پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٨١)
● آروم گرفتن ● سروسامون گرفتن ● اگر با حرف اضافه to بیاد یعنی: تمام توجه خود را به چیزی اختصاص دادن، تمام هم و غم شدن
● کارامد، شدنی ● رویش پذیر
● اگر . . . چی؟ ( مثلا اگر اینجور بشه چی؟ ) ، چکار کنیم اگه. . . ● چی میشه اگه. . . ، چطوره که. . .
خوش به حالت/ خدا شانس بده/ ای ول بابا
مکتوب
قابل توجه. . .
قیمت بسیار نازل
Fraction of the price قیمت بسیار نازل
حواسم بود ( بوده )
معنای "مراقبت کردن" بسیار قدیمی هست در ادبیات انگلیسی، اما در مورد "گرایش داشتن"، دقت کنید که حتما اینطور نیست فلان کس مایله، یا فلان چیز مایله که او ...
همون مینی بوس های خودمون در اصطلاح میگن PLBs
سیستم حمل نقل زیر زمینی ( شامل مترو و هر چیزی که زیر یک شهر در رفت آمد است )
به شخمم
زیاده روی کردن
ع ن دماغ
اگر go too far باشه یعنی: زیاده روی کردن
به تته پته افتادن
Steady
● به نسبت ● قابل مقایسه
زدودن ( با کشیدن چیزی بروی سطح مربوطه )
● با اضطراب منتظر شنیدن خبری بودن ● سخت کار کردن ( روی چیزی ) ، سخت تمرین کردن ● عرق ریختن به منظور رهایی از بیماری
● قرار گذاشتن، بیرون رفتن ( اگر بعد از date اسم شخص یا ضمیری بلشه ) ● قدمت داشتن ( اگر بعد از date, حرف اضافه from و یک تاریخ مشخص ذکر شده باشه ) مث ...
ایده، نظریه
● همون. . . ( تاریخ ذکر شده ) مثلا: as long ago as 1850. . . همون سال ۱۸۵۰. . . As long ago as July they had visited each other. همون جولای اینها ...
● انجام دادن ● رفتار ( کردن ) ● هدایت کردن ( رسانایی داشتن ) ■ نحوه
Have said something to give it away گفته که یه چیزی گفته باشه ( همینجوری )
● یه جایی، یه زمانی ( منظور از این به بعد هست ) ● از جهتی
● احمق، نادان ● گول زدن، سر کار گذاشتن
● انجام دادن ● مشغول انجام کاری شدن ● تغییر جهت کشتی دقیقا خلاف جهت حرکت ( بریتیش )
Ancient times
همون "اوف" یا "هوف" خودمون
توپیدن، تشر زدن، سرکوفت زدن
توپیدن، تشر زدن، سرکوفت زدن
● مبهوت کننده، غیرقابل توصیف ● چشمگیر، هنگفت
نگاه کردن به چیزی یا کسی به عنوان. . . ، در نظر گرفتن کسی یا چیزی به عنوان. . . مثلا: Look upon Meysam, have you ever seen such a untidy person? می ...
در مرخصی استعلاجی بودن
تلطیف کردن
قطعیت
● خبررسان ● از وقوع چیزی خبر دادن ● نویدبخش چیزی بودن
● بردن، ناپدید کردن ● برداشتن، منها کردن ( ارقام ) ● برداشت کردن ( از یه مطلب یا سخنرانی ) ● پول درآوردن، پول به جیب زدن از چیزی ■ این عبارت وقتی ...
سست تر شدن
حالا. . . . پیشکش چه برسه به . . .
قد معقول و خوبی داشتن
مردن، زیر خاک بودن
دور همی به منظور پیاده روی در مکان مشخص
الزاما کوله مخصوص کوهنوردی نیست، همون "کوله پشتی" بهترین ترجمه برای این کلمه هستش بریتیش: rucksack امریکن: backpack در ضمن ruck رو با rock که معنی ص ...
چند و چون، زیر و بم
چطور ممکنه؟
● Be orientated: معطوف به چیزی شدن، جهت گرفتن به سمتی ●. . . orientate yourself/herself:سر دراوردن از اینکه کجا هستی از نظر مکانی ● آشنا شدن با شرایط ...
اصلا starveling نداریم جناب ادمین، حالت استمراریش میشه starving