پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٤١٦)
● آخه قربونتون برم، این ترجمه سایت کمبریج از این واژه هست: having good moral qualities and behaviour کجای این نوشته "با تقوا"، " پرهیزکار"، . . . چر ...
talon: ناخنِ چنگال clutch: چنگال ( به طور کلی )
talon: ناخنِ چنگال clutch: چنگال ( به طور کلی )
● put off sth : به تاخیر انداختن چیزی . we put off the celebration ● to be put off: تو ذوق خوردن، زده شدن I was really put off when he explained th ...
● قابل ارزیابی ○ اکثر دوستان عزیزم " ارزیاب کننده" ترجمه کردند که برای این ما واژه evaluator رو داریم، البته حق میدم به عزیزان چون پسوند ive در انته ...
● ( بهترین ) راه پیش رو
precipitously
retention
از روی بی توجهی
toward: امریکن towards: بریتیش هیچ فرقی هم با هم ندارن، اما معنی ها: ● به سوی she stood up and walked toward/towards him. ● نسبت به He is usually v ...
● شست کسی خبردار شدن از چیزی، باخبر شدن از چیزی یا کسی که کار نادرستی داره انجام میده
دوستان عزیزم، برای جعبه ابزار، لغت tool box رو داریم که مناسب تره، برای tool kit بهتره بگیم "کیف ابزار" یا از این کاور های برزنتی که ابزار ها توش ...
● با مثال بهتره: You don't happen to have a cookery workshop, do you? جسارتا ( احیانا ) کارگاه آموزش آشپزی ندارید که، دارید؟
most often
commuting commute : رفت و آمد کردن به جایی
sort out
حالا چرا اقوام محترم و بعضا نامحترم که همسایه هم هستن اینقدر تلاش میکنن که گیل و گیلک رو بچسبونن به خودشون، عجب پس گیل طبریه؟؟؟!! یا لره!! اون موقع ک ...
● در واقع همون onshore میشه دوستان لازم به ذکر هستش که بر مبنای دیکشنری کمبریج، این لغت به معنی منطقه ای داخل دریا اما نزدیک به ساحل هست ( نه توی خشک ...
● مکمل ● اضافه، اضاف ( مبلغ یا برگه روزنامه )
پویا
دویدن اداره کردن
پیمان، معاهده
لبه بلندی یا پل یا هر سازه ای در ارتفاع را بالا می آورند ( با نرده یا میله ) برای محافظت و جلوگیری از پرت شدن
سکویی که روش می ایستن و کار انجام میدن
● اگر اسم باشد: دسیسه، توطئه ● اگر فعل باشد: شیفته و مجذوب چیزی بودن، هنیشه دنبال چیزی بودن، معمولا هم این شکلی میاد: be intrigued by something/some ...
● اگر منظورتون "درگیر بودن، پر از مشغله بودن" هست: I'm tied up I'm rushed off my feet I have a lot on my plate ● اگر میخواید بگید " وقتم تمومه، دیگه ...
I'm tied up I'm rushed of my feet I have a lot on my plate
be a matter of opinion نسبی و سلیقه ای هست، بسته به نظر هر شخص متفاوته
● نوع آشپزی، روش پخت مثلا: japanese cuisine Iranian cuisine تلفظ: کُزیین تکیه: بر روی " ز"
preservative
کار شاقی بودن
tempting وسوسه انگیز , اغواکننده irresistable مقاومت ناپذیر
بزرگترین بخش چیزی
املای درست: pomegranate تلفظ: پُمِگرانِت تکیه بر روی: پ
extremely کاملا، شدیدا، به طور نهایی و کامل
induction فرایند آشنا کردن شخصی با یک محیط یا محل کار و همکاران The manager has arranged for her an induction programme .
● هجوم یا حرکت دیوانه وار و غیر قابل کنترل، ( عین رفتار بعضی از حیوونا مثل گربه تو مواقعی که جایی گیر میفته و خودشو اینور اونور میکوبه یا وقتی حمله م ...
در مورد خود: دست بالا گرفتن خود در مورد دیگران: احترام بالایی قایل بودن
علی الخصوص
مهارت های تعاملی ( بین افراد ) ، مثل روابط اجتماعی
کسی که فکرش کوچیکه
whereas
اگر واضح تر بخوام بگیم ( بگیم ) ، . . . به طور واضح تر، . . . .
● لزوما نباید حشره باشه دوستان، میتونه هر جانداری باشه، مثل نوزاد قورباغه larvae= plural form of larva
حشره یا جانداری که از تخمش درومده اما هنوز نوزاده و خیلی کم تحرک حتی بچه قورباغه
genuine
به پایان رسیدن ( یک برنامه یا جلسه ) our programme is up
املای صحیح: recap معنی: بازگویی و مرور نکات
مشکل بالقوه ای بودن
● فقط دوستان در نظر داشته باشن اگر خواستن بگن مثلا "کتاب اقتصادی" ( در واقع کتاب مربوط به علم اقتصاد ) , باید بگید: economics book اینجا این کلمه جمع ...