پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٨١)

بازدید
٢,٥٥٥
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

● آروم گرفتن ● سروسامون گرفتن ● اگر با حرف اضافه to بیاد یعنی: تمام توجه خود را به چیزی اختصاص دادن، تمام هم و غم شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

● کارامد، شدنی ● رویش پذیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● اگر . . . چی؟ ( مثلا اگر اینجور بشه چی؟ ) ، چکار کنیم اگه. . . ● چی میشه اگه. . . ، چطوره که. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوش به حالت/ خدا شانس بده/ ای ول بابا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مکتوب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

قابل توجه. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

قیمت بسیار نازل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Fraction of the price قیمت بسیار نازل

پیشنهاد
٠

حواسم بود ( بوده )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

معنای "مراقبت کردن" بسیار قدیمی هست در ادبیات انگلیسی، اما در مورد "گرایش داشتن"، دقت کنید که حتما اینطور نیست فلان کس مایله، یا فلان چیز مایله که او ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

همون مینی بوس های خودمون در اصطلاح میگن PLBs

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

سیستم حمل نقل زیر زمینی ( شامل مترو و هر چیزی که زیر یک شهر در رفت آمد است )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به شخمم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

زیاده روی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ع ن دماغ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

اگر go too far باشه یعنی: زیاده روی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به تته پته افتادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Steady

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

● به نسبت ● قابل مقایسه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

زدودن ( با کشیدن چیزی بروی سطح مربوطه )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

● با اضطراب منتظر شنیدن خبری بودن ● سخت کار کردن ( روی چیزی ) ، سخت تمرین کردن ● عرق ریختن به منظور رهایی از بیماری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● قرار گذاشتن، بیرون رفتن ( اگر بعد از date اسم شخص یا ضمیری بلشه ) ● قدمت داشتن ( اگر بعد از date, حرف اضافه from و یک تاریخ مشخص ذکر شده باشه ) مث ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

ایده، نظریه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● همون. . . ( تاریخ ذکر شده ) مثلا: as long ago as 1850. . . همون سال ۱۸۵۰. . . As long ago as July they had visited each other. همون جولای اینها ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

● انجام دادن ● رفتار ( کردن ) ● هدایت کردن ( رسانایی داشتن ) ■ نحوه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Have said something to give it away گفته که یه چیزی گفته باشه ( همینجوری )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

● یه جایی، یه زمانی ( منظور از این به بعد هست ) ● از جهتی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

● احمق، نادان ● گول زدن، سر کار گذاشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

● انجام دادن ● مشغول انجام کاری شدن ● تغییر جهت کشتی دقیقا خلاف جهت حرکت ( بریتیش )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Ancient times

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

همون "اوف" یا "هوف" خودمون

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

توپیدن، تشر زدن، سرکوفت زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

توپیدن، تشر زدن، سرکوفت زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

● مبهوت کننده، غیرقابل توصیف ● چشمگیر، هنگفت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

نگاه کردن به چیزی یا کسی به عنوان. . . ، در نظر گرفتن کسی یا چیزی به عنوان. . . مثلا: Look upon Meysam, have you ever seen such a untidy person? می ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در مرخصی استعلاجی بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

تلطیف کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

قطعیت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

● خبررسان ● از وقوع چیزی خبر دادن ● نویدبخش چیزی بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

● بردن، ناپدید کردن ● برداشتن، منها کردن ( ارقام ) ● برداشت کردن ( از یه مطلب یا سخنرانی ) ● پول درآوردن، پول به جیب زدن از چیزی ■ این عبارت وقتی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سست تر شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

حالا. . . . پیشکش چه برسه به . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قد معقول و خوبی داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مردن، زیر خاک بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دور همی به منظور پیاده روی در مکان مشخص

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

الزاما کوله مخصوص کوهنوردی نیست، همون "کوله پشتی" بهترین ترجمه برای این کلمه هستش بریتیش: rucksack امریکن: backpack در ضمن ruck رو با rock که معنی ص ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

چند و چون، زیر و بم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

چطور ممکنه؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

● Be orientated: معطوف به چیزی شدن، جهت گرفتن به سمتی ●. . . orientate yourself/herself:سر دراوردن از اینکه کجا هستی از نظر مکانی ● آشنا شدن با شرایط ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

اصلا starveling نداریم جناب ادمین، حالت استمراریش میشه starving