پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٨٠)
● خنک، خنک کردن ● ریلکس کردن ● هراس، بیم انداختن به جان کسی
● معتبر ● قاطع، مقتدرانه
به روشی گویند ه در آن به جای فعل سعی کنیم بیشتر از عبارات اسمی برای بیان و توصیف چیزی استفاده کنیم .
صفت: ● دردناک ● غمگین و عصبی اسم: ● التهاب دردناک ( به خاطر زخم یا عفونت )
● آزردگی، اذیت ( روحی ) ● التهاب ( جسمی، مثلا روی پوس یا در گلو )
● جزیی، ناچیز ( مبلغ ) ● صوری ● غیرواقعی ● نامی ، اسمی
مربوط به روده
سازماندهی مجدد کردن
● Reflect on something: فکر کردن، تامل کردن در مورد چیزی ● something/somebody reflects on somebody : چیزی یا کسی شما را متاثر کند ( با بار منفی ) ، ...
■ در مورد انسان: knock sb down ● هل دادن کسی ( جوری که زمین بخوره ) ● با وسیله نقلیه به کسی زدن، تصادف کردن ■ در مورد اشیاء:knock sth down ● فرو ری ...
دارای منابع کافی مالی، به خوبی ساپورت شده از نظر مالی
به صورت متمادی
معنیش رو که اکثر دوستان میدونن با این همه ترجمه، فقط ●در جمله ها دقت کنید که آیا حرف اضافه down مال خود فعل هست یا نه، چون خیلی جاها برای خود فعل نیس ...
● طنین ( صدا ) ● تشدید ( در علوم مهندسی ) ● بازآوایی ● ارزش و معنای خاص چیزی
● رسیدن، دست یافتن Come to this conclusion that. . .
تعداد زیاد، فراوان
مقایسه ( تشابهات )
قدم های ( سرعت ) حساب شده
● تاکتیکی، راهبردی ● عملیاتی، نظامی ● کوتاه برد ( برای موشک و سلاح )
●Predominately و predominantly هر دو هم معنی اند و معنی " به صورت غالب" یا " به صورت عمده" میدن، عاماااا: ■ Predomoniate: فعل و به معنی قسمت غالب چی ...
به صورت توامان
● استفاده لازم را بردن ( از چیزی، مثل انرژی، پول، مغز ) ● وارد کردن ( مثلا پسورد برای وارد شدن به سایت ) ■ دوستان معنی تلنگر زدن برای این واژه ترج ...
سالخورده، مسن Ageing: بریتیش Aging: امریکن
● وضع کردن ( قانون ) ● به زمین نهادن ( سلاح ) ● دادن جان ( در راه کسی یا چیزی ) ● نگه داشتن ( شراب برای استفاده در آینده ) ● ضبط کردن ( موزیک یا ...
همون طور هم. . .
همون جوری که. . .
● بهره بردن ( هم میتونه بار منفی داشته باشه مثل "سود جویی" یا "سو استفاده کردن" ، و هم بار مثبت مثل " نهایت استفاده را از چیزی بردن" )
از نظر ذهنی کارا
● تحلیل بردن
● تاثیر ( ترجمه "پیامد" برای این واژه بار منفی ایجاد میکند که در واقع این بار را ندارد، پس بهتر است از ترجمه "تاثیر" یا "نتیجه حاصله" برای آن استفاده ...
● تلو خوردن، از دست دادن تعادل ( هنگام راه رفتن ) ● تته پته کردن ( هنگام صحبت یا سخنرانی ) ■ اگر با حرف اضافه across یا upon بیاد معنی " برخوردن ب ...
●یک بار. . . مثلا: یک بار داشتم فلان کارو میکردم که. . .
● مطمعن ● قطعی ● برخی، بعضی
● خلاصه چیزی ( اسم ) ● کوتاه، مختصر ( صفت ) ● اطلاع رسانی کردن ( فعل )
به نسبت دو به یک
کالاهای اساسی
Call a meeting/strike/election ●یعنی ترتیب دادن یک جلسه/ حمله/ انتخابات
محدوده های گسترده که توسط یخ ضخیم پوشیده شده اند ( در نواحی قطبی )
با یک جور حسِ . . .
گردش خون، جریان خون
در خلوت
بیشتر، فراتر، افزون تر
پیشرو و پیشگام بودن در چیزی
● خواسته ، تقاضا ● فشار ( از نظر ذهنی و روانی )
این واژه صفت هستش، نه قید، پس دقت کنید که ترجمه "به تنهایی" اصلا براش درست نیست، معنیش هم همونجوری که اکثر دوستان اینجا فرمودن " تنها، بی کس، غریب" ه ...
طرفی که میاد ترجمه شما رو دوستان رو میخونه اگر اون قدر زبانش خوب بود که جملات شما رو متوجه بشه مطمعنا برای واژه ای مثل mammal به مشکل نمیخورد که بیاد ...
دلیلی نداره که. . . ، . . . که چی بشه
● با این وجود، به این همه ● هر مقدار که، هر میزان که ( اهمیتی ندارد چه مقدار باشد )
● اعطاء کردن ● پذیرفتن ( پذیرفتن حرف کسی وسط بحث، در واقع نپذیرفتی اما میگی: I grant you, but. . . قبول، درسته اما. . . ● کمک مالی از طرف دولت ( ن ...
به سبب، به خاطر