پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٥٠٧)
صفت: Bipedal: دوپا اسم: Biped: موجود دوپا
● گسترده، حجیم ( صفت ) ● توده، انبوهی ( اسم )
● اشتباه رفتن یا بردن ● چیزی را در محل اشتباه یا نامناسب به کار بردن ( صرف کردن )
منطقه امن، جایی که دیگر مشکل و شرایط بد قبلی وجود ندارد
مزیت دادن، برتری بخشیدن
مزیت دادن، برتری بخشیدن
● پراندن، پرتاب شدن ● با عصبانیت گفتن ● کاری یا حرکتی رو خیلی سریع و با قدرت انجام دادن یا اتفاق افتادن ( مثل کوبیده شدن در به وسیله باد ) ● لذت یا ...
● به آتش فشانی میگن که حداقل یکبار یک فوران با دامنه مشخص ( بیش تر از ۱۰۰۰ کیلومتر مکعب موادآتش فشانی ) از خودش در وکرده باشه.
● از نظر اندازه □ دوستان، الان دو نفر ، دو تا ترجمه نامربوط گذاشتن برا این واژه، بابا خوب یه سرچ کنید ، تو دو تا سایت انگلیسی بگردین، دو تا دیکشنری ...
بازماندگان
نه اونقدرا . . .
برای مدت زمان ( یا مقدار ) بیشتری
● بر روی، به داخل ● درباره. . . ، در مورد . . .
طرز فکر
تحلیل کر ن، تدبیر کر ن برای رسیدن به نتیجه
● قسمتی از چیزی را برداشتن، قسمتی از چیزی را مصرف کردن ( که در نتیجه اون چیز کمتر یا کوچکتر پیشه )
در معنای "پول نزول" هم به کار میره
دوستان گوزن گوزنه، آهو هم آهو، جفتشونم نرهاشون شاخ دارن و ماده ها ندارن ( البته به غیر از موارد استثنایی ) Deer هم میشه گوزن ( ها ) ، آره بلامیسر
گاومیش کوهان دار ● با بوفالو فرق داره، در ظاهر از بوفالو تنومندتر به نظر میاد ولی شاخ هاش از بوفالو کوتاه تره ( شاخ بوفالو کج و بلنده )
نقش برجسته
صفت: آئینی اسم: مراسم آئینی، تشریفات مرسوم
زرق و برق دادن، جذاب کردن، بهتر نشان دادن ( نسبت به آن چیزی که واقعا هست )
the state of being international
● نوعی سبک هنری که در آن از مواد کم و رنگ های موجود استفاده می شود و دارای اشکال و طرح های ساده است ● کسی یا گروهی که از خود فعالیت و درگیری کمتری در ...
پرخواننده، دارای طرفداران بسیار
Call for someone: رفتن جایی و کسی رو ورداشتن Call for something: طلبیدن، ایجاب کردن
مجموعه ای از شرایط تجاری و محیط دادو ستد، بازار
● نهاد، موسسه ● رسم متداول، عرف
● قوت گرفتن ● نهادینه شدن
در منزل، خانگی
● عقب افتاده ● به پشت
● به قطعات خیلی ریز ● با ظرافت ● به دقت
در هم آمیختگی نامنظم چیزها، توده
a piece of electronic equipment that connects computer networks to each other, and sends information between networks روتر یا مسیریاب، دستگاهی است ک ...
● قراره که ( اینجوری باشه یا کتری رو انجام بده )
Colander
● دارای نتیجه معکوس ( نسبت به آنچه میخواستی یا انتظار داشتی )
● باقی مانده و پابرجا به مدت طولانی مثل عقیده و باور "قدیمی"
بر خلاف نظر آقای امیرمحمد ما اصلا consule نداریم، بلکه همین console هست و به معانی: ●1. دلگرمی دادن، تسلی دادن ● 2. کنسول ( بازی ) ، در واقع وسیله ا ...
دنبال کسی راه افتادن
همان طور که انتظار می رفت. . .
رقابت تنگانگ، رقابت نزدیک
● نگران کننده, اظطراب آور ●تغییر دهنده، عامل تغییر سریع و غیرمنتظره
● مشتی ( تعدادی ) از چیزی ● شر و شور ( نه صرفا بچه )
● اندازه گیری کردن، وسیله اندازه گیری ● سنجیدن، برانداز کردن
● ساکن، راکد ● بی روح، بی جان ● خنثی، واکنش ناپذیر
مشابه
کد گذاری ( نام گذاری ) شده
علم داروسازی
فقط همراه با نسخه ( قابل تهیه است ) ، مثل مرفین