزی ( البته نه حتما شبیه قفسه! ) ، در واقع بهترین معنی "جا" هست. Spice rack: جا ادویه ای Clothes rack: جا لباسی Plate rack: قفسه نگه ...