پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٥٠٧)

بازدید
٦,٢٧٤
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زدن به تیپ و تاپ هم، عصبانی شدن ( چند نفر سبت به هم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

● وقتی مایعی در حجم کمی جاری میشه ( هم فعل هم اسم ) A trickle of melted butter made its way down on the his chin ● نم نمک وارد شدن یا رفتن People t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

● ریختن ( با اختیار، مثلا چای ریختن ، نه ریختن سهوی چای روی لباس که میشه spill ) ● سرازیر شدن ( مثلا به سمت درب خروجی سرازیر شدند )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پنجر کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Locksmith

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به صورت محاوره ای خودمون: تو خماری چیزی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زخم بستر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

have a solid background in something دانش و تجربه بالایی در چیزی داشتن

پیشنهاد
٠

نظر خود را در مورد چیزی تغییر دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگاه غضب آلود وطولانی درخشندگی زننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

sneak a taste

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پف دار مثلا در مورد کیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوستان دقت کنید این عبارت به این معنی هست کس دیگه شمارو مجبور کنه سخت کار کنید، مثلا تو فارسی جسارتا بعضی ها میگن چونمو پاره کرد از بس کار کشید ( ببخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقتی تو یه جایی مثل جنگل که سر و صدا وشلوغی شهر وجودنداره باشی، هر صدایی ممکنه توجه شما رو به خودش جلب کنه و در واقع قابل توجه به نظر بیاد، این ویژگی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

● بجز، جز. . . البته دقت کنید که این معنی برای خود otherwise هست و on the معمولا برلی کلمه بعدیش هست اما چون میدونستم ممکنه سر همین عبارت گیر کنید ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تو چنگ و در دسترس بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Pleasant

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهمونی که توش آقایون و خانم ها میرن خونه یه دوست و لباس خواب میپوشن و حالشو میبرن، البته منظورم همون خوابیدنه فقط اما شما باور نکن. برای بچه ها هم م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جشن نامزدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رنگ های تو چشم، رنگ هایی که متمایز هستن از بقیه و برجسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

املای درست: neutral

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

هر چند وقت یکبار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Pay their ( last ) respects ادای احترام کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

چهچه زدن پرنده ) یا وقتی کسی با صدای آهنگین کلمه ای رو میگه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

benefit something Take advantages of something Exploit Utilize البته اخری یعنی استفاده عملی از چیزی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

Concerned with related to

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

● مسیر انحرافی وقتی مسیر اصلی بسته است ● انحراف ● پرت کردن حواس، اغفال ● تفنن، مشغولیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بر خلاف ظاهر لغت که به یه جور سرمایه گذاری شبیه هست، معنیش میشه: پولی که برای هزینه های پیش بینی نشده زندگی کنار میزاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

● صفت: مهربان A kindly old man ● قید: از روی محبت، با مهربانی She kindly helped me with my oroblems. ● یک معنی قدیمی هم داره که به اصطلاح ما ایرانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بعضی جاها معنی "معرکه" ، " خیلی عالی" ، " پر سر و صدا ( چیزی که باعث غوغا بشه، حالا مثبت یا منفی ) " میده اساتید دیسلایکر دقت کنن که بنده عرض کردم ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Relief, ease

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مبتنی بر کارایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوره ای از شبانه روز که از طلوع خورشید شروع و با غروب خورشید به پایان میرسه، به زبان عامیانه "وقتی روزه"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

● رو کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

املای درست: casualty معنی: قربانی، تلف شده Casualties : تلفات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

● راست کرداری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

● دست از سر کسی برنداشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

●از انجام کاری طفره رفتن یا شانه خالی کردن مترادف: to pass the buck

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دریافت و انتقال اطلاعات ( تو اداره ها و شرکت ها به عنوان واحد مربوط به داده ها و وبسایت اونجا مد نظر هستش )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

فرق multiplier و coefficient رو ریاضی وار بهتون بگم دوستا گلم: 6�4= 24 اینجا عدد ۶، ضریب ( ضرب کننده ) برای عدد ۴ هست که خودش ضرب شوندست، به ۶ میگن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به دنبال سرنخ و سرمنشا چیزی رفتن، جستجوی دقیقتر در مورد چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از والدینی . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Sulk, go into a sulk

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظرف فلزی ( معمولا حلبی ) برای حمل مایع ( معمولا نفت یا بنزین ) ● مثلا همون ۲۰ لیتری خودمون ولی فلزی

پیشنهاد
٠

Put the blame on others

پیشنهاد
٠

Take the blame

پیشنهاد
٠

کسی که در واقعا گرداننده و حفظ کننده اون صمیمیت و حال خوب تو یه مهمونی هست، محور بودن تو یه مراسم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Impulse On impulse: از روی هوا و هوس، از روی یک میل ناگهانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

● صدق کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

apply