پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٤١٦)

بازدید
٣,٠٧٤
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

● آخه قربونتون برم، این ترجمه سایت کمبریج از این واژه هست: having good moral qualities and behaviour کجای این نوشته "با تقوا"، " پرهیزکار"، . . . چر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

talon: ناخنِ چنگال clutch: چنگال ( به طور کلی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

talon: ناخنِ چنگال clutch: چنگال ( به طور کلی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

● put off sth : به تاخیر انداختن چیزی . we put off the celebration ● to be put off: تو ذوق خوردن، زده شدن I was really put off when he explained th ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

● قابل ارزیابی ○ اکثر دوستان عزیزم " ارزیاب کننده" ترجمه کردند که برای این ما واژه evaluator رو داریم، البته حق میدم به عزیزان چون پسوند ive در انته ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

● ( بهترین ) راه پیش رو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

precipitously

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

retention

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از روی بی توجهی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

toward: امریکن towards: بریتیش هیچ فرقی هم با هم ندارن، اما معنی ها: ● به سوی she stood up and walked toward/towards him. ● نسبت به He is usually v ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

● شست کسی خبردار شدن از چیزی، باخبر شدن از چیزی یا کسی که کار نادرستی داره انجام میده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

دوستان عزیزم، برای جعبه ابزار، لغت tool box رو داریم که مناسب تره، برای tool kit بهتره بگیم "کیف ابزار" یا از این کاور های برزنتی که ابزار ها توش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

● با مثال بهتره: You don't happen to have a cookery workshop, do you? جسارتا ( احیانا ) کارگاه آموزش آشپزی ندارید که، دارید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

most often

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

commuting commute : رفت و آمد کردن به جایی

پیشنهاد
٠

sort out

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حالا چرا اقوام محترم و بعضا نامحترم که همسایه هم هستن اینقدر تلاش میکنن که گیل و گیلک رو بچسبونن به خودشون، عجب پس گیل طبریه؟؟؟!! یا لره!! اون موقع ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

● در واقع همون onshore میشه دوستان لازم به ذکر هستش که بر مبنای دیکشنری کمبریج، این لغت به معنی منطقه ای داخل دریا اما نزدیک به ساحل هست ( نه توی خشک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

● مکمل ● اضافه، اضاف ( مبلغ یا برگه روزنامه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پویا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دویدن اداره کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیمان، معاهده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لبه بلندی یا پل یا هر سازه ای در ارتفاع را بالا می آورند ( با نرده یا میله ) برای محافظت و جلوگیری از پرت شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سکویی که روش می ایستن و کار انجام میدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

● اگر اسم باشد: دسیسه، توطئه ● اگر فعل باشد: شیفته و مجذوب چیزی بودن، هنیشه دنبال چیزی بودن، معمولا هم این شکلی میاد: be intrigued by something/some ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

● اگر منظورتون "درگیر بودن، پر از مشغله بودن" هست: I'm tied up I'm rushed off my feet I have a lot on my plate ● اگر میخواید بگید " وقتم تمومه، دیگه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I'm tied up I'm rushed of my feet I have a lot on my plate

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

be a matter of opinion نسبی و سلیقه ای هست، بسته به نظر هر شخص متفاوته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

● نوع آشپزی، روش پخت مثلا: japanese cuisine Iranian cuisine تلفظ: کُزیین تکیه: بر روی " ز"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

preservative

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار شاقی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

tempting وسوسه انگیز , اغواکننده irresistable مقاومت ناپذیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بزرگترین بخش چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

املای درست: pomegranate تلفظ: پُمِگرانِت تکیه بر روی: پ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

extremely کاملا، شدیدا، به طور نهایی و کامل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

induction فرایند آشنا کردن شخصی با یک محیط یا محل کار و همکاران The manager has arranged for her an induction programme .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

● هجوم یا حرکت دیوانه وار و غیر قابل کنترل، ( عین رفتار بعضی از حیوونا مثل گربه تو مواقعی که جایی گیر میفته و خودشو اینور اونور میکوبه یا وقتی حمله م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در مورد خود: دست بالا گرفتن خود در مورد دیگران: احترام بالایی قایل بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

علی الخصوص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

مهارت های تعاملی ( بین افراد ) ، مثل روابط اجتماعی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی که فکرش کوچیکه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

whereas

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگر واضح تر بخوام بگیم ( بگیم ) ، . . . به طور واضح تر، . . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

● لزوما نباید حشره باشه دوستان، میتونه هر جانداری باشه، مثل نوزاد قورباغه larvae= plural form of larva

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حشره یا جانداری که از تخمش درومده اما هنوز نوزاده و خیلی کم تحرک حتی بچه قورباغه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

genuine

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به پایان رسیدن ( یک برنامه یا جلسه ) our programme is up

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

املای صحیح: recap معنی: بازگویی و مرور نکات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مشکل بالقوه ای بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

● فقط دوستان در نظر داشته باشن اگر خواستن بگن مثلا "کتاب اقتصادی" ( در واقع کتاب مربوط به علم اقتصاد ) , باید بگید: economics book اینجا این کلمه جمع ...